خاطره ای از همسر شهيد هاشم شيخي
خیلی دوست داشتم از کارهایش برایم تعریف کند، اما چیزی بروز نمی داد . طوری وانمود می کرد که نباید چیزی بپرسم ...


نوید شاهد فارس: شهيد هاشم شيخي  در بيست و سوم شهريور ماه سال 1344 در شيراز متولد گرديد . دوران کودکي را سپري و در سن هفت سالگي راهی مدرسه شد. دوران ابتدايي را در دبستان حاجي زالي  و دوران راهنمايي را در مدرسه شهدا گذراند و سپس ترک تحصيل کرد . با پيروزي انقلاب اسلامی و تشکيل بسيج  همچون ديگر برادرانش به بسیج پیوست و در راه انقلاب و اسلام و امام تلاش مي کرد . او نيز از طريق بسيج عازم جبهه گرديد در ابتدا به عنوان بسيجي و سپس يکي از نيروهاي توانمند سپاه بود و به عنوان معاون اطلاعات و عمليات لشکر 19 فجر خدمات زيادي را به جبهه و جنگ نمود در این راه چند بار مجروح شد و هر بار نيز مشتاق تر عازم جبهه مي شد. در سال 1363 ازدواج نمود. وي عاشق شهادت بود و از همسرش بارها خواسته بود تا براي رسيدن به آرزويش دعا کند . او پاداش ايمان و اعتقاد و رشادت خود را با شهادت در راه خدا از معبودش گرفت و در هشتم فروردين ماه سال 1366 در منطقه عملياتي مجنون در مصاف با دشمن بعثي به فيض شهادت نائل گرديد . روحش شاد.


سرکار خانم زهره شیخی همسر شهید هاشم شیخی در تاریخ سوم بهمن ماه خاطره ای را با عنوان «کارت شناسایی یک بعثی عراقی» برای ما ارسال کردند


«کارت شناسایی یک بعثی عراقی»

هاشم از کارش چیزی نمی گفت.
با وجود آن همه صمیمیتی که بین ما بود، هیچ وقت از کارش در شناسایی نمی گفت .
خیلی دوست داشتم از کارهایش برایم تعریف کند، اما چیزی بروز نمی داد . طوری وانمود می کرد که نباید چیزی بپرسم .
 تنها موردی که تنوانستم از زیر زبانش بکشم، بعد یکی از عملیات ها که به مرخصی آمده بود و میخواستم لباسش را بشویم، کارت شناسایی یک عراقی رادر جیبش دیدم،
 کنجکاو شدم و پرسیدم این کارت شناسایی یک عراقیه در جیب تو چکار میکند؟!
 اولش طفره می رفت ولی وقتی که با اصرار واشتیاق و کنجکاویم روبرو شد درحد یک اشاره گفت: در شب عملیات یکی از سنگرهای تیربار عراقی بد جوری بچه ها را  زمین گیر کرده بود ، به سختی خودم را به پای سنگر رساندم خیلی دلم می خواست اسیرشان کنم اما هم برای خودم خطر داشت هم فرصتی نبود.
با یک نارنجک سنگر را منهدم کردم بعد داخل سنگر شدم دیدم سه نفر داخل سنگر افتاده اند وهر سه کشته شده بودند .
صبح برگشتم و مدارک داخل جیبشان را بررسی کردم .
و این کارت شناسایی یکی از آن بعثیهای عراقیست که در جیبش سالم مانده بود و برای یادگاری برداشتم.....

انتهای متن/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده