سالروز شهادت شهید
بارديگر خالق هستي و زمين عاشقي از معشوقه هايش را به سوي خود فراخواند و اين عاشق به سوي او پرواز نمود بارديگر ميوه اي از درختي پربار رسيد و بارديگر زمين آغوش خود را براي عزيزي باز نمود و او را در بغل گرفت و آن عزيز شهيد هميشه جاويدمان ابراهيم درافشان است که با شهادت خويش سخن امام حسين (ع) که فرمودند هيهات من الذله ذلت و خواري از ما دور است را عينيت بخشيد .
نویدشاهدگیلان: شهيد ابراهيم درافشان که سومين فرزند خانواده بود در تيرماه سال 1341 در يک خانواده مستضعف و مذهبي در بندر امام چشم به جهان گشود و از کودکي با نيازهاي مادي و معنوي اجتماع آشنا گرديد. دوران ابتدايي را در شرايط مالي پشت سرگذاشت در اين دوره از نظر اخلاقي و گذشت تفاوتهاي بين او و بقيه افراد خانواده متشکل از سه برادر و يک خواهر در وي مشاهده ميشد با توجه به استعدادهاي که داشت توانست در اين مدت براي خود اندوخته سازد هميشه شاگردي نمونه و انساني متواضع و بردبار بود پس از فراغت کلاس درس به کمک پدر در تامين معاش خانواده و در تابستانهاي گرم جنوب با شرايط دشوار خود را به کار مشغول ميساخت. شهيد ابراهيم جواني با محبت و با گذشت و خونگرم بود در برخورد با اطرافيان و نزديکان احترام خاصي در وي مشاهده ميشد با وجود اينکه اکثراً در خود فرو ميرفت و سخني بر لب نداشت از کنجکاوي و هوش و ذکاوت سرشاري برخوردار بود.
حماسه شهادت سرباز قرآن شهيدابراهيم درافشان
در زمان رژيم و خفقان و طاغوت فردي پرشور در مراسم عاشورا و ديگر مراسم سوگواري و عزاداري بود و صداي حسين حسين و سينه زدن در او انقلابي شکوفا مي کرد فردي بود که اصلاً زير بار زور نميرفت تا مسئله اي برايش ثابت نمي شد به سادگي قبول نمي کرد که اين افکار وي مصادف با دوران انقلاب بود شهيد همراه دوستانش هر روز به تظاهرات و مقابله با افراد نظامي مسلح مي پرداختند و به پخش اعلاميه ها مشغول مي شدند تا اينکه در روزي از تظاهرات که افراد ژاندارمري مردم را محاصره کرده بودند بدون هيچ ترسي با همراهي دوستانش هتل بزرگ شهر را که مرکز فساد و عياشي بود به آتش کشيدند که بدينوسيله صدها جوان را که راهي اين مرکز شيطاني کشيده شده بودند نجات دادند پس از انقلاب شهيد ابراهيم به اتفاق دوستانش به حفاظت شهر و بازرسي جاده ها پرداختند و قابل توجه است که همه آنها با يک تکه چوب و با اتکاء به خداوند به اينکار مقدس دست زدند چون آن شهر پر از قاچاقچي بود و به افرادي نياز داشت که جلوي اين دزدي ها را بگيرند و شهيد با آگاهي به اين مسائل و در خطر بودن جانش با علاقه به حراست مشغول بود پس از گرفتن ديپلم علوم تجربي تصميم به تشکيل خانواده داد که يکسال بعد از ازدواج به خدمت سربازي فرا خوانده شد و پس از گذراندن مدت آموزش به جبهه شلمچه در جنوب و پس از آن به خرمشهر و سپس در جبهه مريوان مستقر گرديد شهيد در عمليات مختلفي شرکت نمود در جبهه ها زبانزد همرزمان و همسنگرانش بود و به عنوان سربازي راستين و متعهد و مسئول شهره بود با اسرار از وي تقاضا ميشد که امام جماعت شود و بقيه پشت سر وي نماز بگزارند اما با تواضع و فروتني خاصي که در چهره شهيد مشخص بود خود را شايسته آن نميدانست به گفته همسنگرانش که با او در عمليات شرکت داشتند در هنگام پيشروي در دل شب مي گفتند که با هم در يک ستون پيش مي رفتيم ولي در يک لحظه مي ديديم که ابراهيم پيدا نيست و وقتي او را در ميان انفجار گلوله و تانک و توپ و رگبار تيرها صدا مي کرديم صداي او را خيلي جلوتر مي شنيديم که مي گفت من اينجا هستم چرا عقب مانده ايد زودتر بياييد و اينگونه شجاعتي و دلاوري در انسان بدست نمي آيد مگر اينکه عشق امام حسين (ع) در دل وي باشد آري اين عشق به لقاءا... بود و اين عشق به رسيدن به معبود و رهبرش بود که او را چنين بي باکانه و بدون هيچ هراسي به جلو مي راند شهيد ابراهيم يکبار از ناحيه ران مورد اصابت ترکش خمپاره مزدوران کافر بعثي شد و پس از مدتي مداوا و بستري شدن در بيمارستان بهبودي يافت و مجدداً روانه جبهه شد سرانجام براي دومين بار صبح روز 62/3/23 در اولين روز ماه مبارک رمضان بوسيله ترکش خمپاره دشمنان خدا مزدوران بعثي صهيونيستي  عراق از ناحيه سر آسيب کلي ديد و به شهداي صدر اسلام پيوست :

روانش شاد و يادش گرامي و راهش پر رهرو باد
التماس دعا پدر و مادر و همسر شهيد

پروانه ما از چه تو را سوخته اند
اين سنگدلي را زکه آموخته اند

اين پروانه عشق گناه تو چه بود
که اين سان لب حقگوي تو را دوخته اند


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده