با فرماندهان شهید عملیات کربلای 5 لشکر 41 ثارالله(2)
سردار حاج قاسم سلیمانی در وصف شهید قاسم میرحسینی می گوید: خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ وقت در چهره شهيد ميرحسيني در سخت ترين شرايط من هراسي نديدم .
به گزارش نوید شاهد از کرمان، سردار شهيد حاج قاسم ميرحسيني در سال 1342 و در روستاي صفدر ميربيك از توابع جزينك زابل ديده به جهان گشود. 

وي در سال 1360 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و در بخشهاي پذيرش و عمليات اين نهاد انقلابي مشغول فعاليت شد. شهيد ميرحسيني پس از گذراندن پنج ماه دوره آموزشي همزمان با عمليات بزرگ بيت‌المقدس براي شركت در اين عمليات عازم جبهه حق عليه باطل شد.

این فرمانده در عملیات «والفجر1» از ناحیه کتف و صورت مجروح شد و در عملیات «والفجر۳» سه شبانه روز چشم بهم نگذاشت تا این عملیات را ساماندهی کند. 

میرقاسم در عملیات «خیبر» به عنوان «فرمانده تیپ» منصوب شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت ناشی از گازهای سمی و مجروح شد و به پشت جبهه اعزام شد و پس از آن به تهران آمد.

میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح شد.در سال ۱۳۶۳ «مسئولیت طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله(ع)» به او واگذار شد. 

او در عملیات «بدر» دو باره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا بشدت زخمی شد. در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا رفت و در همان سال به عنوان «قائم مقامی لشکر ۴۱ثارالله(ع)» معرفی شد.

در عملیات «والفجر ۸» پس از رشادت‌ و شجاعت‌ نیروهای سپاه اسلام و رهبری مقتدرانه فرماندهان از جمله «حاج قاسم سلیمانی» و همرزمانش، شهر «فاو» آزاد شد. در عملیات «کربلای1» ارتفاعات قلاویزان را به همراه نیروهای رزمنده فتح کرد. 

در عملیات‌های «کربلای ۴ » و «کربلای ۵ » شجاعانه جنگید و در عملیات کربلای ۵ پس از سامان دهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

توصیف سردار شهید قاسم میرحسینی از زبان سردار حاج قاسم سلیمانی:

خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ وقت در چهره شهيد ميرحسيني در سخت ترين شرايط من هراسي نديدم. انگار در وجود اين مرد چيزي بعنوان ترس، هراس، دلهره و ترديد وجود نداشت.
اگر در محاصره بود همانطور صحبت مي كرد كه در اردوگاه صحبت مي كرد، در حاليكه رگبار گلوله از همه طرف مي باريد و همه خودشان را در پناهگاهها پنهان مي كردند، مانند پشت سنگري يا تپه خاكي ... كه تير نخورند، اما اين شهيد عاليقدر مي ايستاد و ما همه مات و مبهوت حركات او مي شديم.
نگاه مي كردم ايشان را مثل كسي كه در جنگهاي قديمي جلو دشمن رجز مي خواندند بچه ها را بسيج مي كرد، حركت مي داد و در آن صحنه شوخي مي كرد. 

بخشهایی از وصیت نامه شهید قاسم میرحسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید مشیت حضرت داور براین باشد که توفیق شهادت پیدا کنم.مع ذالک بد نیست این جملاتی که برگرفته از عقایدم می باشد بر روی کاغذ مکتوب کنم .به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوخته ام نه به بضاعت و توشه خویش .

خدا گواه است توشه ای ندارم .مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود .بسیجیانی که جز خدانمی دیدند و جز طریقت خدایی نمی پویند و آن خالصانی که با تکیه برحقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق ،اعمال و حالات خود را از آلودگیها شسته اند و جان و اعضا و جوارح خویش را به نور واقعیت تزیین کرده اند .آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع)دنیا را سه طلاقه کردند .

حضور در جبهه تکلیف حسینی است

پدر و مادرم !معذرت می خواهم که نتوانستم فرزند لایق و شایسته ای باشم و حق پدر فرزندی را اداکنم .هرگز زحمات و مشقات شما را در مراحل مختلف زندگی فراموش نخواهم کرد .من در پیشگاه خداوند از شما تشکر و قدر دانی می کنم .

تکلیف حسینی اقتضا کرد که در جبهه حضور پیدا کنم .اگر چه از دست دادن جوان سخت است اما چون رضایت خدا بالاتر از هر چیزی است شما هم باید رضا باشید به رضای خدا .فرزندتان امانتی بیش نبود ،خدا امانتش را از شما گرفت ،مع ذالک اندوه معنی پیدا نمی کند .

از شما می خواهم برایم دعا کنید خدا گناهانم را ببخشد .چون ما ادامه دهندگان راه امام حسین(ع) هستیم .یزیدیان بر ما خورده گیری کرده اند و سپس قتل عاماممان نموده اند و همچون حیوانات درنده به ما حمله کردند .پیران و کودکان مارا کشتند .جوانان را تکه پاره و به زنان کهنسال و دختران خرد سال تجاوز کردند .یتیمان را سر بریدند. خانه ها را سوزاندند و شهر ها را پس از غارت به ویرانه تبدیل کردند ،یا ابا عبدالله ...یاوران تو را دست بریدند ؛پا قطع کردند ؛سر جدا کردند ؛با مواد شیمیایی بدنشان را کباب کردند .
 
تصمیم گرفتم با امام حسین بیعت کنم

چون از شما پدر و مادر مهربانم در کودکی آموخته ام وقتی داستان حماسه آفرینی های کربلای حسین (ع) را برایم تعریف می کردید .تصمیم گرفتم با امام حسین بیعت کنم که :یا ابا عبدالله ....انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم .

پدرم !الگوی تو حضرت ابراهیم است .ابراهیم خود فرزندش را به قربانگاه عشق برد .تو خود مرا به جبهه روانه کردی .صبر داشته باش که خدا صابران را دوست دارد .مادرم الگوی تو حضرت هاجر است ،حضرت هاجر خودش چشمان فرزندش را برای قربانی در راه خدا سرمه کشید و تو مرا از زیر

قرآن برای رفتن به جبهه عبور دادی .الحق که به تمام معنی مادر بودی .خداوند با کسانی است که در زندگی بردبار باشند و تو هاجر وار مرا به جبهه روانه کردی .

از برادران عزیزم که همیشه مرا هادی و راهنما بودند تشکر می کنم و عذر می خواهم که با بی ادبی و بد اخلاقی با آنها حرف زدم و آنطور که شایسته مقام برادری بود نتوانستم ادای تکلیف کنم .
اگر توانستید برایم روزه بگیرید و نماز بخوانید .به برادرانم توصیه می کنم که در هر مجلس و محفلی از جنگ وانقلاب سخن بگویید .از مظلومیت ما در برابر ستمگران بگویید از رهبری و ولایت فقیه سخن بگویید .یادتان نرود امام، ما را از اسفل السافلین به طرف اعلی علیین اوج داد .

از خواهران بسیار عزیز و زحمت کشیده ام نهایت سپاسگذاری و تشکر را دارم و امید وارم مرا عفو کنند و زحمات خود را برمن حلال کنند .
 
خواهرم الگوی تو حضرت زینب است

خواهرم الگوی تو حضرت زینب است .حضرت زینب پیامبر کربلای خونین امام حسین (ع)بود. یادت باشد زینب با یک عده یتیم وزن و کودک اسیر دشمن شد اما از هدفش باز نماند و همچنان فریاد می زد .

از حضرت زینب باید درس بگیرید ،حضرت زینب با آن همه مشکلات و آنهمه جنازه ای که در روز عاشورا شاهد بود، چنان متین وصبور بود که دشمنان را تکان می داد و سر افکنده می کرد .شما خودتان می شنوید در سرتا سر دنیا به مظلومین و مستضعفین رحم نمی کنند و در همه جا مسلمین و محرومین را سر می برند ،بنا بر این خودتان را آماده کنید که اگر در مرز سراغ آنها نروید ،خود سراغتان خواهند آمد .

حسین وار زندگی کنید

همسرم وقتی خبر شهادتم را به تو دادند استوار و ثابت قدم ،زینب گونه باش و همچون او به دور از جزع و فزع پیام رسان خون شهیدان باش، شاید بعد از شهادتم احساس تنهایی و آوارگی کنی و دنیا را بر خود تیره و تار تجسم کنی در آن موقع لازم است بیشتر نماز بخوانی و او قات فراغت را با قر آن و خود را به کار های خانه مشغول کن در رفت و آمد های زندگی و حفظ صله رحم مواظب باشی به دینت لطمه و آسیب نرسد بلکه بر ایمانت افزوده گردد و بدان کسانی که از صابران جمهوری اسلامی و گردانندگان واقعی آن انتقاد کنند با هر لحن و زبانی که باشد مطمئن باش که اینان دشمن واقعی و خطرناک اسلام و انقلاب اسلامی و رهبری و امام حعزیز می باشند و یا این که ممکن است دوست کم عقل و نا آگاه باشند. در هر صورت از آنها برحذر باش و در دین و عاقبت زندگی خود خوف داشته باش .

همسرم وصیت می کنم اگر فرزندم پسر بود اسمش را حسین بگذارید زیرا مسئولیت حسینی دارد و باید بار حسینیان را بردوش کشد، حسین وار زندگی کند و حسین وار بمیرد و اگر دختر بود اسمش را زینب بگذارید ،زینب گونه فریاد بزند و زینب گونه بمیرد و از حضرت زینب و مظلومیت شهدای کربلای امام حسین (علیه السلام) برایش بگو، حضرت زینب(س) خود شهدای کربلا را دفن می کرد، یتیمان و کودکان را خودسر پرستی می کرد و خود شعار پیروزی خون بر شمشیر را فریاد زد . بگو پیامبر کربلای خونین و عاشورای سرخ گون امام حسین (ع )حضرت زینب(س) بود که بعد از شهدای کربلا ی امام حسین (ع) بنای کاخ های ظلم و جور یزیدیان را فروریخت .

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده