فرازی از وصیت نامه شهید به مناسبت سالروز شهادت
مادرم: سلام بر تو ای مادر مهربانم، شهادت مرگ نیست، بلکه تولد دیگر است. مادرم، اگر خداوند افتخار شهادت را نصیبم کرد خوشحال باش که به فاطمه زهرا (س) خدمت کرده ای.

نوید شاهد گلستان؛ شهد شیرین شهادت درکام شهید است.

یی

از ولادت تا شهادت

شهید محمدجعفر امیری/ در بیستم شهریور ماه سال 1346 در شهر نوکنده و در خانواده ای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود. پدر برارقلی و مادر رقیه نام داشت. جعفر فرزند سوم خانواده بود و نام وی را مادربزرگش انتخاب کرده بود. دوران کودکی اش مانند دیگر کودکان هم سن و سالش به بازی و شیطنت کودکانه گذشت.

جعفر در سن 7 سالگی در مدرسه طبری سابق (شهید یوسف نظری فعلی) تحصیل را آغاز و این دوره تحصیلی را تا سال سوم ابتدایی گذراند و به دلیل علاقه به چوپانی و گوسفند و دام تحصیل را رها کرد. اخلاق و رفتارش خوب بود. با همه کنار می آمد و به پدر و مادر احترام می گذاشت. از پولی که از فروش گوسفندان نصیبش می شد سهمی هم برای خانواده در نظر می گرفت و به تامین مخارج خانواده کمک می کرد. خانواده به دلیل وضع مالی ضعیفی که داشت نمی توانست برای هر کدام از بچه ها لباس و کفش جداگانه تهیه کند و از آنجا که جعفر از برادرش کوچکتر بود همیشه از لباس و امکانات در واقع دست دوم و سوم آنها استفاده می کرد ولی هیچ گاه اعتراض نمی کرد تا مبادا باعث رنجش خانواده گردد.

او در سن 19 سالگی برای اعزام به خدمت سربازی آماده می شود و به منطقه سلطانیه عراق برای گذراندن دوران سربازی اعزام می گردد. چند باری به مرخصی می آید ولی در مرخصی آخر به خانواده می گوید: من اگر بروم دیگر برنمی گردم. ورود جعفر به جبهه مصادف با خدمت سربازی وی بود و این امر انگیزه وی برای گام نهادن به میدان نبرد با دشمنان شده بود. مسلماً هر انسانی جنگ را به های بیگناه نمی پسندد و جعفر نیز همین تفکر را داشت. او در هجدهم مرداد ماه سال 1365 خدمت سربازی اش را آغاز می کند و سرانجام پس از مدتی مجاهدت صادقانه به عنوان تیربارچی در جبهه (جنوب) شلمچه بر اثر اصابت تیر به بدن در سوم خرداد ماه سال 1367 به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. پیکر این شهید بزرگوار حدود 12 سال مفقود بوده و پس از سال ها چشم انتظاری خانواده در چهاردهم دی ماه سال 1379 پیکر مطهر ایشان پیدا شده و خانواده با دیدن استخوان های شهید بزرگوار آرام می گیرد. پیکر پاک شهید پس از ثبت نام و تشییع در شهرستان بندرگز و شهر نوکنده در گلزار شهدای امام زاده حبیب اله نوکنده به خاک سپرده می شود.

فرازی از وصیت نامه شهید محمدجعفر جعفری

وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ

ومپندارید ان کسانی راکه کشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

امام خمینی: خانواده های شهیدان چشم و چراغ این ملتند.

با درود و سلام به شاه شهیدان امام حسین(ع) و شهداء کربلای امام حسین و با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود امام زمان (عج) و نائب بر حقش، رهبر فرزانه و کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با درود و سلام به شهیدان جنگ تحمیلی حق علیه باطل، و با درود و سلام به خانواده های عزیز شهداء که با صبرشان امید دشمنان را به یأس مبدل کردند، با درود و سلام به خانواده های اسرا که با متانشان مشت محکم بر دهان آمریکا و صدام جنایت کار زدند و با درود و سلام به جانبازان صبور که با صبر و مقاومتشان دل رهبرشان را شاد کردند و با درود و سلام به ناجیان دین و قرآن، علمای دینی که با کلام نورانیشان دین را به ما جوانان آموختند که ما به استقبال شهادت برویم و دین و قرآن و عترت را بهتر بشناسیم و سلام به جوانان که نسل شهادتند که به ندای هل من ناصر ینصرنی امام خمینی جان را فدای قرآن می کنند.

و وصیت من به امت حزب الله این است که امام را تنها نگذارند و همیشه یار و پشتیبان ولایت فقیه باشند و از برادرانم می خواهم همیشه مطیع امر ولایت فقیه باشند. و از حق پیروی کنند.

که ما برای حقیقت جان داده ایم و این جنگ برای ما امتحان بود که آیا می توانیم مانند شهدای کربلا جان بدهیم، ولی جوانان ما خوب امتحان داده اند که شهادت را افتخاری برای خود و خانواده می دانند که بهترین مرگها شهادت در راه خداست.

وصیت من به مادرم: سلام بر تو ای مادر مهربانم، شهادت مرگ نیست، بلکه تولد دیگر است. مادرم، اگر خداوند افتخار شهادت را نصیبم کرد خوشحال باش که به فاطمه زهرا (س) خدمت کرده ای.

مادرم اگر شهید شدم شیرت را حلالم کن تا در محضر امام حسین(ع) رو سفید باشم. مادرم زحمت زیادی برای من کشیدی، پاداش زحمتت افتخاریه به شهادتم است، که خداوند به شما ارزانی داشته، امیدوارم پیش فاطمه زهرا (س) سربلند باشید.

وصیت من به پدر مهربان و صبورم؛ پدر جان اگر برای من دلتنگ شدی بیاد بیاور صحنه کربلا را که چگونه امام حسین(ع) علی اکبر(ع) را به میدان روانه کرد، پس صبر کن تا در محضر امام حسین(ع) سربلند باشی، پدر جان حلالم کن که انشاءالله با خونم بهشت را برای شما خریداری کنم.

وصیت من به برادران خوبم؛ اگر خواستید برای من گریه کنید بیاد بیاورید نهر القمه را موقع شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) که امام حسین (ع) چکونه صبر کرد. باری عرض میشود عزیزانم نگذارید اسلحه ام سرد شود و شما با ایمان و رفتارتان الگوی جامعه باشید که شایسته برادر شهید است.

همیشه در پی حق حق باشید تا خداوند از شما راضی باشد.

وصیت من به خواهرانم؛ اگر برای من گریه می کنید بیاد بیاورید صحنه کربلا را زمانی که شمر ملعون روی سینه امام حسین (ع) نشست. بیاد بیاورید اسیری حضرت زینب (س).

خواهرانم مانند زینب (س) باشید که چونه یزید را رسوا کرد که دیگر نام یزید برده نمی شود. خواهرانم با حجاب و رفتار خود الگوی جامعه باشید و از امت حزب الله می خواهم کاری کنند که دشمنان ناامید بشوند و هیچ کاری نکنند که خانواده های شهداء احساس ناراحتی کنند. این وصیت نامه را زمانی نوشتم که اگر خدا بخواهد شهید شدم بخوانید.

والسلام/ محمدجعفر امیری

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره  هنری، اسناد و انتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده