زندگینامه
برادرچند وقتی است که فکر می کنم مرگ بین من و شما فاصله خواهد انداخته و به آغوش شماها برنخواهم گشت و بسوی منزل ابدی کوچ خواهم کرد
 
به گزارش نوید شاهد آذربایجانشرقی :شهید ولی فلاحی به سال 1347 در ی ک خانواده مذهبی و زحمتکش چشم به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی را در دبستان هدایی ( یوم الله ) شروع کرد . در همین زمان بخاطر اوج گیری مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی و به دلیل تعطیلی مدارس آن هم در یک منطقه محروم و کوچک ایشان با کمی سن و به دلیل عشق و علاقه به ان ق لاب در تظاهرات شرکت جست . ایشان همواره با همان سن کمشان که از اعزامی ها به نظر می رسید از انقلاب حمایت و از رژیم تنفر داشتند . بالاخره مبارزات مردم به ثمر رسید از انقلاب حمایت و از رژیم تنفر داشتند . بالاخره مبارزات مردم به ثمر رسید و انقلاب پیروز شد منت ه ی شهید فلاحی نتوانست ادامه تحصیل دهد و ناچار شد یک سال ترک تحصیل نماید . بعد از یک سال ایشان به تحصیلات خویش ادامه دادند و با موفقیت دوران ابتدائی را پشت سر گذاشتند بعد ایشان پا به مقطع راهنمائی گذاشت و بعد از دو سال تحصیل بدلیل اینکه احساس می کرد جبهه ها به افرادی چون او نیاز دارند مدرسه را ترک گفت اما نتوانست به آرزویش که همان اعزام به صحنه های نبرد بود برسد . ایشان مأیوس نشده و تصمیم گرفتند از راه دیگر به انقلاب خدمت کنند بدین جهت وی در پادگان مراغه به استخدام ارتش درآمد و در این مدت بعد از طی یک دوران آموزش نظامی و فشرده و پس از یک سال خدمت ارتش را ترک کرد و وارد بسیج شد و 65/ 9/ تصمیم به اعزام گرفت و بالاخره در تاریخ 4 شدت علاقه و شور و شوق و عشق او نسبت به انقلاب بر کل هواهای نفسانی غلبه یافت و ایشان عازم صحنه های نبرد شدند بعد از اعزام ایشان در چندین عملیات شرکت کردند در مدتی که ایشان در جبهه بودند برای یک بار هم که شده به مرخصی نیامدند و تنها از طریق نامه خانواده خویش را با خب ر از اوضاع خویش وجبهه می کردند ایشان در نامه هایی که خطاب به خانوادهمعظم خویش می نوشتند همیشه بر این مسأله که ام ام را دعا کنید و هنگام شهادت من نگر ی ید . گلایه فراوان داشتند . در آخرین نامه ای که ایشان چند روز قبل از شهادت نوشته بودند نکات قابل توجهی به چشم می خورد که یکی از این نکات پیام امام بدین صورت مفهوم بود . برادر م » ایشان با استناد به پیام امام ذکر کرده بودند،برادر  چند وقتی است که فکر می کنم مرگ بین من و شما فاصله خواهد انداخت و به آغوش شماها برنخواهم گشت و بسوی منزل ابدی کوچ خواهم کرد اما از تو خواهشمندم اسلحه مرا بر زمین نگذاشته و راه مرا ادامه دهی . اینک تو می بینی که قدرتهای استکباری شرق و غرب درصدد نابود ساخت ن این انقلاب که با خون هزاران شهید بدست آمده هستند ولی تو بایدچشمت را باز کنی و اینها را ببینی و دیگر اینکه از تو می خواهم پیام امام را در یافته و این مسأله را که خواهرم حفظ حجابامروزه بر تو امری است واجب ومشتی است بر دهان یاوه گویان برسانید دیگر سخنی برایت ندارم . فقط در آخر می خواهم این نامه مرا خود نگهداری و پدر و مادرم را در جریان قرار ندهی اگر خدا خواست و من به درجه شهادت نائل آمدم آنوقت می توانی این نامه را به پدر و مادرم نشان دهی و این آخرین جملات وی بود خطاب به برادر و خانواده اش که یک روز قبل از رسیدن همین نامه ایشان شربت گوارای شهادت را نوشیدند و خبر شهادت ایشان در میان قوم و خویش پیچید و آری ایشان به تاریخ 23 یک ماه و نیم تلاش در صحنه های نبرد به جهان ابدی سفر کردند . روانش گرامی و راهش پر رهرو باد.
منبع : مرکز اسناد آذربایجانشرقی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده