در سالروز شهادت
من قرآن مى خواندم و از راه قرآن وارد بسيج شدم و خط انقلاب را دنبال كردم. برادران قرآن بخوانيد با درك معنا ...
داوطلب اعزام به جبهه در وقت ضرورت

نویدشاهد البرز:

شهید «رسول اسماعیل آبادی» در سال 1336، در یک خانواده روستایی و کشاورز در «احمد آباد» بدنیا آمد. دوران کودکی را در کنار خانواده در همان روستا سپری نمود و پا به مدرسه نهاد و مراحل ابتدائی را در همان محل گذراند. بعد از گذراندن پنجم ابتدائی برای بدست آوردن کار به همراه عمو و برادر بزرگش به حومه تهران آمد و مشغول به کار ساختمانی شد و در سال 1358، ازدواج نموده، ثمره ازدواج ایشان دو فرزند پسر بود.

وی از آغاز انقلاب عضو بسیج شد و در یکی از اعضای مؤثر بسیج ناحیه "محمد آباد" کرج بود. وی به همراه دیگر افراد مؤمن منطقه اقدام به تشکیل جلسات قرآن و احکام دینی و تعلیمات نظامی و تشویق مردم به حضور در مجالس و تشکیل نماز جماعت و بر پایی آن می‌نمود و برای حفظ امنیت ناحیه خودشان اقدام به گشت و نگهبانی از منطقه محمدآباد نمود.

تا اینکه در سال 61 داوطلبانه وارد سپاه شد و به علت اینکه گواهینامه پایه یک داشت و همچنین ضرورت امر پشتیبانی و لجستیک نیروها در آن برهه زمانی به عضویت لجستیک سپاه در آمد که نیاز مبرم به نیرو بود و ایشان اقدام به جابه جایی مهمات و تجهیزات و نیرو به جبهه کرد.


تا اینکه بعد از شانزده بار اعزام به منطقه جنگی در تاریخ نوزدهم شهریور ماه 1362،در غرب کشور در هنگام حمل تجهیزات در اثر سانحه به داخل دره سقوط کرده و به علت شکستگی جمجمه و قطع پا به شهادت می رسد و مزار این شهید عزیز در ماهدشت (بی بی سکینه) می باشد.

« فرازی از وصیت نامه شهید رسول اسماعیل آبادی»

بسم رب الشهداو الصديقين

همسرم من به جبهه مى روم و احتمال پنج درصد است كه برگردم. فرزندانم را اول به خداى بزرگ مى سپارم و در مرحله بعد به شما؛ اين دو پسر يار امام زمان (ع) را چنان تربيت كن كه سرباز امام زمان باشند. من براى خودم يقين است كه جان خودم را در راه اسلام  و بر رهبرى امام خمينى (ره) فدا مى كنم.

خدايا من كه رفتم، طول عمر به امام عزيز عنايت بفرما . من قرآن مى خواندم و از راه قرآن وارد بسيج شدم و خط انقلاب را دنبال كردم. برادران قرآن بخوانيد با درك معنا . پدر و مادرم اگر من شهيد شدم براى من گريه نكنيد و جامه سياه به تن نكنيد . برادر و خواهرم قدر امام را بدانيد و در راه اسلام استوار باشيد . عمو اسماعيل ، عمو ابراهيم عمو على اكبر ، عمو ميرزا حسن ، و عمو ميرزا على ، عباس پسر عموى عزيز پيام من به شما و همه دوستان و خويشان اين است كه وقتى من شهيد شدم راهى كه مى روم ادامه دهيد. در جلسات قرآن شركت كنيد، سنگرها را ترك نكنيد از انقلاب تا آخرين قطره خونتان حفاظت كنيد. به گفته امام عاليقدرمان که مى فرمايد: مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ كنيد ، عمل كنيد . آن كسانى كه به قرآن و اسلام و به رهبرى امام خمينى(ره) حامى مستضعفان كوبنده مستكبران ابراهيم زمان اعتقاد دارند به مزار من بيايند،  شاد خواهم شد.

آنهائيكه اعتقاد به مكتب من ( اسلام ) ندارند، سر مزار من نيايند كه من فرداى قيامت شكايت آنها را پيش خدا خواهم كرد.

آنكس كه تو را شناخت جان را چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى

ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده