شهید آذر ماه
يکشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۳
شهید محمد افسری فرزند غلامعلی در سال 1343 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 21/12/62 در عملیات خیبر بر اثر ضایعات ناشی از موج گرفتگی جانباز 70% گردیده که در مورخه 28/9/78 به لقاءالله پیوست.

علی متولد سالهای پایانی جنگ یعنی سال 67 می باشد و در سال 78 هنگامی که 11 سال بیشتر نداشت پدرش را که جانباز شیمیایی عصاب و روان بود از دست می دهد و در همان سال در رثای پدرش چنین می نویسد:

" دریا خشکید و من تنهای تنها در کویر غربت و بیایان "

" بی پدر سرگردانم "

ای همیشه جاودان! پدر!

از پنجره کوچک تنهایی ام با تو حرف می زنم، از پشت دیوار دلتنگی هر شب با قایق غم در رودخانه اشکهایم برای یافتن تو، تا انتهای ظلمت پارو می زنم. امروز با رفتن تو تنها شده ام. چشمان مهربانت را از لا به لای شهر ستاره ها می بینم که با من قصه امید را می گویند. ولی دریغا از وقتی تو رفته ای شکوفه های امیدم نیز پژمرده اند.

پدر جان!

تو کبوتر سپید بال آسمان امیدم بودی که از دیار غربت، غریبانه آمدی و همانگونه نیز رفتی. تو را نشناختم ای ای پرنده باغ های غریب!

ای پدر مهربانم که درس ایثار و فداکاری را در گوش جانمان زمزمه کردی ولی چه سود که تا از مکتب تو عاشقی آموختم چون پرتویی از آسمان دیدگانمان گذر کردی. چه شد؟! که در این آشیان نماندی. آیا روح بلندت طاقت این همه مصیبت را نداشت؟ نه پدر! پس من چگونه بمانم شاید این دنیای تباه برای خوبان جایی ندارد ولی آخر تو چرا شهاب شدی و من ناظر رفتنت.

ای پدر جان ای یگانه جواهر گمشده من این نامه هرگز به دستت نخواهد رسید شاید فرجی شود و ما نیز به دیدار تو بشتابیم تا غم های ناگفتنی را با تو بگویم که فقط تو سنگ صبور ما بودی و بس!

پدر جان! پرواز تو دل مرا که نه، دل مرغان آسمان را شکست. با تو بهار بود و تو که رفتی همه چیز از پیش ما بال گشود و رفت و دیگر کسی نیست که زخم دلمان را با گل های محمدی مرهم نهاد و اکنون دلشکسته ایم حتی شکسته تر از ساقه ی شکسته ی یک گل، می خواستم کنار دلمان باشی و چون گذشته مثل ستاره ای بدرخشی!

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده