شهدای مهرماه
برادر شهيد عيدي چراغي در سال 1343در روستاي گناوه و در ميان خانواده اي مذهبي و زحمتكش روستائي ديده به جهان گشود، دوران كودكيش از يك طرف مصادف بود با سالهاي آغاز انقلاب سياه شاه و آمريكا و اصلاحات ارضي قلابي رژيم شاهنشاهي و از طرف ديگر مصادف با آغاز قيام خونين ملت ايران به رهبري امام خميني كه نطفه اش در پانزدهم خرداد ماه بسته شده بود.


نام شهید : عیدی

نام پدر : رستم

تاریخ تولد : 1343

محل تولد : روستاي گناوه

تاریخ شهادت : 65/7/3

محل شهادت : دارخوین

زیارتگاه : روستاي گناوه

 

زندگينامه

بسم رب الشهداء            

ان الله يحب الذين قاتلو في سبيل صفا كانهم بنيان مرصوص

خداوند كساني را كه مانند كوهي استوار و پا بر جا در صفي واحد در راهش پيكار مي كنند دوست مي دارد.

 

برادر شهيد عيدي چراغي در سال 1343در روستاي گناوه و در ميان خانواده اي مذهبي و زحمتكش روستائي ديده به جهان گشود، دوران كودكيش از يك طرف مصادف بود با سالهاي آغاز انقلاب سياه شاه و آمريكا و اصلاحات ارضي قلابي رژيم شاهنشاهي و از طرف ديگر مصادف با آغاز قيام خونين ملت ايران به رهبري امام خميني كه نطفه اش در پانزدهم خرداد ماه بسته شده بود. اصلاحات اراضي قلابي نامطلووب خود را در روستاي زادگاه شهيد نيز پنهان نكرده بود و خانواده شهيد نيز از ظلم و جور دست نشاندگان و سرسپردگان محلي رژيم در امان نبودند و اين است كه شهيد در ميان تقابل دو جبهه حق و باطل رشد كرده و دوران طفوليت خود را طي نموده و همچون فولاد آبديده شده و در سن هفت سالگي راهي مدرسه گشت تا با كسب علم و دانش چاره اي بر دردهاي خانواده و همنوعانش بيابد، دوران دبستان را با موفقيت در روستاي گناوه سپري كرد و جهت ادامه تحصيل راهي شهرستان گچساران گشت. شهيد چراغي از همان آغاز كودكي انساني عصيانگر بود و در مقابل بي عدالتي و ظلم و ستم سر تسليم فرود نمي آورد،دوران تحصيلات متوسطه شهيد مصادف بود با همه گير شدن حركت و انقلاب اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني ايشان از اين قافله پر خروش نيز عقب نماند و در تظاهرات و اعتصابات شركت جست، بعد از پيروزي انقلاب شهيد در اولين روز بازگشائي مدارس به فرمان امام در سنگر مدرسه حاضر شد. شهيد ضمن ادامه تحصيل از فعاليتهاي سياسي و مذهبي نيز غافل نبود و همواره در جلسات مذهبي و انجمنهاي اسلامي مدارس شركت ميكرد و همچون تشنه اي در بيابان بدنبال جويباري مي گشت تا عطشي را كه انقلاب در درونش ايجاد كرده بود خاموش سازد. سرانجام در سال 1359با شروع جنگ تحميلي تصميم گرفت تا بعد نظامي خود را نيز تقويت نمايد با همين منظور فعاليت خود را در ستاد مقاومت شهيد رجائي شهرستان گچساران در سال 1360آغاز نمود، امام عشق به الله و راه حسين ايشان را آرام نمي گذاشت و روح بزرگ او ياري مقاومت در زندان دنيا را نداشت و هواي پرواز نموده بود و تصميم گرفت درس و مدرسه را رها كرده بار سفر بر بندد. آري او هجرت كرده بود، هجرت از ذلتهاي پست حيواني و دنيائي به ديار والاي انساني، آري او تصميم گرفته بود كه همسنگرانش را در ميان آتش و خون تنها نگذارد و اين بود كه براي نخستين بار در تاريخ 61/8/25به عنوان امدادگر متوسط هلال احمر گچساران به جبهه اعزام شد و به مدت يكماه در جبهه هاي نبرد جنوب به عنوان امدادگر در جبهه هاي جنوب به امدادگري مشغول بود، او به عواطف و احساسات خانواده اش اعتنا نمي كرد زيرا همانطور كه در وصيتش نوشته است تصميم گرفته بود كه يا دشمن زبون را مغلوب نمايد يا با انتخاب مرگ سرخ رسوايش سازد، چرا كه رهبرش حسين و مذهبش تشييع سرخ علي و منطقش انما الحياة عقيده و جهاد بود. او آرام نمي گرفت و اين بود كه براي دومين بار در تاريخ 65/11/5به جبهه اعزام شد و در منطقه موسيان در لشكر 19فجر تيپ امام سجاد به عنوان معاون دسته بيش از دو ماه مشغول مبارزه  با كفار بعثي بود در تاريخ 62/1/8از جبهه بازگشت. آري او عيدش را در  جبهه گذرانده بود و در ميان خون و آتش و خونش به جوش آمده بود ، چرا كه امامش فرموده بود و او سرباز امام زمان و مقلد نايبش خميني كبير بود، بعد از بازگشت از جبهه به توصيه خانواده اش مدت ده ماه مشغول درس خواندن شد، امام او در دانشگاه شهادت و شاگرد حسين(ع)بود و بالاخره براي بار سوم در تاريخ 62/11/21به جبهه جنوب اعزام شد و حدوداً مدت دو ماه در تيپ ابولفضل به عنوان لبيك گوي امام به نبرد با بعثيون پرداخت و بعد از بازگشت دوباره راهي مدرسه شد و بالاخره در خرداد ماه سال 65جهت انجام خدمت سربازي به عنوان پاسدار وظيفه به استان اصفهان اعزام شد و مدت سه ماه در خميني شهر اصفهان مشغول آموزش بود و بعد از اتمام آموزش و گذراندن تعطيلات تاسوعا و عاشورا در تاريخ 25شهريور راهي جبهه هاي نبرد شد و داوطلبانه وارد دسته تخريب شد و بعد از هشت روز مبارزه سرانجام در تاريخ سوم مهرماه 65نداي حق را لبيك گفت و خون داغ خود را بر ريگزارهاي داغ خوزستان ريخت. و پيمان خود را با خون خود امضاء كرد ، چرا كه قرآن فرموه است از مومنان مردان صديقي هستند كه به پيماني كه با خداي خويش بسته اند وفا نمودند و گروهي هنوز وفادارند. آري او از جمله صديقيني بود كه عهد و پيمان خود را وفا نمود و شيرين ترين شيره زندگيش را فداي مكتب اهل بيت نمود، لباس زيباي شهادت بر پيكر رعنايش مبارك.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده