به مناسبت سالرزو فاجعه هفتم تیر؛
شهید مهدی نصیری پس از سوء قصد منافقين به حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالي) در تاريخ ششم تيرماه 1360 اینگونه سرود: باز دست فاسدي آمد برون/ ز آستين خصم خونخواري دگر تا كَنَد از بوستان انقلاب/شاخه سرسبز و پرباري دگر آلت مزدور شيطان بزرگ/حمله ور شد بر كيان انقلاب خواست تا خاموش سازد از جفا/بلبل شيرين زبان انقلاب
نوید شاهد کرمان،  شهید مهدی نصیری لاری در فروردین 1312 در روستای سلطان آباد از توابع ارزوئیه بافت به دنیا آمد، وی کودکی با استعداد بود، و از همان کودکی به مکتب برای آموختن قرآن می رفت.
مهدی 12 ساله بود به شیراز رفت  و در کمتر از یک سال با شرکت در آزمون، مقطع دروس ابتدایی را پشت سر گذاشت و وارد مقطع متوسطه شد. مهدی نصیری لاری با علاقه ای که به آموختن داشت، گواهی پایان دوره را در طی یکسال با احراز رتبه سومی به پایان رساند و با کسب رتبه اول وارد دانشسرای مقدماتی شد.

همزمان با تحصیل، از مباحث اخلاقی و دینی شهیدآیت الله دستغیب نیز استفاده می کرد. او در دانشسرای مقدماتی نیز توانست طی دو سال با رتبه ممتازی دیپلم بگیرد.

در شهریور سال 1341 چند روز مانده به امتحانات دانشسرای عالی،از زمان آزمون مطلع شد و علیرغم فرصت کم در میان همه شرکت کنندگان استان کرمان باز هم رتبه نخست را به خود اختصاص داد و برای ادامه تحصیل رهسپار تهران گردید و در یکی از مناطق جنوب تهران سکونت گزید.

یکی از ویژگی های ذاتی شهید نصیری لاری علاقه مندی او به شعر و ادب فارسی و نیز هنر اصیل اسلامی بود. او از دوران جوانی دارای طبع شعر و نویسندگی بود و از زمان حضور در دانشسرا سعی کرد با تهیه روزنامه دیواری و ... آنها را به عرصه ظهور برساند. در یکی از روزها که مهدی نصیری لاری مقاله ای را با عنوان «درشت استخوان در مانده» بر وزن «بزرگ ارتشداران فرمانده» قرائت و در آن از ظلم و عصیان رژیم پهلوی نام برده بود. مرحوم جلال آل احمد دستی بر شانه او زده و با همان لحن خاص خود گفته بود: «حضرت، کار کنی،چیزی می شوی»

او در نوشتن قطعه هاي ادبي نيز تبحر فراواني داشت. تسلط او بر فنون ادبي و علوم بلاغت موجب غناي نوشتاري او شده بود. قطعات و سروده هاي شهيد نصيري لاري بيشتر با موضوعات اخلاقي،‌سياسي، اجتماعي همراه بود.

در يكي از قطعه هاي ادبي خود با عنوان «خوشبختي به سراغ كسي نمي آيد» چنين هنر خود را متجلي ساخته است: «به انتظار نبايد نشست تا دست قضا ما را به سوي سعادت رهبري مي كند، خود نيز بايد تلاش كنيم، بر روي زندگي بايد لبخند بزنيم، تا زندگي نيز با ما همگام شود و چهره خندان خود را بر ما نمايان كند. اگر از آسمان اندوه بارد و از زمين رنج جوشد، مي توان در نهان خانه دل مشعل سعادت و آسايش برافروخت. اگر سيل حوادث امواجي كوه پيكر برانگيزد، مي توان با عزم استوار خروش كرد. بناي سوانح را با اراده اي آهنين مي توان در هم ريخت و از لابه لاي آثار رنج و اندوه، كاخ سعادت را بنا نهاد.»

شهيد نصيري لاري بواسطه قريحه ذاتي و نيز حضورش در شهر شيراز كه به گفته خود مهد عشق،‌ كعبه عشاق،‌ سرزمين شعر و عرفان و زادگاه بزرگترين اختران تابنده افلاك علم و ادب ايران است،‌ نبوغ شعري خود را شكوفا كرد.

او پس از سوء قصد منافقين به حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالي) در تاريخ ششم تيرماه 1360 سروده اي را آغاز كرد ولي يك روز بعد از آن بواسطه حضور در ساختمان مركزي حزب جمهوري اسلامي آن را ناتمام گذارد.

باز دست فاسدي آمد برون/ ز آستين خصم خونخواري دگر

تا كَنَد از بوستان انقلاب/شاخه سرسبز و پرباري دگر

آلت مزدور شيطان بزرگ/حمله ور شد بر كيان انقلاب

خواست تا خاموش سازد از جفا/بلبل شيرين زبان انقلاب


شهيد نصيري لاري و آغاز قيام عليه بيداد

كنون يك ناله اما سرانجام چو يك آتشفشان فرياد گردم

چو سنگ خاره ره بر من ببندد يكي چون كوه كن فرهاد گردم

 
شهيد مهدي نصيري لاري از نوزده سالگي به علت آشنايي با معارف اسلامي، به سوي مبارزه عليه بيداد و ستم كشيده شد و مبارزات فدائيان اسلام و حركت هاي آيت الله كاشاني و جريان ملي شدن صنعت نفت توجه او را جلب كرد. او همزمان با قدم گذاشتن در عرصه پيكار با خاندان منحوس پهلوي، با حزب توده نيز مقابله مي كرد.

نصيري در اين مقطع فعاليت هايش را بيشتر در قالب تأليف مقاله و تهيه روزنامه ديواري پي مي گرفت. بعد از اخذ مدرك ديپلم به علت فعاليت هاي سياسي كه داشت از تحصيل رايگان و بدون كنكور كه از مزاياي شاگرد اولي بود محروم شد و پيگيري او براي احقاق حقش بي ثمر ماند.
 
سال دوم دانشجويي و همزمان با 13 و 14 خرداد سال 1342 (هـ.ش) كه مصادف بود با تاسوعا و عاشوراي حسيني، در تظاهرات شركت كرد. صبح روز بعد (15 خرداد) به قصد دانشگاه از منزل خارج شد و حوالي ظهر با حالتي پريشان و نگران بازگشت. در اين روز ايشان كه در تظاهرات شركت كرده بود، توسط يكي از تظاهر كنندگان مجبور به بازگشت مي شود.

وي در تيرماه سال 1357 در لار پس از چند جلسه سخنراني دستگير و حدود 10 روز زنداني شد و بعد از آزادي هم شديداً،‌ زير نظر مأمورين ساواك بود و بارها قصد ترور وي را داشتند كه نا فرجام ماند.

منم آن آه سرد جاودانه كه پنهان در دل هر خسته جان است

منم آن ناله محبوس و خاموش كه چون آتش به خاكستر نهان است

 
شهيد نصيري لاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي

با پيروزي انقلاب اسلامي و دميده شدن طلوع فجر بر سرزمين پهناور ايران،‌ مهدي نصيري لاري بواسطه سه دهه سابقه مبارزاتي و فرهنگي، با نظر انقلابيون مسلمان و روحانيت مبارز بعنوان فرماندار سيرجان منصوب شد.


او كه همواره براي دست يابي به حكومت عدل علوي و خدمت در زير پرچم ولايت فقيه دعا مي كرد، خود را براي احقاق حقوق مردم طاغوت زده سيرجان آماده كرد و با ورود به سنگر فرمانداري به رفع غبار محروميت و عقب ماندگي از صحنه هاي زندگي مردم و سيستم اداري شهرستان مبادرت نمود. شهيد نصيري لاري پس از تاسيس حزب جمهوري اسلامي، ‌حضور در آن را به منزله جهادي ديگر پذيرفت و با افتخار در كنار شهيد بهشتي و يارانش به مبارزه عليه استكبار و ايادي داخلي آن پرداخت. 

او در اين عرصه همواره آماج حملات ددمنشانه منافقين و گروهك هاي ضد انقلاب بود اما هيچگاه از مبارزه با آنان دست برنداشت و همواره مهيا بود تا خون خود را تقديم انقلاب نمايد.


آرزو دارم چو مرغي در هوا مأوا بگيرم

يا چو ماهي در دل امواج دريا جا بگيرم

گلبني گردم زيارتگاه مرغان چمن ها

بلبلي گردم كه جا در مجمع گلها بگيرم

شمع مجلس گردم و بزم محبان برفروزم

يا شوم پروانه جا در شعله بي پروا بگيرم

شهید مهدی نصیری در شامگاه هفتم تیر سال 1360 در حادثه بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی با 72 تن از همرزمانش به شهادت رسید.

منبع: اسناد بنیاد شهید و هابیلیان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده