شهید آذر ماه
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۸
شهید سید مجید آذرنگ فرزند سید حسین در سال 1340 در تهران به دنیا آمد. او در تاریخ 2/9/62 در منطقه پنجوین در نبرد با مزدوران بعثی به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.

زندگی‏نامه

سید مجید در یازدهم اردیبشهت سال 1340 در تهران پا به عرصه ي گیتی نهاد. در همان کودکی به همراه خانواده به شهر قم هجرت کردند و در جوار کریمه ي اهل بیت(علیهم السلام) سکنی گزیدند.

ایشان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، بهترین دوران نوجوانی‏اش را در پایگاه‏های بسیج صرف كرد و با تربیت دینی خود و دیگران دوست داشت فردی مؤثر و مفيد براي اجتماع باشد. نمازهایش را در اول وقت می‏خواند و به نماز شب اهمیت می‏داد. هر شب چهارشنبه مسجد جمکران پناه‏گاهش بود و به حضور در آن مسجد مباهات می‏کرد.

سیدمجید در سن 18 سالگی ازدواج کرد که حاصل این پیوند دو پسر به نام‏های سیدحسن و سیدمحسن می‏باشد. عقیده‏اش این بود که باید با روزی حلال مایحتاج خانواده‏اش را فراهم کند و در کسب و کار از هیچ تلاشی دریغ نمی‏کرد.

احترام خاصی برای پدر و مادرش قايل بود و به خواهر و برادرانش علاقه‏ی زیادی داشت. او که دست‏پرورده‏ی مکتب اسلام در جوار حرم آل الله بود، از اعماق وجودش به حضرت معصومه(سلام الله عليها) عشق می‏ورزید. این سلاله‏ی زهرا(سلام الله عليها) که دفاع از حریم ولایت، ریشه در جانش داشت، با فرمان امام خیمنی(ره) مبنی بر پرکردن جبهه‏ها، رهسپار جبهه‏های نبرد حق علیه باطل شد. تا عشق به ولایت و رهبرش را در عمل به تصویر بکشد. سیدمجید به واقع دریافته بود که: «آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خان مان را چه کند؟» و دایم این بیت را زمزمه می‏کرد. او پس از شرکت در چندین عملیات، در یازدهم اردیبهشت ماه سال 1362 در عملیات والفجر 4 در منطقه جنگی پنجوین با مسئوليت آرپی جی زن در مقابل تک تیرانداز عراقی چنان شجاعتی از خود نشان داد که دشمن را سرگردان دلیری خویش کرد و در طلب شهادت، با اصابت چندین گلوله بر پیکرش به استقبال شهادت رفت و به دعوت حق لبیک گفت.

 

بیرقی که نسوخت

در یکی از روزهای دهه ي محرم و یا صفر بود که حسینیه ي شهیدان آذرنگ، با انفجار آب گرم کن، دچار سانحه ي آتش‏سوزی بزرگی مي شود و آتش سرتاسر حسینیه را فرا می‏گیرد.

تمامی بیرق‏ها و سیاه پوش‏های در و دیوار می‏سوزد. اما آن چه حیرت دیگران را بر می‏انگیزد، کتاب‏های قرآن و اسامی ائمه(علیهم السلام) که بر بیرق‏ها حک شده بود، بدون هیچ آسیبی باقی مانده و در آتش نسوخته بود.

این یکی از کراماتی است که در این حسینیه اتفاق افتاده است.

وصيت­نامه

سلام بر سرور آزادگان و معلم شهادت امام حسين(عليه السلام) و درود و سلام بر امام امت خمينى كبير و يگانه رهبر جهان شيعه حسين(عليه السلام) درس فداكارى و شهادت را طورى به پيروانش آموخت كه در اين زمان سربازانش بر روى مين­ها مي­روند و راهش را ادامه مي­دهند.

 اينك كه من به جبهه ميروم نه به خاطر انتقام؛ بلكه به خاطر اين كه دينم را به اسلام و قرآن و سرور شهدا كربلا  ادا  كرده باشم مى‌روم. خداوندا! من به خاطر تو به جبهه مى‌روم و از تو مي­خواهم كه شهادت در راه خودت را ـ كه بزرگترين و مقدس‌ترين آرزوى من است ـ به من ارزانى دارى تا كه بتوانم با شهادتم خدمتى به اسلام كرده باشم و هم كفاره گناهانم را داده باشم. خداوندا! از تو طلب مغفرت مى‌جويم و فقط دعايم پيروزى جهادگران در راه توست. اين بنده در خود لياقت درجه رفيع شهادت را نمى‌بينم و مى­دانم كه هنوز تا آدم شدن و مؤمن واقعى شدن فاصله زيادى دارم. و اى خداوند «انّك على كلى شى قدير»

و اما شما اى پدر عزيزم و اى مادر مهربانم كه سال­هاى سال برايم زحمت كشيديد تا يك گل پرورديد! اى مادر كه شب­هاى متمادى را بي­خوابى كشيدى و مرا بزرگ كردى! اى مادر خداشناس كه قلب تو پر از عشق محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) است كه سه فرزند خود را بزرگ كردى كه امروز براى  اين اسلام خدمت كنند از شما مى‌خواهم كه اگر فرزند خوبى براي­تان نبودم ببخشيدم.

پدر و مادر من متعلق به شما نيستم بلكه امانتى از طرف خدا در دست شما بودم و شما از اين امانت خوب حفاظت نموديد و حفاظت­تان همين است كه مرا طورى بار آورديد كه بتوانم جانم را در راه خداوند و اسلام عزيز فدا كنم و از شما مى­خواهم كه بعد از شهادت من همچون كوه استوار و محكم باشيد و افتخار كنيد كه يكى از فرزندان ناقابل­تان را در راه خدا فدا كرديد.

اى پدر و مادر اگر شما به زيارت كعبه رفتيد، و من هم به زيارت خداى كعبه شتافتم! اگر شما با لباس سفيد محرم شديد من هم با لباس رزم احرام كردم. شما در روز عيد قربان گوسفند قربانى كرديد و من خودم را. شما سعى بين صفا و مروه نموديد و من بين خيمه و قتلگاه.  شما با سنگ رمى جمره كرديد و من با فشنگ اين شيطان­هاى ملحد منافق را نشانه رفتم. شما حجرالاسود را بوسه زديد و من ريگ­هاى تفتيده كربلاى جنوب را و خلاصه جاي­تان خالى. اين زيارت براى من بهتر بود و حتى  استخاره كردنم  به همين علت بود و اميدوارم كه خداوند اين قربانى را از توى هاجر به فضلش و نه به عدلش قبول فرمايد و شما را روز محشر در حضور فاطمه‌ زهرا(عليهاالسلام) روسفيد و در محضر ام‌البنين(عليهاالسلام) كه  چهار پسرش را به اسلام هديه كرد، سرافراز نگه دارد.

مادرم! مبادا تو را كه با سياه پوشيدن و تضرع و زارى دشمنم را شاد و مرا غمگين سازى. ‌اماما! اى اميد مستضعفان جهان! فرمان مطاعت را با جان دل پذيرفتم. رهبر عزيزم!  پويندگان راه تو چه شيرين در ميدان نبرد مى‌رزمند.

و برادرهاى من كه لباس پاسدارى بر تن داريد! يك پاسدار اسلامى باشيد. و اى خواهر من! تو با حجاب خود روح من را شاد مي­كنى. ما بايد  اسلام  را به پيش ببريم و به همه دنيا انشاءالله اسلام را صادر كنيم و  قدرت اسلام را به  تمام ابرقدرت­ها بفهمانيم.

چه بكشيد و چه كشته شويد،  پيروزيد.(امام خمينى).

اى جوان­ها! راه تمامى شهدا  را ادامه دهيد. با دشمن­هاى اسلام و  منافقين مبارزه كنيد. هميشه و در هر كارى كه انجام مي­دهيد، اسلام را ملاك قرار دهيد. رضاى خداى تبارك و تعالى را در نظر بگيريد كه در غير اين صورت اگر خلافى از ما سر بزند خدا از ما نمى­گذرد. 

و در هر حال گوش به فرمان امام باشيد و سخنانش را كه به جز قرآن و احاديث چيز ديگرى نيست در متن زندگي­تان قرار دهيد و به آن عمل كنيد و از روحانيت هرگز دست بر نداريد.

به پدر و مادرم و اهل خانواده و فاميل­ها يكى پس از ديگرى مي­گوييد كه ناراحت نباشند كه ما  نزد شهدا مى­رويم، نزد انبيا و اوليا مي­رويم، نزدبهشتى و ياران، و نزد شهداى محراب و نزد دوستان شهيدمان اسماعيل و حسين و ديگر شهدا مى‌رويم و نزد همه شهدا. مطمئن باشيد سلام  همه شما را به آنها مي­رسانم. براى سلامتى و طول عمر رهبر عزيزمان حضرت‌امام  خمينى‌ و اميد امت بسيار دعا كنيد. به اميد زيارت كربلا و خواندن دعاى كميل و توسل در كنار قبر شش گوشه اباعبدالله حسين(عليه‌السلام) و به اميد ظهور حضرت مهدى(عج).

و با درود و سلام بر زرمندگان عزيزم  و پيروزى كامل  آنها. 

پايان وصيت‌نامه برادر سيدمجيد آذرنگ

هر كس كه تو را شناخت جان را چه كند         فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى      ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

اين وصيت­نامه عمومى است كه بعد از لياقت شهادت چندين نسخه مى­كنيد و در عموم پخش مى­كنيد.

منبع: کتاب لب تشنه

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده