شهید ماه مبارک رمضان
دیریا زود مرگ هر انسان فرا می رسد و این انسان با همه قدرتی که دارد مانند تمام موجودات بی اراده و بی قدرت فانی و نابود شدنی است.همه این دنیا را می گذارند و می گذرند ، هیچ با خود نمی برند جز عملی که در این دنیا کاشته اند. ثمره همه اعمالمان را در اخرت برداشت می کنیم بدرستی که دنیا مزرعه آخرت است. وای به روزی که فصل برداشت محصول باشد و حاصل ما از اعمالمان جز هیچ نباشد و دستمان خالی و روسیاه باشیم. بگذار با دست پر این دنیا را ترک کنیم .بگذار مرگی که دیر یا زود فرا می رسد در راه خدا و مملکت ...
وای به روز ی که فصل برداشت باشد و حاصل جز هیچ نباشد؛ شهید محمد حسین ابو منصوری

نوید شاهد البرز:

در هشتم تیر ماه 1344 در تهران کودکی بدنیا آمد که بعدها در بیست و یک سالگی با ایثار جان خود نامش در تاریخ کشورش ماند و این رزمنده شهید، "شهيد محمد حسين ابوالمنصوري" نام دارد.

وي دوران كودكي خود را تا  4سالگي در تهران گذراند و بعد از آن به همراه خانواده خود به كرج عزيمت نمود و بعد از اين كه به سن 7سالگي رسيد، براي اين كه سواد خواندن و نوشتن را بياموزد وارد مدرسه شد و تا كلاس سوم ابتدايي به تحصيل خود ادامه داد و براي اين كه بتواند كمك خرج خانواده اش شد به كار نجاري مشغول شد، تا از اين طريق بتواند كمكي به خانواده خود كرده باشد. 

ايشان از نظر اخلاقي فردي بسيار مؤمن و راستگو بود و به تمام دوست  و اقوام و آشنايان احترام خاصي قائل بود و به مشكلات همه در حد تونایی رسيدگي مي كرد. با بچه ها خيلي مهربان بود و به فرائض ديني اعتقاد داشت.

او در زمان اوج گيري انقلاب زمانی که مردم ایران علیه ظلم وجور زمانه به قیام برخاسته بودند، وی نیز مانند دیگر هموطنانش درراهپيمايي ها و تظاهرات شركت داشت.

در سال 1363 عازم میدان نبرد شد با وجود اینکه همسر و فرزند دختری هم در راه داشت ، پا به میدان نبرد گذاشت واز طرف ارتش لشکر 57 ذوالفقار بعنوان رزمنده اعزام شد پس از یازده ماه دلیرانه جنگیدن در مناطق جنگی سرانجام در منطقه فاو در "عملیات نهر عنبرشرهاني" در تاریخ نهم خرداد شصت و پنج مصادف با ماه رمضان با زبان روزه بر اثر اصابت تیر به شکم به درجه شهادت نایل امد و پیکر پاکش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

فرازهايي از وصيت نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم

اکنون که این وصیت را می نویسم خود را آماده کرده ام که راهی جبهه حق علیه باطل گردم و در آینده نزدیگ اعزام می شوم.اگر این سعدت را داشتم و خداوند در تقدیر من شهادت نهاد ومن به جرگه شهیدان خدایی پیوستم و به دیدار حق تعالی نایل شدم، باید چند جمله ای را برای بازماندگانم بنویسم.

پدر و مادر عزیز و گرامیم بر دستان شما بوسه می زنم و هرگز زحمات شما را از یاد نمی برم و از شما تقاضای بخشش دارم زیرا که می دانم در این چند سالی که من در کنا رشما بودم و از عمر من گذشت جز رنج و مشقت برای شما چیز دیگری نبودم . باز هم شما را سوگند می دهم که از من راضی باشید و من باز هم مثل همیشه از شما در خواستی دارم که همسر و دخترم را مانند فرزند خودتان نگهداری کنید.

از مال دنیا هیچ ندارم که به کسی ببخشم و از برادرانم می خوهم که به حرف پدر و مادرمان احترام بگذارند و راه قران و اسلام را در پیش بگیرند.

از خواهرانم می خواهم که چون زینب صبر داشته باشند، دیریا زود مرگ هر انسان فرا می رسد و این انسان با همه قدرتی که دارد مانند تمام موجودات بی اراده و بی قدرت فانی و نابود شدنی است.همه این دنیا را می گذارند و می گذرند ، هیچ با خود نمی برند جز عملی که در این دنیا کشته اند. ثمره همه اعمالمان را در اخرت برداشت می کنیم بدرستی که دنیا مزرعه آخرت است وای به روزی که فصل برداشت محصول باشد و حاصل ما از اعمالمان جز هیچ نباشد و دستمان خالی و روسیاه باشیم. بگذار با دست پر این دنیا را ترک کنیم .بگذار مرگی که دیر یا زود فرا می رسد در راه خدا و مملکت باشد.

خواهش دارم گاهی برایم چند رکعتی نماز بخوانید فرزند ناقابل شما حسین.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.

5/2/1365

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده