در سالروز شهادت شهید« سید محمود آثاری»
ايشان اول با گلوله زخمي مي شوند و بعد آنها را دستگیر می کنند و داخل ماشین مخابرات انتقال می دهند و ماشين را به آتش مي‌كشند به این شکل بود که پدرم ...
شهادت در «مخابرات مهاباد»

نویدشاهد البرز:

شهيد« سیدمحمود آثاري» در سال 1332 ،در يكي از روستاهاي  «زرند» كرمان به نام «صوري آباد» به دنيا آمد و در سن 7 سالگي با خانواده اش به يزد و پس از سه سال سكونت در يزد به كرج هجرت كردند.

شهيد آثاري از سن 12 سالگي شروع به كار كرد كه تحصيلاتش را هم از سن 12 سالگي به طور شبانه ادامه داد و تا سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. او در كارخانه هاي «جهان چيت»  در جاده تهران_ كرج « شركت اپيلو» واقع در جاده تهران كرج كار كرد كه مدير عامل شركت تعاوني و حسابدار  كارخانه اپيلو بود. یکی از فعالیتهای  قبل از انقلاب  به اعتصاب کشیدن كارگران اين كارخانه برای احقاق حقشان بود.

سپس به استخدام شركت مخابرات مركز در آمد پس از مدت 5 سال كار در آنجا خود را به اداره مخابرات مهر شهر كرج انتقال داد كه يكي از بنيانگذاران انجمن اسلامي مخابرات مهرشهر بود. شهيد آثاري قبل از انقلاب فعاليتها سياسي از قبيل پخش اعلاميه ها و تكثير نوارهاي امام داشت و بعد از انقلاب فعاليت خود را در محل آغاز كردكه مسئول شوراي محل بود.

شهادت در «مخابرات مهاباد»

وی در سال 1354،به عضويت كانون ولي عصر درآمد كه پس از چند سال يكي از اعضاي شوراي مركزي اين كانون شد. او در تاريخ بیست و هفتم مهر ماه 1360، از طرف مخابرات براي بازسازي «مخابرات مهاباد» به اتفاق چند تن ديگر از همرزمانش عازم آنجا مي شود كه پس از سيزده روز فعاليت در تاريخ دهم آبان ماه 1360، به دست گروهكهاي آمريكایي كومله و دمكرات ربوده مي شوند كه پس از شكنجه جسمي پیکر سوخته شان را به يكي از خيابانهاي شهر رها می کنند و فرار مي كنند. پیکر پاک شهید «سیدمحمود آثاری» در گلزار شهدای چهارصد دستگاه به خاک سپرده شد.

شهادت در «مخابرات مهاباد»


نقل قول دختر شهید از نحوه به شهادت رسیدن پدر:

من «فاطمه آثاري» فرزند شهيد «محمود آثاري» هستم. ايشان در سال 60 (آبان) براي بازسازي مخابرات با چهر نفر از همکاران به مهاباد رفته بودند و در مخابرات مهاباد جهت بازسازي مشغول به كار بودند كه دموكراتها به مخابرات حمله مي‌كنند و شروع به تيراندازي مي‌كنند، كه ايشان اول با گلوله زخمي مي شوند و بعد آنها را دستگیر می کنند و داخل ماشین مخابرات انتقال می دهند و ماشين را به آتش مي‌كشند به این شکل بود که پدرم و چهار نفر از همکارانش به شهادت می رسند. پدرم در شوراي اسلامي شهر خيلي فعال بود و بيشتر فعاليتش در بيرون از خانه بود، به مردم كمك مي‌كرد با مردم خوش‌اخلاق بود.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده