وصیت نامه شهید جهان میر فرهمند هارمی؛
ما رهروان راه خون شهادتيم و از مرگ در راه خدا ترسى نداريم و ملتى كه شهادت دارد پيروز است .
هدف ما پياده كردن نهضت حسينی در سراسر جهان است

نوید شاهد فارس : شهید جهان میر فرهمند هارمی در یکم اسفند ماه 1324 در فسا دیده به جهان گشود.  در  3سالگي پدرش را از دست داد و هفتمين فرزند خانواده بود . تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در فسا گذراند . سپس در سال 1349 وارد دانشسراي کشاورزي و جنگل داري گرگان شد . در سال 1351در شهر زابل شروع به کار نمود . سال 1353به شهرستان آباده منتقل و تشکیل خانواده داد. از سال 1349 تا 56- 57مبارزات شديدي عليه رژيم طاغوت داشت که در دي ماه 1357 توسط ساواک دستگير و پس ازچند روز شکنجه از زندان آزاد شد .
پس از آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه هاي جنگ گرديد و سرانجام در سیزدهم آذر ماه 1360 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.روحش شاد.

 
( متن وصیت نامه )

بنام او كه مارا از عدم به هستى آورد كه همه چيزمان از اوست و تمام نعمت هارا به ما عنايت كرد و ما را اشرف مخلوقات قرارداد و مسجود ملائك ولى قدر نعمتهاى بيكرانش را نميدانيم تا در جهان ناسپاس و كم شكر گزارى هستيم.
 بنام آن معبود و معشوق كه خدايش مى دانم و خيلى دوستش دارم و در راه خدمت در راهش سر از پا نمى شناسم و تا آنجا كه در توان اين عبد ضعيف است به اندازه وسعم وتا آنجا كه عقلم مى رسد براى به ثمر رسيدن اين انقلاب اسلامى به رهبرى امامم آن عزيز ايران خمينى بت شكن و ابراهيم بت شكن و قلب جهان و فرزند زهرا و اميد مستضعفان جهان و كشانده خدا و نائب بر حقش امام زمان (عج) آيت الله خمينى كه به نداى هل من ناصر ينصرنى او در سرتاسر جهان حقيرمان ايران طنين افكن شد. از هيچ مجاهدتى فرو گذار نكرد و نخواهم كرد

بنام او كه مرا هدايت كرد و قلب و روح مرا دگرگون نمود و انقلابى در وجودم به وجود آورد و از روزى كه تحت رهبرى امام خمينى خودم را شناختم خدايم را شناختم.

مادرم خداوند امانتى به شما داده بود و سالها  با مرارت و مشقت او را بزرگ كرديد تا وقتى كه توانستم گليم خود را از آب بيرو ن بكشم و تشكيل خانواده دهم و حالا خداوند مى خواهد امانتى را كه به شما داده و مال خودش بوده ببرد و پيش خودش نگه دارد
و مادر عزيزم خودت را ناراحت نكن و گريه نكن و ضجه و ناله نزن چون اين امانتى كه در نزد تو بوده اصلامال تو نبوده مادر مگر خداوند نمى گويد كه امانت صاحبانش را رد نمائيد و در امانت خيانت نكنيد خداوند ميخواهد امانتش  را پس بگيرد

مادر روز 27/8/60 چهارشنبه تلفنى كردم آمدند دنبالت كه با هم صحبت كنيم ولى در منزل نبودى مادر راضى باش به رضاى خدا شايد اين آخرين نامه فرزندت باشد. مادر ميدانم كه ما ديگر همديگر را نمى بينيم و ميدانم كه خداوند مرا مورد مرحمت قرارخواهد داد و روزى  شهادت را نصيبم خواهد كرد.
مادر گرچه براى چندمين بار حضورى و تلفنى حلالم كرده اى ولى ميدانم كه من فرزند خوبى برايت نبودم و حق مادر ى تو را به جا نياوردم و آن فرزندى كه اسلام ميگويد براى تو نبودم. مادر اگر گاهى اوقات از من دلخور و ناراحت شده اى و من و من حقير در انجام وظيفه ام كوتاهى كردم تو بر من ترحم نما و از ته دل من را ببخش

مادر تو ميدانى كه بدن ضعيف من طاقت عذاب جهنم را ندارد مادر اگر  احيانا در اثر پيروى از هواى نفسم و بت درون من به خودم ظلم كردم و ترا از خود رنجانده ام بدان كه تقصير از خود من نبود بلكه اين نفس هوى پرست بود كه مرا تحريك كرد و الا آخر خودت مى دانى كه من افراد مومن و اقعى زياد ديده ام و مى دانى كه آنهارا چقدر دوست مى دارم ولى از افراد ضد انقلاب اسلامى و ضد ولايت و بى تفاوت و مادى گرا و چسبيده به مال دنيا چقدر متنفرم  اين قدر متنفرم كه راضى نيستم اگر شهيد شدم حتى بر سر مزار من بيايند در مراسم ختم من دوست ندارم كه شركت كنند و برايم دوست ندارم كه فاتحه بخوانند حتى اگر از نزديكترين خويشانم باشد وحتى اگر برادرم

مگر اينكه از همين لحظه آن افراد خارج از خط امام وصراط المستقيم خودشان را اصلاح كنند و انقلابى در خودشان به وجود آورند و خودشان را بسازند و خودشان را وقف اسلام و پيروى از امام امت نمايند و چقدر دوست دارم كه اين وصيت نامه پس از شهادتم افرادى را از گمراهى و ضلالت نجات دهد و به طرف فلاح ورستگارى و پيروى از خون  شهيدان انقلاب اسلامى  و پيروى از امام زمان بگشايد كه اين عين آن چيزى است كه مى خواهم .

مادر فرزندت اين دنيا برايش تنگ شده آن قدر تنگ كه همچون قفس مى ماند نه اينكه فكر  كنى از نظر خانوادگى و زناشوئى مشكلاتى دارم نه بلكه از خانواده همسرم كه خداوند بزرگ خير و رحمت به او عنايت بفرمايد راضى هستم و او را همسرى شايسته ميدانم گر چه من آن چنان نتوانستم آن همسرى كه خداوند و اسلام عزيز فرموده براى او باشم و از اول انقلاب ايشان به خاطر فعاليت هاى من كه من مى بايست آنها را انجام مى دادم هميشه در رنج و سختى و ناراحتى مى سوختند و براى رضاى خدا صبر و تحمل مى كردند

 از اين نظر مى خواهم ازاين زنجير و بندها ى و نيزه ها رهايى يابم كه من راه حقيقى را  مى خواهم پيدا كنم و عشق به خدا را در تمام وجودم  ريشه دوانده و هيچ عامل و مانعى نمى تواند مرا از اين خدا و معشوقى كه خدا خودش ميداند دور كند.

 من تعجب مى كنم كه امواج الهى كه از كلام دلنشين امام عزيزمان خمينى بت شكن و كبير منتشر مى  شود گناهكاران اين مرز و بوم در اثر گناه قلبشان كدر شده است كه اين امواج الهى در آن منعكس نمى شود مادر اين دنيا در مقابل دنياى آخرت قطره اى بيش نيست اگر قرار بود انسان براى هميشه در دنيا باشد شايد ديگر تحمل انسان ها تمام مى شود و انسانها صبر و استقامت نداشتند و در برابر ظلم و ستم راحت نبودند و ظلم وستم بسيار زياد مى شد.
ديگر حلال و حرام معنى نداشت من در بهترين راه يعنى جهاد و دفاع در راه اسلام كه تمام ائمه ما خودشان اقدام كرده اند اقدام كرده ام. ما رهروان راه خون شهادتيم و از مرگ در راه خدا  ترسى نداريم و ملتى كه شهادت دارد پيروز است .

مادر آيا تو دوست ندارى كه اولين قطره از خونى كه از فرزندت درراه الله ريخته شود تمام گناهانش كه كرده آمرزيده شود. مادر مسئله ما مسئله مكتب است مسئله دلخواهى نيست كه ما سر اسلام دعوا كنيم ما  در برابرخون شهيدان مسئوليم هدف ما تنها گرفتن كربلا نيست بلكه هدف پياده كردن نهضت حسين در سراسر جها ن است. ما ميخواهيم فقط موئد ظهور امام زمان (عج) فرا برسد .

واى به حال آن افرادى كه در كنار گود ايستاده اند و بى تفاوتند يا بى خاصيت هستند آنان شيطانند زيرا اگر رهبر فردى امام عادل نبود و رهبر انقلاب الگوى او نبود پس به طبع شيطان در او رخنه كرده و رهبرى انحرافى و شيطانى را عليه خود قرار ميدهد.

 شايد هم هر دو افراد ضد انقلاب و ضد اسلام همان نقش مكاريشان باشد و پيرو خواسته  هاى شيطان درونى باشند. خدايا من پناه مى آورم به تو از نقش سركش و طاغوت درون كه مرا مى خواهد به تباهى بكشد .

خدايا خدايا من پناه مى آورم به تو از اينكه مرا امتحان كنى و مردود شوم ودر راه پيروى از هواى نقس گمراه شوم خدايا من چگونه شكر ترا به جا آورم در مقابل اين همه نعمتهائى كه به ما داده اى و چگونه شكر تو را بجا آورم‌ كه  مرا هدايت كردى خدايا بزرگى رحيمى اى كسى كه كوچكترين فكري كه در شيارهاى مغزم خطور مى كند تو قبلا آگاهى .
تو ميدانى كه همه حجابهايى كه بين خودم و تو بود را شكسته ام و تنها حجابى كه بين من و تو فاصله انداختى خودم هستم . خدايا آيا از رحمن و رحميت كم ميشود كه مرا در مكتبم اسلام خوانى و به درجه لقاءالله برسانى .
خدايا تو ميدانى كه براى رسيدن به بهشت و حور امين و نعمت هاى بهشتى نيست كه مرا در سوز و گداز تو انداخته بلكه اگر طاقت ماندن در جهنم و صبر درمقابل آتش هم بمن عطا بفرمائى و تنها بتوانم با فرياد در آنجا هم تو را بخوانم و بدرگاهت فريادزنم در آنجا هم دست از تو بر نمى دارم . ولى اين را از رحمن و رحيمى تو بدور است كه كسى كه براى تو بخاك افتاده در راه تو گام برداشته به رحمن و رحيمى تو پناه آورده و به تو توكل كرده و تنها اميدش تو هستى بسته، او را از خود برانى، تو خودت گفتى كه ادعونى استجب لكم

خدايا من مى خواهم سفر كنم به لقاءالله همانطور كه امام عزيزمان ميگويند  پروردگارا خودم حجاب بزرگى هستم كه اين حجاب بين من و شما فاصله انداخته است خدايا اين حجاب كه خودم مى باشد تقديم تو ميكنم اين بدن ناقابلم و اين خون ناقابلم رابراى رضاى تو و تنها بخاطر اينكه تو راضى باشى به محضر باريتعالى آمدم خدايا مى دانى كه اميد زيادى به اين آيه هاى قرآنى و كلام خودت بسته ام من برده امام حسين هستم و مى خواهم كه در جوار او باشم ميخواهم از بستگان امام على و اولياء خاصت باشم و اين درخواست بزرگى است
و من حقير و كوچك و ذايل و ضعيف درگاهت همنشينى با اولياء خاص خدا با بهشت و حورى بهشتى قابل مقايسه نيست و طمع كار به رحمانى و رحيمى تو و از تو در خواست مى كنم كه با رحیميت باشى رفتار كنى و نه با عدالت

 خدايا من طمع دارم به اين بشارتت در قرآن نه اينكه استحقاق آنرا داشته باشم بلكه طمع من از درياى بى كران رحمت توست يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيت مرضيه فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى اى نفس مطمئنه
دوستت دارم اى مادر عزيزم اگرخداوند عنايت كرد و شهيد شدم از اميدوارى زيادى به آن دارم و ميدانم كه او دعايم را مستجاب مي نمايد و مرا از درگاهش نميراند اين جمله را در مراسم ختم من بچسبانيد .

خدايا اين قربانى را از ما بپذير هيچ براى ما زارى و گريه نكنيد چون شهيد عزاداری نمى خواهد بلكه پيرو رهرو ميخواهد كه ادامه دهنده راه او باشند و انتقام گيرنده خون او از كافرين و فاسقين و مستكبرين داخل ها وخارج ها و خدا بيامرزد آن كسى كه از خون من نخواهد سوء استفاده كند و بدون اينكه با تمام وجود طرفدار انقلاب اسلامى و امام عزيزم باشد بخواهد حرفى بزند كه خدا را خوش نيايد و يا اينكه بدون اينكه خودش را اصلاح كرده باشد و تزكيه نكرده باشد بخواهد خودش را به من بچسباند و از اين راه به انقلاب و اسلام ضربه بزند .

وصيت كرده ام كه مرا درآباده خاك كنيد اگر بدن من از جبهه برگشت.

 اگر مى خواهيد در آنجا شاد باشم تنها وتنها مقلد امام باشيد وپيرو خط امام باشيد پيرو رساله اى خط امام باشيد والسلام

انتهای متن/
 منبع:پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده