روحانی شهید
وي از نظر اخلاقي انساني بود خاضع و فروتن و هميشه لبخند مهر و محبت بر لب داشت و آنگونه بود كه رفتار عارفانه روزش و مناجات شبش و اخلاق حسنه او انديشه ها را به خود واداشته و خاطره ها را مشغول داشته تا آنجا كه در فقدان او ديدگان سرشك جان باريدند و جگرها سوخت و دلها خون شد و قامتها خميد و وي حنظله آسا عروس مرگ را در آغوش كشيد و در بيابان زير آتش گرم دشمن را غسال ملائك بودند .

نام شهید : كرامت الله

نام پدر : علی برات

تاریخ تولد : 1346

محل تولد : سواری

شغل : روحانی

تاریخ شهادت : 66/1/29

محل شهادت : ماووت

زیارتگاه :روستای سواری

 

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگينامه

شهيدان بر شهادت خنده كردند                                        به قيام كربلا را زنده كردند

تشعشهاي سرخ خون ياران                                              مه و خورشيد را شرمنده كردند

با سپاس خداي رحمان ، ايزد منان ، حي سبحان و سلام بر اولياء خدا و چراغ افروزان طريق هدايت و مبشران نور و مبلغان حق و مشعل داران معرفت از آدم تا خاتم و از خاتم تا قهرمان كربلا معلم عشق و ايثار ، جهاد و آزادگي ، حسين (ع) از حسين تا قائم آل محمد (ص) يگانه منجي عالم بشريت و ذريه پاك رسول مهدي موعود (عج) تا روح الله . با درود بيكران بر شاهدان گلگون كفن هميشه جاويد اسلام از بدر تا حالا و از خيبر تا عاشورا و از كربلا تا ديار عاشقان ايران . آري مردان حقيقت بين سكان كوي عشق و سبك بالان عاشق ، لاله رخساران فرشته خصال ، خونين كفن عزم آهنينان ميدان نبرد ، جهادگران صحنه كارزار ، جويندگان آب معرفت و مستان بزم دوست ، دريادلان بازو گشاده و پويندگان راه حسين و دوندگان طريق هدايتي شهدا كه مقامشان بقا بالله ، فنا في سبيل الله و طي طريقشان مسير الي الله مي باشد . هر گاه دين خدا و ايمان و شريعتشان و احكام اسلام و حريم حق نياز به ياري و دفاع داشته باشد مردانه با صدق و صفا و صميميت و خلوص نيت در راه حق به پا خاسته از دل و ناي جان و مهري حك شده است بر لوح دل قدم به وادي جهاد و عرصه كارزار گذاشته وضوي خون مي سازند و نماز عشق مي خوانند و غسل شهادت مي نمايند . آري كرامت ها دانشگاهشان جبهه ، كنكورشان عشق و مدرسه شان خط مقدم و كلاسشان سنگر ، استادشان حسين و درسهايشان جهاد و ايثار  مركبشان خون و قلمشان استخوان و دفترشان قلل برفين كردستان و اوراق زنگار تاريخ و مدركشان شهادت و نوعروسشان مرگ خونين و حجله شان قبر و هلهله شان تكبير و زمزمه شان دعا و قلبشان آكنده از مهر ، سينه شان لبريز از ايمان و بازوانشان آهنين آنگونه كه با زمزمه عشق روح را صفا و قلب را جلا و بر رخسار مرگ لبخند شوق زدند . شهيد سعيد دانشجوي دانشگاه امام جعفرصادق ، روحاني مبارز و خستگي ناپذير كرامت الله رهبر فرزند علي برات از طايفه زيلايي در سال 1346 در يك خانواده بي بضاعت و روستايي چشم به جهان گشود . در غروبي حزن انگيز كه پيك خوشبختي خوش نشاط به دل مي كرد حرارتي خاص كلبه گلين والدينش را فراگرفت و در ميان هلهله شايد والدينش مولود نوراني ديده به جهان گشود و پا به عرصه هستي نهاد و آنها چون او را كرامت الهي مي دانستند نام نيكوي كرامت الله براي وي برگزيدند وي دوران كودكي را در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر سپري كرد و تا اينكه به سن هفت سالگي رسيد و براي كسب علم و معرفت و اخذ دانش و تحصيل راهي مكان مقدس مدرسه گرديد و دوران ابتدايي را در مدرسه سواري گذراند و وارد مقطع راهنمايي گرديد . وي پس از گذراندن دوره راهنمايي بنا بر علاقه اي كه به كسب علم و معرفت الهي داشت وارد حوزه علميه دهدشت گرديد . اما روح بزرگش در كالبد خاكي نمي گنجيد و دفاع مقدس از حريم جمهوري اسلامي را بر خود واجب مي داشت و سلاح رزم برداشت و راهي ديار عاشقان جبهه جنگ گرديد . وي ابتدا اولين بار در تاريخ 65/1/27 همراه استادش ميراحمد تقوي راهي عرصه كارزار گرديد و اين مأموريتش در مورخه 65/2/16 پايان يافت . وي گذشته از اينكه نيروي تبليغي بود يادگيري فنون نظامي را نيز و مهارتهاي جنگي و تاكتيكهاي رزمي را لازم مي دانست و در تاريخ 65/3/24 راهي پادگان آموزشي ياسوج گرديد و آموزش را در تاريخ 65/4/26 تمام كرد تا آنكه در تاريخ 65/5/20 مدت سه ماه به عنوان نيروي رزمي در منطقه شتلي به حراست از حريم انقلاب اسلامي ايران پرداخت وي پس از بازگشت قانع نشد و همواره مرغ دلش و پرستوي انديشه اش در هواي جبهه پر مي زد و اين بار در مورخه 65/12/28 به منطقه سردشت اعزام گرديد و در مصاف با بعثيون پليد در تاريخ 66/1/28 مفقود گرديد و پيكر پاك و رخسار مه گونه اش و قد شمشاد وارش در قلل ماووت زير تابش نور خورشيد و رگبار طوفان و ريزش برف و سرب داغ دشمن به جا ماند و باد صبا سفر روح وي و هجران او جسمي و روحي بود تااينكه در تاريخ 67/2/16 جسد پاكش پيدا گرديد . وي در زير آتش پرحجم دشمن در لهيب گرم آتش و خون در حالي كه سر از پا نمي شناخت به پيش مي رفت و قلب خصم زبون را نشانه مي گرفت و با ناز شصت به شكار دشمنان مي پرداخت و نداي يا مهدي سر مي داد و عاشقانه گام برميداشت و عارفانه زمزمه مي كرد :

مرگ اگر مرد است گو نزد من آي                              تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ

من ز وي عمري ستانم جاودان                                  او زمن دلقي بگيرد رنگ رنگ

وي از نظر اخلاقي انساني بود خاضع و فروتن و هميشه لبخند مهر و محبت بر لب داشت و آنگونه بود كه رفتار عارفانه روزش و مناجات شبش و اخلاق حسنه او انديشه ها را به خود واداشته و خاطره ها را مشغول داشته تا آنجا كه در فقدان او ديدگان سرشك جان باريدند و جگرها سوخت و دلها خون شد و قامتها خميد و وي حنظله آسا عروس مرگ را در آغوش كشيد و در بيابان زير آتش گرم دشمن را غسال ملائك بودند . در سلام و احوال پرسي هميشه پيشي مي گرفت و نسبت به بزرگتران خاضع و با كوچتران مهربان بود آنگونه كه ديدن رخسار او محبت و صفا را در دلها تداعي مي كرد .

ما و ليلي همسفر بوديم اندر راه عشق                     او به مطلبها رسيد و ما هنوز آواره ايم

الحق كه مي بايست اوصاف پاكبازان كوي دوست را مرغان آغشته خون را و شاهدان بزم عشق را مترسلاتي توانا و متكلماني زبردست با كلك شيرين سلك و آب زرنگار و بيان ذرفشان پر اوراق زرين تاريخ با خامه طلا و آب زر بنگارند زيرا حديث عشق را با زيباترين رنگ يعني خون نوشتند ما كوته خامگان الكن زبان قادر به نوشتن اوصاف آنها نيستيم . يادشان زنده – راهشان پررهرو – انديشه شان جاويد – رهبرشان زنده .

 

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

ام حسب الذين اجتهدوا السيئات ام نجعلهم كالذين امنوا و عملوا صالحات سوا محيا و مماتهم ساء ما يحكمون

‏( آيا آنانكه در راه خدا به بديها گرويدند گمان مى كنند كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند يكسان اند و يك جور قرار مى دهيم تا زندگى و مرگ با هم يكسان باشند چه بد حكم كرده اند . )

با توجه به رسالت پيامبر اكرم و دين مبين اسلام و قبوليت رهبرى امام خمينى بر جهان و ايثار مردم وصيت نامه خود را شروع مى كنم .

همانطور كه خداوند در قرآن كريم ياد مى كند كه ما كسانى را كه در راه خدا جهاد مى كنند از خود دور نمى كنيم  پس چه بهتر كه در راه رضاى خدا و در راه مبارزه با دشمنان اسلام و حفظ حراست اين ميهن اسلامى و شرف الهى خود جهاد كنيم مبادا عده اى بخواهند كه اسلام را از راه راست منحرف كنند . پيامم به امت هميشه در صحنه حزب الله اينست كه كسانى كه هدفشان زدودن اسلام از قلب مردم است با آنها به مبارزه برخيزند . و مبادا دستورات اسلام را پيروى نكنيد و پستها شما را مغرور كند و شما را از ياد غافل كند . هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد و از دستورات او سرپيچى نكنيد . مبادا منافقان و دشمنان داخلى در بين شما رخنه كنند و وحدت اسلامى را از ميان شما بردارند و شما به راه كج و منحرف بكشانند . به تبليغات شرق و غرب گوش ندهيد مبادا شما را فريب دهند . امروز شهادت در راه خدا در جامعه اسلامى در سايه تعاليم آسمانى بصورت يك ارزش والا در آمده است و جهانيان را به بهت و حيرت و سرافكندگى واداشته است و مردان خدا هم آرزوى اين فخر الهى را در سر مى پرورانند و همچنين روحيه شهادت طلبى است كه ملت ما با وجود ظاهرى از لحاظ نظامى و صنعتى جهان كفر استعمار را با تمامى ظاهر پرستيش به مسخره گرفته است و ما را از مبارزه و جنگ و درگيرى با ابر قدرتان را چه باك كه در هر حال پيروزى با ماست يا به فيض بزرگ شهادت مى رسيم كه همانطور كه امام عزيزمان فرموده اند (مكتبى كه شهادت دارد اسارت ندارد ) و ياد شاهد پيروزى سردمداران ستم را در آغوش مى گيريم كه رهايى و سعادت است مثال سخن امام عزيزمان كه فرمودند (ما را از مبارزه نترسانيد كه ما مرده مبارزه ايم )آرى اهل ايمان چون مى خواهند به وعده الهى كه به آنها داده است عمل كنند مانند پروانه كه به دور شمع بچرخند تا حود را فداى معشوق كند همانطور به تمناى شهادت از يكديگر سبقت مى گيرند و همانطور كه پيامبر مى فرمايد (حب الدنيا راس كل خطيئه ) دلبستگى به دنيا سرآمد همه خطاها ست چرا كه انسان در دنيا چيزى بجز بدبختى و بيچاره گى نمى بيند بايد به آن دل نبنديم و خود را اسير اين پليديها نكنيم آنان به اينكه به دنيا دل بسته اند از شعاع ناچيز دنيا مى خواهند بر افراد مومن خداوند سراى ابدى را و بهشت رضوان را وعده داده است .

وصيت به مادرم : ميدانم كه با وجود چه زحماتى مرا بزرگ كردى و به اينجا رساندى تا شايد بتوانم از عهده زحمات شما برآيم و چون دين اسلام نياز به كمك و يارى ما فرزندان انقلاب دارد بايد به يارى آن بشتابيم و به نداى اين زعيم عاليقدر لبيك بگوييم و در پايان از از شما مى خواهم اگر ناراحتى از من داريد به بزرگوارى خودتان مرا ببخشيد . مادرم از شما مى خواهم كه مرا حلال كنيد . اما تو اى پدر بزرگوار چه زحمات بسيارى برايم كشيدى و اميد اجراى زحمات را از من مى خواستى ولى بدان كه زحمات شما بى نتيجه نبود كه آن را تقديم پيشگاه خداوند كرديد و از خدا بخواهيد كه اين هديه ناقابل را از شما پذيرا باشد و از شما برادرانم مى خواهم كه با عمويانم خوب باشيد و وحدت و برادرى را در ميان خودتان حفظ كنيد . مبادا شما را فريب دهند و از يكديگر بد بين كنند و از خانواده برادر و عمويانم مى خواهم اگر از من بدى ديده اند به بزرگوارى خودشان مرا ببخشند و مرا حلال كنند و اميدوارم ادامه دهنده راهم باشيد . قبرم را هر جا كه پدر و مادرم گفتند قرار بدهيد و لباس سياه نپوشيد و اگر پوشيديد لااقل تا چهلمين روز باشد . نماز را ترك نكنيد و روزه بگيريد و به فقيران صدقه بدهيد و بر سر قبرم قرآن بخوانيد . در پايان از همه اهالى روستاى سوارى دهدشت مى خواهم اگر بدى از من ديده اند به بزرگوارى خودتان ببخشيد و حلالم كنيد و اگر چيزى كسى از من مى خواست به پدر و مادرم بگوييد تا آن را بدهد و اگر از كسى چيزى مى خواستم آن را به فقرا بدهيد . والسلام

كرامت الله رهبر 65/12/28

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده