وصيتنامه دانش آموز 13 ساله شهید نعمت‌الله نعمتى
يکشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۲
خدايا به محمد (ص ) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند و به على بگو كه شيعيانش قيامت به پا كردند و به حسين بگو كه خونش در رگها همچنان مى جوشد بگو از آن خونها سرو روييد ظالمان سرو را بريدند اما باز هم سرو روييد.

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله وانا اليه راجعون

ما از خداييم و بازگشتمان نيز به سوى اوست .

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. سوره توبه آیه 111

در حقيقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى ‏جنگند و مى ‏كشند و كشته مى ‏شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله‏ اى كه با او كرده‏ ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.

اكنون كه آمريكا جهانخوار بوسيله نوكر سر سپرده اش صدام يزيد كافر و ايادى رسواى داخليش سعى در محصور كردن اين انقلاب جهانى دارند چه بهتر كه با نثار جان خويش از اين انقلاب حمايت كنيم و كشته شدن در اين راه را سعادتى بزرگ براى خود بدانيم .

خدايا ، بارالها ، پروردگارا ، معبودا ، معشوقا ، مولايم ، من ضعيف ناتوان كه تحمل از دست دادن پاهايم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را مى توانم بكنم .

خدايا ما با تو پيمان بسته بوديم كه تا پايان راه برويم و بر پيمان خويش همچنان استوار مانديم ، خدايا هاى و هوى بهشت را مى بينم چه غوغاىی. حسين به پيشباز يارانش آمده و چه صحنه اى، فرشتگان ندا دهند كه همرزمان ابراهيم ، همراهان موسى ، هم دستان عيسى ، هم كيشان محمد (ص ) و همسنگران على (ع ) ، هم فكران حسن و همگامان خمينى از سنگر كربلا آمده اند. چه شكوهى

خدايا به محمد (ص ) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند و به على بگو كه شيعيانش قيامت به پا كردند و به حسين بگو كه خونش در رگها همچنان مى جوشد بگو از آن خونها سرو روييد ظالمان سرو را بريدند اما باز هم سرو روييد.

خدايا مى دانى چه مى كشيم پندارى كه چون شمع ذوب مى شويم ما از مردن نمى هراسيم اما مى ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند و اگر سوزيم هم كه روشنايى مى رود و جاى خود را دوباره به شب مى سپارد پس چه بايد كرد از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد شود عجب دردى .

چه مى شد امروز شهيد مى شديم و فردا زنده مى شديم تا دوباره شهيد شويم. آرى همه ياران سوى مرگ رفتند در حالى كه نگران آينده بودند. من با امام خمينى ميثاق بسته ام و به او وفادارم زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندين بار مرا بكشند و زنده ام كنند دست از او نخواهيم كشيد.

راه سعادت بخش حسين (ع ) را ادامه دهيد. زينب وار زندگى كنيد. خدايا جندالله را كه با سوگند به ثارالله در لشگر روح الله براى شكست عدو الله و استقرار حزب الله زمينه ساز حكومت جهانى بقيه الله است حمايت كن .

وچند كلمه اى با خانواده محترم و گراميم :

اى پدر بزرگوارم از تو مى خواهم‌كه مرا ببخشيد چون شما مرا از كورى نجات داديد وقتى كه من در سن شش سالگى بودم و شما مرا به طرف علم و دانش هدايت كردى و من را به مدرسه فرستادى و من هم تا آنجايى كه فرصت داشتم درس خود را خواندم و اما تازه دانستم كه سواد چقدر ارزش دارد اين سواد است كه انسان را از ذلت به سوى عزت مى كشاند واقعا علم و دانش مايه سعادت و خوشبختى هر فرد است .

و اى مادر مهربانم حلال باشد آن شيرى كه شما خورديد و حلال باشد آن شيرى كه به من خوراندى، احسن بر شما و مادرانى كه چنين فرزندانى را تربيت مى كنيد .

و شما برادرم على جان، اميدوارم كه راهى كه برادرت رفته شما هم آن راه را ادامه دهيد و مبادا از اين راه نگرانى در دل داشته باشيد اين راه راهى است كه پيامبران امامان عزيزمان رفتند اين راهى است كه شكستنى در آن نيست و اى برادران كوچكم اميدوارم كه مانند برادرت تحصيلت را ادامه دهى.

مبادا در ميان راه علم و دانش را رها سازيد چون اين علم و دانش است كه انسان را آگاه مى سازد .

و اى خواهران مهربانم از شما مى خواهم زحماتى كه در راه من كشيديد حلالم كنيد و ان شاءالله عوضش را از خدا خواهيد گرفت. اى خواهران عزيزم مبادا نگران باشيد و بگوييد برادرمان شهيد شد چون اسلام به اين خونها نيازمند است همه جوانان اعم از زن و مرد، پير و جوان، جانمان را در راه اسلام بايد فدا كنيم تا دين اسلام پاينده بماند .

و اى عموهايم و اى دايى هايم اميدوارم مانند هميشه فرزندانتان را به جبهه بفرستيد تا دشمن را خوار و ذليل سازند . از پدر و مادرم و فاميلهايم تقاضا دارم كه در مرگ من گريه نكنند چون دشمن از گريه شما سوء استفاده خواهد كرد .

و در آخر با اهالى محترم فيض آباد: اى مردم شهيد پرور مبادا سنگر اسلام را خالى بگذاريد و دشمن را در خاك عزيزتان راه دهيد اگر خداى ناكرده چنين باشد مديون خون تمام شهداى اسلام از زمان صدر تا امروز خواهيد بود.

الحمدالله كه اين طور نيست هميشه در جبهه ها حضور داشته‌ايد و بعد از اين هم حضور پيدا خواهيد كرد از شما برادرانى كه در تشييع جنازه من شركت كرديد طلب مغفرت مى خواهم .

در آخر اى پدر مهربانم از تو مى خواهم كه دست نوارش بر سر برادران و خواهرانم بكشيد و آنها را خوشحال سازيد و اين بنده حقير چند بيت شعرى دارم كه برايتان نقل مى كنم .

دلا اين عالم فانى به يك ارزن نمى ارزد به دنيا آمدن با زحمت رفتن نمى ارزد

اگر صد سال در دنيا تو شهد زندگى نوشى به آن يك ساعت تلخى و جان كندن نمى ارزد

---------------

به گورستان گذر كردم كم و بيش بديدم آل دولتمند و درويش

نه درويشى به خاكى بى كفن ماند نه دولتمند برد از يك كفن بيش

--------------

چه خوش باشد كه با ايمان بميرم به زير سايه قرآن بميرم

دلم خواهد كه پيش حجت حق سرافراز و خوش و خندان بميرم

والسلام على من اتبع الهدى
----------------------------------------------

نعمت الله نعمتی پنجم خرداد سال 1353 در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدر و مادرش از اهالی روستای فیض آباد شهر فامنین از توابع استان همدان بودند به همین دلیل نعمت الله در روستای زادگاه پدری بزرگ شد و درس و تحصیل را آغاز کرد.

آقا محرمعلی پدر نعمت الله کشاورز بود و با کار کشاورزی و باغداری نیازهای مالی خانواده را تامین می کرد.

روزهای انقلاب و سال های نخست پیروزی قیام بزرگ مردم ایران، نعمت الله کودکی بیش نبود و آنها سال ها را با درس خواندن و شرکت در کلاس های قرآن و احکام گذراند.

سال های دفاع مقدس که آغاز شد با همان سن و سال کودکی تمام وجودش شور و اشتیاق برای حضور در جبهه های نبرد بود.

بارها تلاش کرد تا راهی مناطق عملیاتی شود اما اجازه حضور نیافت و نتوانست همراه با دیگر جوانان و نوجوانان راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شود.

دوران تحصیلات راهنمایی خود را با حضور در بسیج مستضعفین و کمک به فعالیت های پشت جبهه همراه کرد و از هیچ اقدامی برای یاری رساندن به رزمندگان فروگذار نبود.

تاب حضور نداشت و مرغ جانش برای حضور در جبهه های ایثار و حماسه بی قراری می کرد. سرانجام با تغییر اطلاعات شناسنامه ای خود، مجوز حضور در جنگ را گرفت و با لباس خاکی رزمندگی و شهادت طلبی روانه جبهه های جنوب و غرب شد.

خرمشهر، میعادگاه دیدار او با سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود و در مقام رزمنده ای دلاور و استوار در بیست و نهم مرداد ماه سال 1366 در سن 13 سالگی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و در آغوش پر مهر حضرت قاسم ابن الحسن (ع) آرام گرفت.

آرامگاه او در گلزار شهدای روستای فیض آباد فامنین زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

ما از مردن نمى هراسيم اما مى ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند
ما از مردن نمى هراسيم اما مى ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند
ما از مردن نمى هراسيم اما مى ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده