شهید گرانقدر ذبیح اله بهرامی
شهید ذبیح اله بهرامی فرزند حاج حسن در تاریخ 15/فروردین/1342 در روستای اسفرجان در خانواده‌ای متدین و انقلابی پا به عرصه وجود گذاشت.سرانجام در تاریخ 07/فروردین/1361 در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت رسید و جنازه پاکش را به شهرضا آوردند و درگلستان شهدا به خاک سپردند.

 


 حاج حسن بهرامی پدر شهید گرانقدر ذبیح اله بهرامی به فرزند شهیدش پیوست.

مراسم ترحیم این بزرگوار روز گذشته در حسینیه امام خمینی اسفرجان برگزار شد و مجلس بزرگداشتی نیز روز  در مسجد العباس واقع در اصفهان، خیابان علامه امینی شرقی، روبروی درب باغ غدیر برگزار می‌گردد.

 

قسمتی از زندگینامه شهید ذبیح اله بهرامی

شهید ذبیح اله بهرامی فرزند حاج حسن در تاریخ 15/فروردین/1342 در روستای اسفرجان در خانواده‌ای متدین و انقلابی پا به عرصه وجود گذاشت. تا سال آخر دبیرستان در دبیرستان شهید طاهرپور اسفرجان به تحصیل پرداخت . او همراه پدر خود که فردی انقلابی بود با بسیج و سپاه همکاری داشت و با پخش پوستر و نوار و اعلامیه انقلاب را یاری می‌نمود. در تظاهرات بر ضد رژیم شاه شرکت می‌نمود و برای جذب افراد به انقلاب اسلامی تلاش بسیار می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب عضو بسیج گردید و از افراد فعال بسیج به حساب می‌آمد. با شروع جنگ تحمیلی همیشه در فکر رفتن به جبهه بود، اوقات فراغتش را درمسجد محل  با دیگر برادران حزب اللهی به سر می‌برد و لحظه‌ای از همکاری با ارگانهای انقلابی دریغ نمی‌کرد. تا اینکه در آخر مهر سال 1360 با انصراف از تحصیل در بسیج به طور رسمی ثبت نام کرد و پس از یک دوره آموزشی به سوی عاشقان مکتب حسین شتافت. در جبهه بر اثر سوختگی پا در بیمارستان بستری شد و پس از بهبودی مدتی به اسفرجان برگشت. در بسیج به آموزش عقیدتی و نظامی برادران بسیجی پرداخت و پس از آن دوباره به جبهه برگشت و چند ماه در جبهه‌ها حضوری فعال داشت و سرانجام در تاریخ 07/فروردین/1361 در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت رسید و جنازه پاکش را به شهرضا آوردند و درگلستان شهدا به خاک سپردند.

وصیت نامه شهید ذبیح اله بهرامی

رَبنا اَفرِغ عَلینا صبراً و ثَبِت اَقدامَنا و اُنصُرنا عَلی القوُمِ الکافِرین.

بار پروردگارا ای رب العالمین ، ای غیاث المستغیثین ، و ای حبیب القلوب الطالبین

تو را شکر که شربت شهادت، این یگانه راه رسیدن به خودت را به من بنده فقیر و حقیر و گنهکار خود ارزانی داشتی، تو را شکر که این تنها نعمت خدا پسندانه خودت بر این انسان ذلیل عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را با شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با کوچکترین وسیله خود اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را یافتم و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار به بنده‌اش. خدایا مرا از این همه لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم کن. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می‌نگارم همچون تیغی یا تیری بر قلب سیاه کسانی که این آزادگی را حس نکرده‌اند و بر سر اموال دنیا ملتی و امتی و جهانی را به نیستی و نابودی می‌کشانند.

و تو ای امام عزیز، ای که به اندازه تمامی قرنها سختی و رنج کشیدی از دست این نابخردان خرد همه هیج دان. لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح و عیسی و محمد (ص) گذشت ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که حرکت جدیدی را در تاریخ اسلام شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی ولی ای امام کیست که همه دردها و رنجهای تو را درک کند و دریابد که لحظه‌ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده تاریخ می‌باشد. ای امام می‌دانم درد تو را چه کسانی به جان می‌خرند ، جوانان با ایمانی که هستی و زندگی تازه خویش را در راه به پیروزی رسیدن حکومت عدل الهی فدا می‌کنند، بله امام درد تو را جوانان درک می‌کنند اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می‌کنند و بدان ای امام تا لحظه‌ای که خون در رگهای جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه‌ای نمی‌گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط معصومین و تاریخ اسلام وصل است به انحراف کشیده شود ولی من به عنوان کسی که کربلای حسینی را در کربلای ایران یعنی خوزستان دیدم سخنی باتو دارم که از اعماق جانم برمی‌خیزد و آن اینست که از روزی که جنگ آغاز شد  من به طور مداوم ناراحت بودم و دلم می‌خواست که در همان لحظات اول به جبهه‌ها بروم و اول کفار را سرنگون کنم و بعد اگر خدای تبارک و تعالی خواست شهادت را نصیب من گرداند.

ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را

با درود و سلام بر پدر و مادر عزیزم با شما چند سخن کوتاهی دارم آغاز می‌کنم به نام خدا

پدر عزیز دعا به رهبر عزیزمان امام خمینی از یادتان نرود و از خدای تبارک وتعالی این یگانه راه رسیدن به خداوند را برای فرزندتانن خواستار شوید و تو را به خدا به جای گریه بربنده حقیر قرآن بخوانید و ای پدر و مادر اگر من اشتباهی کردم مرا به بزگواری ببخشید و برادران و خواهران، شما ارشاد کننده دلها باشید تا خدا شما را به بهشت برین روانه گرداند.

پیوستن حاج حسن بهرامی  پدر شهید گرانقدر ذبیح اله بهرامی به فرزند شهیدش
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده