هم اکنون که به جبهه آمدم دینم را به مردمم و رهبرم و اسلام عزیز ادا نمودم و در خون خویش غلتیدم و این بار با لباس سرخ به هموطنان و رهبرم و اسلامم خدمت نمودم و چه زیباست جان سپردن برای این پرچم و از همه مهمتر آرمان این پرچم که همان اسلام عزیز است.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهید علی محمدتقی زاده زرندی در تاریخ 7 شهریور 1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.  قسمت هایی از وصیت نامه شهید محمد تقی زاده را در زیر مرور می کنیم:

 اللهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلو مهجم دون الحسین(ع) فی الدنیا و اخرة (از زیارت عاشورا)

یادم می آید آن زمان که کودکی خردسال بودم هنگامی که پرواز پرندگان را می دیدم احساس دیگری داشتم، دلم می خواست من نیز مانند آنها پرواز کنم، سالها بعد وقتی به مدرسه راهنمایی پا گذاشتم تصمیم گرفتم که خلبان شوم و خلبان شدن در آن زمان برایم یک آرزوی بزرگ بود. در زمینه خلبان شدن کتب زیادی مطالعه کردم ولی وقتی وارد دبیرستان شدم به این نتیجه رسیدم که با شرایط جسمی موجود نمی توانم به این آرزویم برسم. از این که نمی توانستم خلبان شوم و در آسمانهای میهن پرواز نمایم خیلی ناراحت و متأسف بودم ولی با این همه هرگز ناامید نشدم. در رشته تجربی مشغول به تحصیل شدم و از همان ابتدای دبیرستان تصمیم گرفتم که پزشک شوم و با لباس سفید پزشکی به مردم خدمت نمایم. ولی امسال که سال آخر دبیرستان را شروع کردم وقتی با خود فکر کردم به این نتیجه رسیدم که شرکت در جبهه جنگ برایم از درس خواندن واجب تر است.
 هنگامی که امام سنگر جبهه را از همه سنگرها مقدم تر دانستند تصمیم گرفتم سنگر مدرسه را رها کنم و به جبهه بیایم هم اکنون به جبهه آمدم و سلاح در دست مشغول خدمت هستم. ای کسانی که وصیتنامه مرا می خوانید اکنون من دیگر در بین شما نیستم. اکنون که شما وصیت مرا قرائت می کنید فقط نامی از من باقی است و جسمی بی روح.
آن زمان که آرزوی پرواز را داشتم هرگز فکر نمی کردم که روزی بتوانم پرواز کنم ولی اکنون خداوند پرواز را به من ارزانی داد، اگر خلبان می شدم می بایست سوار بر اسکلتی آهنین در آسمانها پرواز نمایم اما هم اکنون بدون آنکه بر جسمی آهنین تکیه داده باشم به دور از مادیات دنیایی می توانم پرواز کنم و این را مدیون الطاف بی کران خداوند هستم ولی همه آرزوهایم به خاطر رضایت خداوند و خدمت به هموطنان مسلمانم بود.
 مثلاً آن زمان که در رؤیای خلبان شدن بودم دوست داشتم با لباس سبز خلبانی به مردم خدمت نمایم و آن زمان که تصمیم گرفتم پزشک شوم در این اندیشه بودم که با لباس سفید پزشکی به همشهریانم خدمت نمایم ولی هم اکنون که به جبهه آمدم دینم را به مردمم و رهبرم و اسلام عزیز ادا نمودم و در خون خویش غلتیدم و این بار با لباس سرخ به هموطنان و رهبرم و اسلامم خدمت نمودم و چه خوب است که اکنون این سه لباس رنگین که خداوند پوشش یکی از آنها را نصیبم کرد مکمل یکدیگر شده اند. آیا منظورم چیست؟
آری، منظورم این است که این لباس ها مکمل یکدیگرند و پرچمی پراهتزاز کشورمان را تشکیل دادند. چه زیباست تماشای این پرچم سبز، سفید و سرخ و چه زیباست جان سپردن برای این پرچم و از همه مهمتر آرمان این پرچم که همان اسلام عزیز است.
همه آنها که قبل از من و در کنار من جان سپرده اند بر زبانشان ذکر خداوند و هدفشان رضایت او بوده است و همه ما که در این راه حرکت می کنیم، این چنین هدفی داریم و امیدواریم که خداوند ما را همراه شهدای صدراسلام و همراه برادر رشیدمان حسین ابن علی(ع) محشور نماید. و امیدوارم که خداوند ما را از شهدای واقعی خود قرار دهد و بر گناهانمان قلم عفو کشد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده