اما چون عاشق امام و انقلاب بود زماني كه رفتن به جبهه را تكليف خود دانست، باعزمي استوار گام پيش نهاد و آمادة رفتن شد، فصل زمستان بود، ....

 

شهيد: شيرزاد كاظمي

تاريخ تولد 2/10/1347

تاريخ شهادت: 23/12/66

محل شهادت: چناره مريوان

 

 

«او هرگز نمي‏ترسيد»1

شيرزاد از كودكي علاقة خاصي به من و مادرش داشت، هميشه همراه ما بود و تحمل دوري ما را نداشت اما چون عاشق امام و انقلاب بود زماني كه رفتن به جبهه را تكليف خود دانست، باعزمي استوار گام پيش نهاد و آمادة رفتن شد، فصل زمستان بود، به او گفتم پسرم اين فصل خيلي مناسب نيست، در يك وقت مناسب به جبهه برو! قاطعانه گفت: پدر جان! رفتن به جبهه يك وظيفة شرعي است و فصل مناسب و غيرمناسب نمي‏شناسد من را قانع كرد و راهي شد، شجاعتي شگرف داشت، هرگز نديدم از چيزي واهمه كند و بترسد، اين دو بيت شعر را پيوسته زمزمه مي‏كرد:

تا غمت پيش نيايد غم مردم نخوري

 

خفتگان را خبر از عالم بيداران نيست

پرس پرسان زهم كه آب كجاست

 

ماهيان نديده اند غير از آب

 

 

  

«اگر با پاي پياده هم شده مي‌روم»1

زماني كه شيرزاد به جبهه رفت من سيزده ساله بودم، اواسط بهمن ماه سال 66 بود كه به مرخصي آمد، مدتي كه درخانه بود برف و كولاك شديد همه جا را سفيد پوش كرده بود، همة راهها بسته شده بود، شيرزاد خيلي نگران بود. تعدادي از دوستان به نصيحتش پرداختند كه اكنون كه راهها بسته شده، چه ضرورتي دارد به جبهه برگردي ؟ شهيد شيرزاد ساكت و آرام نشسته بود و صحبت دوستان را مي‏شنيد، بعد از سكوتي طولاني گفت: مسألة مهم اين است كه ما نسبت به وطن خود تعهد داريم، اگر لازم باشد با پاي پياده برگردم قطعاً اين كار را خواهم كرد آنگاه قطرات اشك بر گونه هايش جاري شد. فرداي آن روز عازم ميدان گرديد و به وصال حق نايل آمد.



1- به نقل از آقاي صفيار كاظمي پدر شهيد.

1- به نقل از آقاي عباس كاظمي برادر شهيد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده