نامه شهید جعفر بالایی به برادرش
يکشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۲۲
هدف من مبارزه در راه وطن و اسلام بود و هيچ فرق نمي كند در كوههاي قطور خدمت کنم يا در شهر خودم.
نوید شاهد آذربایجان غربی: شهید جعفر بالایی چوگانلو در روستای آقاجان متولد و تا دیپلم ادامه تحصیل داد. دوران انقلاب به كميته انقلاب پیوست سپس یکم مرداد سال 59، در اولين اعزام با عوامل آمريكا درگير شد و بر اثر اصابت گلوله دشمن غدار و خصم ستمگر ديده در نقابل خاك كشيد و شهيد عشق گشت و بي كفن شد.
سلام به خدمت دوست و برادر عزيرم آقاي محمد اسماعيلي و سيد مشرف باد
پس از تقديم عرض سلام، اميدوارم صحت و سلامت بوده باشي و باري اگر بخواهي از احوالات اينجانب، جعفر باخبر باشي نگراني در ميان نيست. نگراني بنده فقط از طرف شما عزيزان است.
برادر جان اول از ته قلبم بر شما درود و سلام مي فرستم و به خانواده عزيزت سلام دارم و سلام مرا بر پدرت و مادرت و برادرت و به آقاي اكبر و جهانگير برسان. برادر جان ما فعلا در پايگاه بايكان مستقر هستیم و دعاگوي شما هستم. برادر من خيلي دلم مي خواست در نبرد شما در لباس پاسداري بر وطنم خدمت بكنم ولي نشد و حتما بخاطر همان جريان كه به تو گفته بودم نشد. ولي باور كن كه من بي گناهم و بي گناه بودم. اين را از برادرت قبول كن. يك مثالي است كه گفته اند بي گناه پاي دار مي رود ولي بالاي دار هرگز. ولي افسوس مي كنم كه هنوز هم نتوانسته ام بي گناهي خود را بر مردم ثابت كنم. خوب اشكال ندارد.
هدف من مبارزه بود در راه وطن و اسلام. هيچ فرق نمي كند يا كوههاي قطور يا شهر خودم. اين را كه برايت گفته بودم و بر شما ثابت بود ولي منظور اينجا بود كه با هم خدمت بكنيم. شايد در يك درگيري من كشته يا زخمي شدم، آن وقت شما به من خيلي كمك مي كردي. برادر شايد من در يك درگيري بميرم و نتوانم تو را ببينم. شما باور كن كه من بي گناه بودم. باور كن و اگر توانستي بر سپاه ثابت كن.
اميدوارم شما هم بر وطن وفادار باشي. محمدجان شما از خدمت خود تعريف كن. خدمت من هميشه آماده باش است و از زماني كه آمده ام به جز چند روزي كه در خوي مانديم روي چراغ نديده ام و شبها خواب نيست و افتخار مي كنم كه بر اين كار هستم.
ديگر عرضي ندارم. خداحافظ شما پاسداران باشد.
برادر شما جعفر بالائي
و سلام من را به تمام پاسداران برسان.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما
