در سالروز شهادت منتشر می شود؛
در روز اولي كه ما را به «اردوگاه كوثر» در نزديكي شهر «اهواز» بردند هوا خيلي گرم بود و منطقه سراسر رمل و ماسه بود. با شهيد مذكور (محسن ايوبي) برخورد كرديم كه شخصي شوخ و خوش‌رو بودند.
خاطره ای ازشوخی های جبهه به روایت همرزم شهید «محسن ایوبی»

نویدشاهدالبرز؛ شهید «محسن ایوبی» که نام پدرش«علی حسین» و نام مادرش«عصمت» است که در سال 1347، در شهر تهران چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع اول نظری ادامه داد و به عنوان رزمنده برای دفاع از خاک کشور به منطقه «سردشت » اعزام شد و بعد از حماسه ها و جانبازیهای فراوان با اصابت تیر به چشم و قطع دست در چهارم تیر ماه 1366، جان به جانان تقدیم نمود و دیدار معشوق شتافت.


خاطره ای کوتاه و خواندنی از شهید محسن ایوبی در دست است که به روایت همرزمش نقل شده است و در ادامه می خوانید:

در روز اولي كه ما را به «اردوگاه كوثر» در نزديكي شهر «اهواز» بردند هوا خيلي گرم بود و منطقه سراسر رمل و ماسه بود. با شهيد مذكور (محسن ايوبي) برخورد كرديم كه شخصي شوخ و خوش‌رو بودند. منتهي تازه واردهاي مثل ما را خيلي تحويل نمي گرفت و لذا ما تصميم گرفتيم که با ايشان شوخي ای داشته باشیم و براي اين كار ظرف ميوه‌اي تهيه نموديم و جلوي درب چادر قرار داديم و روبروي آن را به دليل اينكه رمل بود و راحت كنده مي شد گودالی در حدود يك متر حفر كرديم و روي آن را با پلاستيك و ماسه پوشانديم و سه طرف آن را خودمان نشستيم و ظرف مقابل را خالي گذاشتيم و برادر «محسن ايوبي» را دعوت به صرف ميوه نموديم و ايشان غافل از گودال با وضع خنده‌آوري به درون آن افتادند و جالب اينكه اول كسي كه زد زير خنده خود ايشان بود و از كار ما خيلي خوشش آمده بود و از آن به بعدبود كه با ما خيلي جورشد و بعد چند روزي در عمليات «كربلاي هشت» به شهادت رسيد.

راوی : فرشيد حاجي‌محمدي


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده