فجرآفرینان گیلان:
نخستین شهید نهضت اسلامی شهید سید یونس رودباری از شهدای استان گیلان در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بودند پس از شهادت سید خانواده او به دیدار امام خمینی نایل میشوند امام پس از عرض تسلیت تفقد و اظهار همدردی چون پدر شهید سید یونس را در حال گریه مشاهده میکند به ایشان میگوید: این گریه مال شما نیست این گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم من سید یونس رودباری را بیشتر از فرزندم دوست داشتم

نویدشاهدگیلان: « از آغوزبن تا مشهد مقدس » لطف و مهر الهی در یازدهمین روز از مهر ماه سال 1311 با به دنیا آمدن نوزادی در خانواده میر محمد حسینی نمود عینی یافت و این خانواده را که با ریشه کشاورزی در بستری از تدین و دین داری در تهیدستی مادی روزگار میگذرانید غرق در مسرت و شادمانی کرد میر محمد علی این کشاورز اغوزبنی با سپاس از الطاف الهی در اولین گام از تربیت و پرورش این فرزند او را همنام یونس یکی از پیامبران الهی خدا کرد تا رهرو انبیا و صدقین و شهدا در راه اعتلای کلمه الحق و التوحید باشد سپس در عین عسرت و فشار اقتصادی از سرمایه گذاری در راه کمال و تعالی او هیچ نکته ای را فرو گذار نکرد.


نخستین شهید نهضت اسلامی در دهه چهل « شهید سید یونس رودباری»

همین اهتمام و توجه باعث شد سید یونس نه تنها برای خانواده و منطقه که بعدها برای اسلام و ایران افتخار افرین باشد و موجبات سربلندی و عزت و مباهات گردد. سید یونس نوجوانی دوازده ساله بود که در مکتبخانه زادگاه خویش زیرنظر میرزا بلال طالقانی به فرا گرفتن قران کریم پرداخت و چون از هوش و استعدادی سرشار برخوردار بود در فرا گرفتن این کتاب الهی بسرعت پیشرفت نمود استعداد سرشار ایشان در این راستا توجه سید رحمان سیاهپوش قزوینی را در ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان به اغوزبن میامد و در این روستا به منبر میرفت به خود جلب و جذب شیفته اش ساخت تا از میر محمد علی با اصرار تقاضا کند که اجازه بدهد برای ادامه تحصیل سید یونس را با خود به قزوین ببرد بدین ترتیب سید یونس برای تحصیل به قزوین رفت دو سال در یکی از حوزه های علمیه قزوین به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در این زمینه به پیشرفت بسیار چشمگیری دست یافت پس از سپری شدن این سالها با ضیاء باقری طلبه ای که هم حجره ای او بود و از روستای کلیشم رودبار به قزوین امده بود عازم مشهد مقدس شد تا در حوزه های علمیه آنجا به تحصیلات خود ادامه دهد و از محضر درس استادان آن حوزه ها استفاده نماید.

معرفت قلبی و فعالیت سیاسی؛

نزدیک به دو سال در مشهد الرضا تحصیل خود را دنبال نمود در این فاصله با بالا گرفتن معرفت علمی و ایمان قلبی اش فعالیت سیاسی ایشان علیه نظام شاهنشاهی نیز شروع شد گستردگی فعالیت سیاسی ایشان در این راستا باعث شد که توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار بگیرد شدت شکنجه به اندازه ای بود که ایشان حتی از نوشتن نیز برای مدتی محروم میماند وقتی جهت مداوا به پزشک مراجعه میکند پزشک معالج در خطاب  به ایشان میگوید: شما به حکومت چه کار دارید؟

سید یونس در پاسخ میگوید: قرآن به ما دستور داده است که با ظلم و ستم مبارزه کنیم و هنوز کاملا بهبودی خود را پیدا نکرده است که دوباره ساواک به سراغ او میاید و این بار به چابهار تبعید میشود پس از پایان اقامت اجباری او در بندر چابهار که سه ماه به طول می انجامد به زادگاه خویش بر میگردد مدت کوتاهی از بازگشتن او به اغوزبن نمیگذرد که جهت ادامه تحصیل تصمیم میگیرد به قم عزیمت نماید و در مدرسه فیضیه انجا به مراتب علمی خویش بیفزاید خانواده مخالفت میکند ولی او در تصمیم خود پابرجا و قاطع است در استانه خروجش از خانه مادر به او میگوید پسرم شما را میکشند و مردم ما را سرزنش میکنند سید یونس به مادر پاسخ میدهد: هرکس بعد از شهادت من شما را سر زنش کرد مقاومت کنید و از این که چنین فرزندی داشتید که تقدیم جامعه و مملکت اسلامی کرده اید خدا را شکر کنید.

شاگردی امام خمینی و در گیری با کماندوهای رژیم شاه؛

حدود هفت سال در مدرسه فیضیه قم زیر نظر استادان بزرگی چون حضرت امام خمینی به کسب مراتب معنوی و تحصیل علوم دینی میپردازد و با توجه به روشنگری ها و افشاگری های بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی برمیخیزد و در همین رابطه چندین بار توسط ساواک دستگیر زندانی و شکنجه میشود مبارزات ایشان تا قیام خونین خرداد سال 42 و حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه ادامه یافته روز حمله گارد به فیضیه با نیروهای گارد درگیر میشود شب بعد از حمله سید یونس به حجره آمد خیلی مضطرب بود چون جوان شجاع و بیباکی بود هیچ گاه نشده بود که خوف و ترسی داشته باشد اما ان روز آن قدر از کماندو ها چوب خورده بود که حالت شوکه و ضعف اعصاب داشت معلوم نبود کجا گیر افتاده بود نه می توانست بخوابد و نه می توانست خودش را کنترل نماید پس از جریان حمله کماندوها به مدرسه فیضیه یک روز با همان وضعیت به شدت آسیب دیده در قم میماند فردای ان روز سایر طلبه ها چون میبیند که اگر با این وضع در قم بماند از بین میرود چاره را در آن میبیند که او را به قزوین که نزدیک ترین شهرستان به زادگاهش هست بفرستند تا به وسیله آشنایان و نزدیکانی که در آنجا دارد ترتیب درمان او توسط پزشکان قزوین داده بشود یکی دو نفر از طلاب داوطلب میشوند که تا قزوین سید را همراهی نمایند ولی او نمیپذیرد و ترجیح میدهد که به تنهایی قم را به مقصد قزوین ترک نماید پس از رسیدن به قزوین در آنجا نیز نمی ماند و به سوی اغوزبن رهسپار میشود از مراجعت او به زادگاه خویش دو روزی بیشتر سپری نمیشد که صدمات وارده کار خودش را میکند و در سپیده دم هفدهم خرداد ماه سال چهل و دو سید یونس دار فانی را وداع گفته و به لقای پروردگار خویش میشتابد و پیکر مبارکش در گلزار امام زاده حسین اغوز بن زیارتگاه رهروان راه خدا میشود.

من بهترین عزیزم را از دست دادم ؛

پس از شهادت سید خانواده او به دیدار امام خمینی نایل میشوند امام پس از عرض تسلیت تفقد و اظهار همدردی چون پدر شهید سید یونس را در حال گریه مشاهده میکند به ایشان میگوید: این گریه مال شما نیست این گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم من سید یونس رودباری را بیشتر از فرزندم دوست داشتم

فعاليتهاي مهم شهيدسیدیونس ؛

فعاليتهاي مهم عبادي و معنوي شهيد: ( نماز شب، تلاوت قرآن، دعا، ذكر، شركت در مراسم سوگواري، روزه، حج و ...) شهید سید یونس در فعاليتهايي عبادی ومعنوی از قبيل نماز و روزه و قرائت قرآن كريم و دعا و ذكر و شركت در مراسمهاي سوگواري ابا عبدا... الحسین فردي جدي بودند و حضور چشمگير داشتند.

فعاليتهاي مهم سياسي، اجتماعي شهيد: ( انجمن هاي اسلامي ،ستادهاي نماز جمعه، شركت در تظاهرات، پخش اعلاميه، شركت در تاسيس موسسات خيريه و صندوق قرض الحسنه، شوراي محل و...)  شهید سید یونس از فعالين نهضت امام خميني بود و در تظاهرات و مبارزي با رژيم شاهنشاهي و سخنرانی بر علیه رژیم کوشش وتلاش بسیار می نمود وایشان در فاجعه حمله ساواک و گارد رژیم ستمشاهی به مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین سال 1342 توسط رژيم منحوس پهلوي به شهادت رسيد.

فعاليتهاي مهم علمي ،فرهنگي و هنري شهيد: (تاليف، تدريس، شعر، مداحي، طراحي ،خطاطي ،فيلمنامه نويسي، تشكيل كلاس عقيدتي، آموزش قرآن ،احكام مداحي و...) شهيد در روستاي آغوزبن رودبار در مقطع ابتدايي مشغول به تحصيل شد و دوره راهنمايي را به شهرستان قزوين رفت و وضعيت علمي ايشان بسيار خوب بود و بنا به موقعيت اجتماعي ايشان وارد حوزه علميه شدند و درس طلابي را پيشه گرفته اند . و پس از مدتي براي بر چيده كردن رژيم پهلوي با عده اي از روحانيون وارد تظاهرات شده اند و در تظاهرات به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.

بارزترين خصوصيات اخلاقي شهيد با ارائه نمونه رفتاري: جواني شجاع و آزادمنش و آزاديخواه بود و هرگز تملق كسي را نمي كرد و بيشتر اوقات وقت خود را صرف درس مي كرد و با مردم خوشرو، خوش منش و پر تواضع بود و بيشتر به فكر مردم روستاي و فقير محل و شهرستان خود بود و در كارهاي خير پيش قدم بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده