گاهی نقش امدادگر را برای مجروحین ایفاء می کرد و گاه راننده آمبولانسی شد. یک فرد استثنایی جنگ بود. هیچ کس نمی توانست متوجه شود که ایشان چه وقت استراحت می کند. حلال مشکلات بود
نوید شاهد کرمان، "کارش خدایی بود . به دل آدم می نشست . برای همه تقویت روحیه محسوب می شد. از کار واهمه نداشت. در زیر آتش باران شدید که هیچ کس جرات نمی کرد ده قدم راه برود. او با موتور سیکلت تا خط می رفت و برمی گشت.
همه افرادی که زیر دست او کار می کردند می دانستند به محض آمدن، اولین سئوالی که می کند این است: کار به کجا رسید؟ و بعد از مشکلات ومسائل دیگر می پرسد. حلال مشکلات بود . هر کمبودی بود خودش جبران می کرد. اگر راننده نداشتیم خودش رانندگی می کرد. اگر کمبود غذا داشتیم در اسرع وقت به پشت جبهه می رفت و غذا می آورد. یک پارچه آتش و شور و تلاش بود.
گاهی نقش امدادگر را برای مجروحین ایفاء می کرد و گاه راننده آمبولانسی شد. یک فرد استثنایی جنگ بود. در عملیات والفجر 8 هیچ گاه مشاهده نشد که او کفش به پا داشته باشد و یا حتی لباس و صورتش گلی نباشد. هیچ کس نمی توانست متوجه شود که ایشان چه وقت استراحت می کند. استراحتش اصلاً مشخص نبود.
در موقع کار چنان سرعت و شتاب اعجاب انگیزی  داشت که کسی به پای او نمی رسید . فرمانده گردان اگر به مشکلی بر می خورد فوراً سراغ آرمان را می گرفت.
« یک بار به دلیل مسمومیت ناچار شد چند ساعتی را به اروند برگردد. فرمانده گردان با دلهره تا برگشتن او لحظه شماری می کرد. آرمان برای همه پشتوانه ای محکم در کار محسوب می شد . شتاب عجیبی برای کار کردن داشت. حتی اگر کفشش در گل ولای جای می ماند  بی توجه به آن پا برهنه ،سراغ کارها می شتافت.»
«در جلساتی که از طرف ستاد تشکیل می شد معمولاً حرف نمی زد مگر در مواری که قبول مسئولیت می کرد. در یکی از جلسات قرار شد دژی زده شود تا رزمندگان از روی پاسگاههای آبی به روی خشکی منتقل شوند.کار بسیار مشکل و حادی بود.  برای یک متر پیشروی برای دژ سازی می بایست بیش از پنجاه کمپرسی شن و خاک به آنجا حمل شود . اما محمود بی محابا اولین نفری بود که دستش را بالا کرد و مسئولیت انجام این مهم را پذیرفت .»
در شبانه روز کمتر پیش می آمد که آرمان کمتر از 18 -16 ساعت کار بکند. اوقات فراغت برایش معنی نداشت و اغلب وقت خود را در خطوط مقدم ودر کنار رزمندگان می گذراند. در صورت بروز مشکلات احتمالی بدون آنکه بخواهد از زیرآن شانه خالی کند و یا آن را به مسئولیت بالاتر ارجاع دهد خودش آنرا را حل می کرد.
قدرت فرماندهی بسیار بالایی داشت و همه ی نیروهای او تحت تاثیر فرمانهای او قرار می گرفتند . یگانی که تحت فرماندهی او بود  در تمام مراحل صد در صد به پیروزی می رسید و خیلی کم مشاهده می شد به مشکلی برخورد کند.

برگرفته از کتاب" فرمانده قلبها "
پیرامون زندگی سردار شهید محمد آرمان از فرماندهان لشکر 41 ثارالله

شهید محمد آرمان مرداد سال ۱۳۴۳ در شهرستان جیرفت به دنیا آمد. او در سال اول دبیرستان بود که خود را به خطوط نبرد جنگ رساند. تدبیر، کارآیی و اقتدار او در انجام مأموریت‌های جنگ، از این نیروی ساده بسیجی فرمانده‌ای لایق ساخت که پیچیده‌ترین مسایل جنگ را با درایت و دلسوزی باز می‌کرد. به همین خاطر مهندسی جنگ لشگر ۴۱ ثارالله به واسطه فرماندهی مانند او خالق دلاوری‌های به یادماندنی است.
شهید آرمان در 19 دی 1365 بر اثر اصابت گلوله تانک به لقای پروردگارش نایل شد و مزار پاک و مطهرش در گلزار شهدای جیرفت قرار دارد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده