خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
سه‌شنبه, ۰۶ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۴۹
شهید چمران در آن زمان در پاوه بود و از همان جا با یکدیگر آشنا می شوند. بعد شهید هاشمی به خرمشهر و هتل کاروانسرا می رود و همزمان شهید چمران در اهواز در مدرسه ای، نیروهای مردمی ای که به فرمان امام آمده بودند آموزش می دهد.
دو چریک

آشنایی این دو در همان منطقه ی کردستان اتفاق افتاد. شهید چمران در آن زمان در پاوه بود و از همان جا با یکدیگر آشنا می شوند. بعد شهید هاشمی به خرمشهر و هتل کاروانسرا می رود و همزمان شهید چمران در اهواز در مدرسه ای، نیروهای مردمی ای که به فرمان امام آمده بودند،ن آموزش می دهد.

به یاد دارم، عرصه بر نیروها در خرمشهر تنگ شده بود. روز 17 مهر بود که من مجروح شدم و شهید هاشمی شخصا مرا به بیمارستان طالقانی که زیر توپخانه دشمن بود، برد. شهید چمران در آن هنگام در اهواز بود. دو روز قبل از مجروحیت من، عده ای از بچه ها وقتی عرصه را در خرمشهر تنگ می بینند و احساس می کنند که نمی شود کاری کرد، به شهید چمران می پیوندند تا به صورت منظم ترین فعالیت کنند. البته من و شهید هاشمی در منطقه ماندیم تا به لطف خدا در آن جا مقاومت کنیم.

با توجه به این که بیمارستان زیر توپخانه بود، مرا به ماهشهر منتقل کردند و دیدم در جاده ماهشهر- آبادان هستیم. بعدها متوجه شدم که ترکشی به کمرم خورده بود و موفق نشدند ترکش را بیرون بیاورند. بعدا هم آمدم تهران و دو ماهی آن جا بودم و مجدا رفتم آبادان. البته در این فاصله چون نمی توانستم کاری کنم،می رفتم و برمی گشتم. بار دیگر هم که رفتیم به هتل کاروانسرا، بچه ها سپاه مستقر بودند.

فرمانده سپاه آبادان، در آن زمان کارهای سیدمجتبی را قبول نداشت و دوست داشت همه تحت فرمان خودش باشند. شهید هاشمی خیلی مسائل اداری را رعایت نمی کرد و دوست داشت کارها به صورت انقلابی پیش برود و این امر با شیوه ی سپاه سازگاری نداشت.

منبع: پنجه در پنجه رئیس جمهور/خاطراتی از زندگی سیدمجتبی هاشمی/ جعفر کاظمی/1395

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده