گفتگو با همسر شهید مهدی ابری فام- از شهدای انقلاب در کرمانشاه؛
یک روز در عاشورای حسینی مردم به خیابان آمده بودند با پرچم های بلند سینه زنی می کردند که به مهدی گفتم این مردم چرا راهپیمایی می کنند در جواب به من گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند.
شهید می گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ مهین مرادی – همسر شهید مهدی ابری فام از شهدای انقلاب  کرمانشاه- برای بیان بخش کوچکی از خاطرات، زندگی، رفتارها و آرزوهای این شهید والامقام با خبرنگار نوید شاهد کرمانشاه به گفت و گو  پرداخته است که به شما تقدیم می شود.
مرادی اظهار داشت: شهید مهدی ابری فام در شهر کرمانشاه به دنیا آمد تا مقطع ابتدایی درس خواند سپس به شغل آرایشگاه و بعد راننده تعلیمی مشغول شد.
مرادی اظهار داشت: همسرم بسیار مهربان و دلسوز اهل کمک به دیگران  و بخشنده بود. با شهید زندگی خوبی داشتم در رابطه با تظاهرات و فعالیت های خود با من حرفی نمی زد اما می دیدم که به انقلابیون برای دست یافتن به پیروزی کمک می کرد.
وی در ادامه بیان داشت: خیلی از هم محله ای ها ما به شهید گفته بودند کسانی که در تظاهرات شرکت می کنند افراد خرابکار هستند اما مهدی جلوی آنها می ایستاد و با صدای بلند می گفت تظاهرات کنندگان برداران ما  و انقلابیون هستند.
همسر شهید اظهار داشت: قبل از شهادتش خواب دیده بود که  یکی از خانوده ما شهید می شود، مرا صدا زد و گفت اگر من فوت کردم شما ازدواج نکن و خود را وقف فرزندانمان کن و اگر شما از دنیا رفتی من نیز فرزندانمان را اداره می کنم یک مکثی کرد و گفت انشا ا... که من می روم چون بدون شما نمی توانم زندگی کنم.
وی گفت: مهدی در اوج تظاهرات مردمی علیه رژیم ستمشاهی پهلوی با ماشین شخصی خود به انقلابیونی که در تظاهرات زخمی می شدند کمک می کرد. یک روز برای خرید نان از منزل بیرون رفتم زمانی که برگشتم شهید در گوشه ای نشسته و سر و چشم خود را بسته بود از او پرسیدم چه شده گفت که مواد سمی و شیمیایی در بین مردم پاشیدند که من هم مسموم شدم.
وی در رابطه با نحوه شهادت مهدی می گوید: در تاریخ 11 دی 1357 از منزل بیرون رفت که تقریبا" نزدیک به ساعت 14 و 30 دقیقه بعد از ظهر یکی از دوستان شهید به درب منزل ما آمد می خواست  که من متوجه شهادت مهدی نشوم به من گفت که مهدی زخمی شده و در بیمارستان بستری است همین که شنیدم ترس و دلهره عجیبی مرا گرفت چون می دانستم که زخمی نشده چادرم را سریع پوشیدم و به دوستش گفتم زخمی نشده شهید شده مرا ببر به محل حادثه با هم رفتیم در راه گریه می کردم از دور چشمم به ماشین شهید افتاد که ماشینش را به گلوله بسته بودند از مردم می پرسیدم گیج بودم متوجه شدم پیکر شهید را به بیمارستان راد انتقال داده بودند . با پای پیاده خودم را به بیمارستان رساندم حال عجیبی داشتم مهدی شهید شده بود.
وی در پایان خاطر نشان کرد: یک روز در عاشورای حسینی مردم به خیابان آمده بودند با پرچم های بلند سینه زنی می کردند که به مهدی گفتم این مردم چرا راهپیمایی
می کنند در جواب به من گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند.
انتهای پیام

شهید می گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند

شهید می گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند

شهید می گفت این مردم یک روز صاحب ایران می شوند

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده