سالروز شهادت
دوشنبه, ۱۲ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۰۲
هى نگوييد ما اهل كوفه نيستيم هى نگوييد اى كاش ما كربلا بوديم و چنين و چنان مى كرديم ,بياييد شعار ها را كم كنيم .بس است ديگر شعار و بياييد به شعارهايمان عمل كنيم . من مى خواهم بگويم ما داريم اهل كوفه مى شويم ,هى شعارندهيد ما اهل كوفه نيستيم...
 نام پدر: سبز علی
تاریخ تولد: ١٣٤١/٠٧/٠١
محل تولد: نامشخص
نام عملیات: کربلا 1
تاریخ شهادت: ١٣٦٥/٠٤/١٠
اقشار: ورزشکاران ، پاسدار ، فوتبال

سال 1341 در يکي از روستاهاي شهرستان محلات در استان مرکزي ودر ميان خانواده اي متدين و کشاورز ديده به جهان گشود .
خانواده اش به تحصيلات و پيشرفت او اهميت مي دادند ,موقعي که به سن 7سالگي رسيد براي تحصيل در مدرسه به اتفاق خانواده و به شهرستان محلات آمدند .
تحصيلات خود را تا سوم راهنمائي ادامه داد ,اما آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اورا از ادامه تحصيل بازداشت.وقتي متجاوزان را در خاک کشور ديد ,با همه ي علاقه اي که به تحصيل داشت ,درس ومدرسه را کنار گذاشت ودر سن 15سالگي به بسيج پيوست تا با گذراندن دوره هاي آموزش نظامي به جبهه برود.
پس از گذراندن آموزش نظامي به جبهه رفت .مدتي بعد به عضويت سپاه درآمد .
با ورود به سپاه و آغاز به کار در اين نهاد مقدس براي دفاع از عزت و شرف ايران راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد.
پس از اينکه مدتي از حضورش در جبهه گذشت به محلات برگشت وازدواج کرد. ثمره اين ازدواج دختري به نام فاطمه است . ازدواج وتشکيل خانواده او را از انجام وظيفه در راه حق باز نداشت ودوباره به جبهه بر گشت.
فضل الله خراساني پس از سالها مبارزه وتلاش در دفاع از اسلام عزيز وايران بزرگ سرانجام در عمليات کربلاي 1براثر اصابت ترکش به ناحيه کمر و سينه به ياران شهيدش پيوست. قبل از او برادرش ولي الله خراساني نيز در دفاع از اسلام ناب محمدي وايران بزرگ به شهادت رسيده بود.

وصيت‌نامه
بسمه تعالى
خدايا وصيت خود را شروع مى كنم با نام و ياد و با شهادت به يگانگى تو و با شهادت به رسول تو. خدايا هم اكنون كه مى خواهم اين وصيت را بنويسم تو شاهدى كه بغض گلويم را فشار مى دهد و چشمانم پر از اشك است و به ياد شهيدانى هستم كه چه غريبانه در راه تو و اسلام و قرآن تو جنگيدند و فقط براى رضاى تو نه چيز ديگر؛ نه براى مقام ونه براى ريا و خود پرستى ,فقط براى اينكه معبود خود را شناخته و براى رسيدن به لقاء او جانشان را كف دستهايشان گرفته اند و به فكر مال و ظواهر دنيا نبودند. خدايا از تو عاجزانه مى خواهم كه مرا در برابر اين شهيدان روسياه نكنى . خدايا تو هستى كه ازهمه چيز خبر دارى. تو بهتر مى دانى كه در قلب من چه مى گذشته و هم اكنون چه مى گذرد . خدايا اگر مى خواهى مرا عذاب كنى همان بس که شهيد نشوم.
پيش شهدا ء شرمنده هستم و نتوانسته ام راهشان را كه راه تو بوده است ادامه دهم. خدايا هرچه فكر مى كنم مى بينم كه اعمال نيكم كم است و گناهانم زياد. خدايا گناهانم را بپوشان . خدايا باطن مرا در بيش رفيقان شهيدم آشكار مكن كه واويلا است .
خدايا تو ميدانى كه عملى كه رضاى تو در آن نباشد هيچ و پوچ است ,حتى اگر شب و روز در راه خدا جهاد كنى . و اما شما عزيزانى كه اين نوشته ها را برايتان مى خوانند خيال نكنيد كه با گفتن همه شهادتين به خدا و رسولش ديگر ما مسلمانيم اين مسلمانهايى كه مسلمانى لقلقه زبانشان است ولى همين كه مسئله جنگ و جهاد در راه خدا صادر مى شود خودشان را مخفي مى كنند .
اگر يكى از جوانان در جبهه شهيد مى شود و هزاران جوان در تشيع جنازه او شركت مى كنند ولى موقعيكه مسئله جبهه پيش مى آيد خودشان را با پيش كشيدن مسائل دنيوى توجيه مى كنند. اين طور مسلمانها را امام زمان از دم تيغش خواهد گذراند.
هى نگوييد ما اهل كوفه نيستيم هى نگوييد اى كاش ما كربلا بوديم و چنين و چنان مى كرديم ,بياييد شعار ها را كم كنيم .بس است ديگر شعار و بياييد به شعارهايمان عمل كنيم . من مى خواهم بگويم ما داريم اهل كوفه مى شويم ,هى شعارندهيد ما اهل كوفه نيستيم. اگر آن موقع امام حسين 10 هزار ياور واقعى داشت پيروز مى شد بر كافران و الان بايد ما 20 ميليون ياور واقعى و آماده و در خط مقدم جبهه باشيم تا به كافران پيروز شويم پس يك مقدار فكر كنيد و ببينيد كه اهل كوفه هستيم چون در ظاهر با امام هستيم ولى در باطن نيستيم .
چرا وقتى امام فرمان مي دهد كه هر كس مى تواند بايد به جبهه برود براى نام نويسى از يك شهر 30 الى 40 هزار نفرى 100 هم براى جبهه رفتن نام نويسى نمى كنند .
چرا نبايد تمامى جوانان و مردان وحتى پيرمردان به خيابانها بريزند و به بسيج بروند و روانه جبهه شوند, اينها همه درد است .خيال نكنيد با شعار دوا مى شود خير.
خدايا باز هم تو بهتر ميدانى . خدايا از تو مى خواهم كه اگر شهادت را نصيبم كردى پيكر مرا در بيابانها گرم و سوزان جنوب يا سرد و يخبندان بيفكني تا در آفتابها بسوزد و مانند هزاران شهيدى كه مفقودالاثر هستند ,باشد.
خدايا دوست ندارم كه جنازه ام به شهرمان بيايد بگذار من هم مانند ديگر عزيزانى كه خالصانه در راه خدا جنگيدند و نام و يادى از آنها نيست ,باشيم. البته ما كه به مانند آنها نبوديم و از خدا مى خواهم كه من را ببخشد ولى باز هم خدايا هر طور كه تو راضى باشى .
واما صحبتى با برادارن پاسدارم
انشاء الله كه حالتان خوب است, برادران عزيز اگر امروز اين لباس سبز را پوشيده ايم مسئوليت سنگينى را بر دوش گرفته ايم. كوله بار هزاران شهيد را بردوش داريم و بايد به مقصد برسانيم .يك مقدار فكر كنيم اگر مى بينيم واقعا غصب كرده ايم اين لباس را لباس را به ديگران بدهيم كه لياقت پوشيدن اين لباس را دارند و واقعا خدمت مى كنند.
امروز كسى كه به سپاه وارد مي شود ,پاسداراست وپاسدار يعنى جنگ و بايد جانش را كف دستش قرار دهد . براى اينكه شغلى داشته باشد و مشغول كارى باشد در سپاه نيايد پاسدار بايد عاشق باشد . عاشق خدا و شهادت تا بتواند به اسلام و جنگ خدمت كند. انشاء الله . كه خداوند همه شما را براى اسلام حفظ كند.
و اما پدر و مادر عزيزم انشاء الله كه شما از اين فرزند حقير خود راضى باشيد چون فرزند خوبى براى شما نبودم و مرا به بزرگوارى خودتان ببخشيد و شما اجرتان بسيار خواهد بود چون اين دومين فرزندتان است كه به خدا هديه كرده ايد . انشاء الله خداوند به شما صبر فراوان بدهد... فضل الله خراساني
شهید فضل الله خراسانیشهید فضل الله خراسانیشهید فضل الله خراسانی
منبع :  اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران  استان مرکزی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده