تاملی بر وصیت نامه شهيد علی حيدری ؛
امروز تمام ابرقدرتها دست‌ پليدشان را به هم داده اند و به كشور اسلامى ما حمله ور شده اند به قرآن و انقلاب اسلامى ما حمله ور شده اند و گويا نظر دارند اسلام را از بين ببرند اما كور خوانده ايد . آرزويشان را به گور خواهند برد.
امروز تمام ابرقدرتها میخواهند اسلام را از بين ببرند اما كور خوانده اند

نوید شاهد فارس: شهيد علی حيدری در 31 مرداد ماه 1346 در روستای سرمشهد کازرون دیده به جهان گشود. از 7 سالگی تحصیل را آغاز کرد. دوره تحصيلی را به خوبی گذارند.
 در سال اول دبیرستان درس را رها کرد و به جبهه رفت و سرانجام در 19 اردیبهشت ماه 1361 در عملیات بيت المقدس و آزادی خونين شهر به شهادت رسید.

(متن وصیت نامه)
« قاتلو فى سبيل الله الذين يقاتلونكم»
 بجنگيد در راه خدا با كسانيكه با شما مى جنگند

هنگامي كه حسين بن على (ع) سرور شهيدان به خون مى غلطد فرياد مى زند
"هل من ناصرينصرنى" آيا كسى هست كه مرايارى دهد، آيا كسى هست كه بعد از من شمشيرم را بردارد
آرى اى حسين عزيز امروز رزمندگان ما درجبهه ها غرور مى‌آفرينند و به‌ هل من ناصر ينصرنى حسين لبيك مى گويند كه اى حسين ما در آن‌ روز كربلا نبوديم كه تو را يارى كنيم امروز سربازان امام زمان دركربلاى ايران يارى مى كنيم .

امروز تمام ابرقدرتها دست‌ پليدشان را به هم داده اند و به كشور اسلامى ما حمله ور شده اند به قرآن و انقلاب اسلامى ما حمله ور شده اند و گويا نظر دارند اسلام را از بين ببرند اما كور خوانده ايد . آرزويشان را به گور خواهند برد.

 جنايتكاران زمان بدانند كه مكتب حسين چه درسى به پيروانش مى دهد اگر بدانند كه مكتب حسين على اكبر و على اصغر را پرورش مى‌ دهند، اگر بدانند كه نوجوان 13ساله ايران به چه خاطر با نارنجك به زير تانك مى رود، و او را منفجر مى كند مسلما و مطمئنا ميليونها ميليون كيلومتر از ما دور مى شدند و فرار را برقرار ترجيح مى دادند.

 اى يزيديان زمان بدانيد همانطوريكه حسين با يزيد جنگيد ما هم تا آخرين قطره خونمان با شما ها خواهيم جنگيد. آنقدر مى جنگيم كه تا خونمان دريايى شود و يزيديان را غرق كند و خفه نمايد

امروز روزى است كه حسينيان ما در جبهه ها درزير رگبار گلوله ها در زير خمپاره هاى دشمن استقامت مى كنند و بدن بى سرو به روى خاك كربلاى خوزستان مى افتند و درحالي كه سراپا غرق در خون هستند فرياد مى زنند (يا حسين يا حسين )

امروز روزى است كه خداوند تقوا و ايمان بندگانش را امتحان مى كند.
 امروز روزى است كه مؤمنان ازمال و جانشان مى گذرند و به استقبال خط سرخ شهادت مى روند و به استقبال گلوله هاى آتشين ميروند و سينه هايشان را در برابر گلوله قرار مى دهند .

امروز روزى است كه
عاشقان حسين از ايران بسوى كربلا به طرف معشوقشان مى روند .

برادران، تا كى؟ صبر و حوصله ام تمام شد مى خواهم به سوى كربلاى حسين حركت كنم شايد لياقت داشته باشم كه به كربلا برسم و او را از نزديك ملاقات كنم. با ريختن خونم حسين را ملاقات كنم يا اينكه كليد قبرحسين را در درست بگيرم . اميد است كه خداوند ما را در هدفمان يارى نمايد.
 برادران عزيز امكان دارد اين آخرين كلماتى باشد كه از طريق نامه با شما در تماس هستم . امكان دارد تا ابد موفق به ملاقات همديگر نباشيم. امكان دارد اين آخرين سخنى باشد كه از حلقومم بيرون مى آيد امكان دارد اين جان را كه خداوند بصورت امانت به ما سپرده است ديگر پس بگيرد زيرا قدم در راهى گذارده ام كه در آن على اكبرها و على اصغرها سرهايشان را ازتنشان جدا كرده و با بدن بدون سربه خون پاكشان آغشته شده اند.

قدم در راهى گذارده ام كه مرگ را در پيش چشم مى بينم اما اين نه مرگ است بلكه سعادت است شهامت است و نصيب هر كس نمى شود و مانند ديگر مرگها مشترى كمى دارد بلكه عاشقان زيادى دارد كه بعضى از آن‌ها به آرزويشان رسيده‌ ا ند و يا مى رسند اجازه دهيد تا ببينم در اين امتحان الهى چه به سرم خواهد آمد. دعا كنيد شايد توانستم در راه امتحان الهى موفق و پيروز شوم

اما من لياقت ندارم كه اين سعادت نصيبم شود .

اگر خدا بپذيرد مى خواهم كه با ريختن همه خونم خدمتى به الله كرده باشد.

 اى مادر زينب را ببين كه در عاشورا چه رنجى كشيد و چه شكنجه اى ديد حسين على اكبر و على اصغرش را از دست داد اما آهى به دل نكشيد زيرا مى دانست كه با كشيدن آه دل دشمنان را خنك خواهد كرد. پس اى مادر اين فيض الهى اگر شامل حالم شد برايم هيچ نگران نباش و اصلا آهى برايم نكش زيرا با كشيدن آه دل صداميان را خنك مى كنى نه دل من را

مادامي كه خبرشهادتم به تو رسيد اصلا برايم گريه نكنيد زيرا هيچ مادرى درعروسى فرزندش گريه نمى كند. شادى كن زيرا اين  نه مرگ من است بلكه عروسى من است هنگامی كه بر روى قبرم رسيدى زمزمه كن و بگو خدايا اين قربانى ناچيز را از من بپذير و بگو اى فرزندم منزل نو مبارك
مادرجان فرزند امانتى است درپيش پدر و مادر و پدر و مادر بايد او را تربيت دهد و در اختيار اسلام قرار دهد پس برايم ناراحت نباش بدان كه امانت خدا را به او تحويل داده اى. مادر صداهاى لطيف و نوازشگرانه تو بر دلم باقى است و هر لحظه اى در گوشم زمزمه مى كند بوى شير محبتى كه به من داده اى هنوز دردهانم مزه مى دهد.
واقعا مادر چه لطفى كه برايم نكردى و چه رنجى كه برايم نكشيدى مادر نمى دانم كه در برابر خدمات تو چكار كنم زيرا هرچه كنم باز هم كم است. بجز اينكه خودت به بزرگوارى خودت ببخشى.

برادران عزيز : مى دانم چه انتظارى از من داشتيد مى دانم كه مى خواستيد كارى كنم كه باعث افتخار خانواده‌مان باشد مى خواستيد كارى كنم كه شما را از زير بار زندگى فلاكت بار نجات دهم بخدا قسم من اين افتخار را در شهادت مى بينم. مى دانم كه تنها راه افتخار و سعادت شهادت است . برادران مرا حلال كنيد.
 برادران قسمتى از تيمم را به شاحسين اشتباه نشان داده ام‌ اگر موفق شديد نشانش دهيد نوارى درداخل كيفم است اورا به خانه فتح الله تحويل دهيد تمام قوم وخويشان را سلام مى رسانم و سلامتى آن‌هار ا از خدا مى خواهم

والسلام على عبدالله الصالحين
 سرباز روح الله جانباز اسلام على حيدرى

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده