ابوذر زمان؛ ویژه نامه شهید آیت الله طالقانی
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۰
نوید شاهد: آيت الله طالقاني در پي ورود به تهران به ترويج معارف ديني مي پردازد و از دل همين معارف مبارزه با رژيم را مي آموزد؛ چنانچه به نهج البلاغه پناه مي برد و با همكاري آيت الله كمره اي به تحقيق در بحث هاي مربوط به حكومت و ديگر مباحث نهج البلاغه مي پردازد كه نتيجه آن پژوهش ها، تبديل نهج البلاغه به 22 كتاب است؛ به همراه مقدماتي كه بر آن مي نگارند

زندگي (هـ.ش 1358- هـ.ش 1290)
روستاي گليرد از توابع طالقان زادگاه اوست. تاريخ ولادتش را 15 اسفند 1290(هـ.ش) گفته اند. نام پدربزرگش (سيدمحمود) را بر او مي نهند. در 5 سالگي وارد مكتب خانه مي شود و در 7 سالگي به تهران مي رود تا مجبور نباشد، زندگي دور از پدر را بيش از اين تحمل كند. پدرش سيدابوالحسن روحاني و ساكن قنات آباد تهران بود و در مدرسه �مروي� تدريس مي كرد؛ اما �سيدمحمود� تحصيل را در مدرسه ديني �ملارضا� آغاز مي كند و 3 سال بعد يعني در 10 سالگي براي تحصيل به قم مي آيد؛ ابتدا به مدرسه رضوي مي رود، پس از آن به مدرسه فيضيه نقل مكان مي دهد.(2)

برادرش سيدتقي مي گويد: بيشتر درس او نزد[ آيت الله ]شيخ عبدالكريم حائري بود. در اين مدت آسيدمحمود همه اش در حال مطالعه و غرق در درس بود. گاه نيمه هاي شب از خواب بيدار مي شدم ومي ديدم كه ايشان يا مشغول مطالعه يا در حال نمازخواندن است. بعضي اوقات كه متوجه بيداري من مي شد مي گفت: سيد تقي بيداري؟ مي گفتم: بله. مي گفت: الآن موقع خوبيه براي مطالعه. اگر مي خواهي بلندشو، وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان، خوابت هم بپره، بعد مطالعه كن. مي گفتم الآن بلند مي شوم. در آن موقع بين همدوره اي هاي ايشان و طلبه ها، نظير ايشان خيلي كم بود.(3)

او پس از مرگ پدر، حاضر نمي شود، امام جماعتي مسجد پدرش را بپذيرد. در اين باره به برادرش مي گويد: آدم نبايد اسلام و برنامه مبارزه اش را در محدوده خانه و يك مسجد، آن هم در يك محله كوچكي چون قنات آباد قرار دهد. من كارهاي مهم تري دارم كه بعداً برايت توضيح مي دهم؛ الآن هم بايد درسم را بخوانم.(4)

ايشان مدتي را براي تحصيل به نجف مي رود و پس از كسب درجه اجتهاد، دوباره به قم بازمي گردد و در درس آيت الله حائري يزدي شركت مي كند و سپس به تهران مي رود و پاي درس فلسفه و تفسير آيت الله كمره اي حاضر مي شود.

درباره اساتيد ايشان بايد گفت؛ بيشترين مدت تحصيلشان در قم است و در اين مدت مطرح ترين استاد او آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي است. مدتي نيز در درس مرحوم سيدمحمد حجت حاضر مي شود. اما در نجف. در درس آيات عظام اصفهاني، حاج شيخ محمدحسين غروي (كمپاني) و آقا ضياء عراقي شركت مي كند.

اگر تاريخ تولد ايشان را 0921 شمسي بدانيم و 7921 را سال ورود به مدرسه ملارضا در تهران و تاريخ بازگشت به تهران و اتمام تحصيل را 7131 يا 8131 (7131 يا 8131 تعبير و ترديدي است كه از ناحيه خودشان مطرح شده است) ، بنابراين اگر فرض بگيريم كه در دوره تحصيلي مستمراً اشتغال به كار علمي داشته اند، حدوداً 20 سال به تحصيل مشغول بوده اند.

آيت الله طالقاني جريان بازگشت خود را به تهران اين گونه بيان مي كند: پس از دوره تحصيلي[ام]... و درگذشت مرحوم پدر به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم (1318- 1317)؛ چون احساس كردم كه جوانان ما از جهت عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفته اند و به پيروي از روش مرحوم پدر جلساتي براي عده اي از جوانان و دانشجويان درباره بحث در اصول و عقايد و تفسير قرآن تشكيل دادم(5)

آيت الله طالقاني در پي ورود به تهران به ترويج معارف ديني مي پردازد و از دل همين معارف مبارزه با رژيم را مي آموزد؛ چنانچه به نهج البلاغه پناه مي برد و با همكاري آيت الله كمره اي به تحقيق در بحث هاي مربوط به حكومت و ديگر مباحث نهج البلاغه مي پردازد كه نتيجه آن پژوهش ها، تبديل نهج البلاغه به 22 كتاب است؛ به همراه مقدماتي كه بر آن مي نگارند(6).

آيت الله طالقاني، اولين زنداني شدن خود را، در پي درگيري با مأموران رضاخان تجربه مي كند. اين دوره زندان كه نزديك به 3 ماه طول مي كشد، در سال 1318 و در سن 28 سالگي رخ مي دهد.

پس از بركناري رضاشاه در شهريور 1320 جو نسبتاً آزادي بر كشور حاكم مي گردد. گروه هاي ملي، كمونيستي، مذهبي و نيز وابستگان به حكومت دست به فعاليت مي زنند. آيت الله طالقاني در همان سال كانون اسلام را تأسيس مي كند و جلسات سخنراني، تفسير و بحث و مناظره تشكيل مي دهد. مجله دانش آموز را منتشر مي كند و در همين جلسات با سحابي و بازرگان آشنا مي شود.(7) پس از كودتاي 28 مرداد، آيت الله طالقاني به اتفاق گروهي ديگر، نهضت مقاومت ملي را تشكيل مي دهد كه در پي يورش همه جانبه رژيم در سال 1336 تعطيل و آيت الله طالقاني به مدت يك سال زنداني مي شود. در تابستان 1339 جبهه ملي دوم مجدداً شكل مي گيرد. آيت الله طالقاني نيز به آن مي پيوندد؛ اما پس از گذشت چند ماه، به دليل روحيات ملي گرايي آنها و فاصله گيري از اسلام از جبهه ملي جدا مي شود(8) و در سال 1340 به همراه مهندس بازرگان و دكتر سحابي نهضت آزادي ايران را تشكيل مي دهند كه اولين گروه سياسي با ايدئولوژي اسلامي به حساب مي آمد.

در سال هاي 1331 و 1338 و 1341 در كنفرانس اسلامي شركت مي كند. در آنجا مسئله فلسطين را مطرح مي كند. او نگرشي �جهان اسلامي� داشت و در همين راستا به مسئله فلسطين و اشغال آن بسيار بها مي دهد؛ امري كه در آن زمان كمتر كسي به آن مي پرداخت.

در بهمن ماه سال 41 و در جريان رفراندوم شاه براي بار سوم دستگير و چند ماه بعد و در ماه محرم آزاد مي شود. در پي قيام 15 خرداد 1342 و صادر شدن اطلاعيه نهضت آزادي تحت عنوان �ديكتاتور خون مي ريزد�، همه جا به دنبال او مي گردند تا سرانجام در لواسان و براي چهارمين بار دستگير مي شود. او جريان دستگيريش را تعريف مي كند: صداي غرش خودروهاي ارتش، در كوهستان پيچيد و من نگران شدم كه اين جنايتكاران براي پيدا كردن من، نسبت به روستاييان بي گناه به هر جنايتي دست بزنند؛ لذا بر فراز تپه اي رفتم و دست تكان دادم و صدايشان زدم. همگي شگفت زده به طرف من آمدند و گفتند: چند روز است به دنبال شما مي گرديم. به آنها گفتم من اينجا بودم شما بي خود، اين طرف و آن طرف مي گرديد.(9) در پي اين دستگيري به 10 سال زندان محكوم مي شود؛ اما در سال 46 مجدداً آزاد مي گردد. او در زندان تفسير قرآن مي گويد كه حاصل دست نوشته هاي تفسيري آن دوران، چند جلد كتاب تفسير �پرتوي از قرآن� است.

در سال 1350 به دليل حمايت از مردم مظلوم فلسطين به زابل تبعيد مي شود و در سال 52 به تهران بازمي گردد. در سال 54 مجدداً به زندان مي افتد و تا سال 56 بلاتكليف است و آنگاه به 10 سال زندان محكوم مي شود و سرانجام در 8 آبان 1357 و در بحبوحه انقلاب، به كمك نيروهاي مردمي از زندان قصر آزاد مي شود.(10) راهپيمايي سرنوشت ساز و تاريخي عاشوراي 57 از سوي ايشان رهبري و هدايت مي شود و منزل او محل آمد و شد انقلابيان مي گردد. او در جريان پيروزي انقلاب و پس از آن همكاري همه جانبه اي با امام خميني(ره) دارد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي درمي آيد و از طرف امام خميني(ره) به عنوان امام جمعه تهران منصوب مي شود.

سرانجام در تاريخ 19/6/58 به دليل كهولت و بيماري از اين سرا كوچ مي كند، تا زندگي جاودانه اش را آغاز كند. روحش تا ابد در تنعم باد.

زمينه هاي خانوادگي و اجتماعي

موضوع اين مقاله، انديشه هاي اجتماعي- سياسي آيت الله طالقاني است اما براي ايجاد بستري كه در آن بهتر بتوان تاروپود افكار او را ديد و سير شكل گيري انديشه هايش را به تصوير كشيد، به زمينه خانوادگي او نگاهي مي افكنيم؛ در اين خصوص به ويژگي ها و شيوه رفتاري پدرش اشاره اي خواهيم كرد و پس از آن پيكان اشاره را به سمت آن دسته از مسائل اجتماعي و سياسي خواهيم چرخاند كه در شكل دهي به افكار او مؤثر افتاده اند.

پدر سيد محمود، ابوالحسن نام داشت، وي در سال 1278 هـ. ق در گليرد طالقان به دنيا مي آيد. براي تحصيل علوم ديني به قزوين، تهران، اصفهان وآنگاه به نجف و كربلا مي رود و در درس سيداسماعيل صدر و ميرزاي شيرازي شركت مي كند. سپس به تهران و مدرسه مروي باز مي گردد. در تهران تشنگان حقيقت را از علم و تقواي ستودني اش سيراب مي كند و خود از طريق ساعت سازي امرار معاش مي كند. چند ويژگي درباره او قابل توجه است كه آثار آن را در فرزند مي توان مشاهده كرد.

الف) با مرحوم مدرس دوست بود و با او همكاري مي كرد. در جريان ارتباط پدر با مرحوم مدرس، سيد محمود نيز با شجاعت، صراحت لهجه و روحيه مبارز مدرس آشنا مي شود.

ب) پدر آقاي طالقاني، با مظاهر سلطه دولتي بشدت مخالفت مي كرد، به طوري كه مانع گرفتن شناسنامه براي فرزندانش شد و به همين دليل تاريخ دقيق تولد آيت الله طالقاني با آنچه در شناسنامه درج شده، مغايرت دارد. او با زدن پلاك به در منزل و فرستادن نزديكان به سربازي ، بشدت مخالفت مي كرد. اين گونه روحيات، حساسيت و دشمني سيد محمود را نسبت به حكومت افزايش مي داد. (11)

ج) آقا سيدابوالحسن اهل تقوا و فضيلت بود. حضرت امام خميني (ره) در پيام خود هنگام ارتحال آيت الله طالقاني مي آورد: �رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در رأس پرهيزكاران بود و بر روان خودش ]سيد محمود[ كه بازوي تواناي اسلام بود�.(12) از سويي آقا سيدابوالحسن نسبت به سرنوشت ديني جوانان حساس بود و براي نسل جوان جلسات مذهبي تشكيل مي داد. همين روحيات را مي توان در فرزندشان نيز بخوبي مشاهده كرد. اين مسئله در ادامه بحث با وضوح بيشتري آشكار مي شود.

د) پدر آيت الله طالقاني با پدر مهندس بازرگان در ارتباط بود. اين امر زمينه آشنايي اين دو را با يكديگر فراهم كرد؛ چنانچه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، آيت الله طالقاني با اينكه مهندس بازرگان را فرد مناسبي براي نخست وزيري نمي دانست اما درباره او مي گويد: من با آقاي بازرگان دوست صميمي هستم؛ دوستي نزديك به چهل سال، روابطمان روابط خانوادگي است. (13) چون بحث ما در عوامل تأثير گذار بر انديشه آيت الله طالقاني است ذكر اين نكته بجا مي نمايد كه در واقع ارتباط اصلي ايشان با مهندس بازرگان، پس از بازگشت به تهران و اتمام دوره تحصيل و رسيدن به نوعي پختگي فكري آغاز شد؛ دوره اي كه در صدد تبليغ دين برآمده بود.

اما در مورد زمينه هاي اجتماعي و سياسي به چند مورد اشاره مي شود:

الف) طالقاني يك روستا زاده ساكن روستا و فرزند روحاني مورد احترام آنجا بود. در چشم مردم روستا او فرزند يك روحاني بود كه توانسته بود به دليل برخي توانايي ها و شايستگي ها، در پايتخت براي خود مسجدي و مريداني پيدا كند، لذا سيد محمود كودكي اش را در محيطي توأم با احترام، آرامش و آزادي گذراند، اما به يك باره به مركز سلطه رضاشاه؛ يعني تهران انتقال يافت؛ جايي كه افراد حتي براي نفس كشيدن بايد از آژان هاي رضاخان مستبد اجازه مي گرفتند. شرايط براي خانواده سيد محمود از ديگران سخت تر بود.چون پدر سيد محمود يك روحاني است و رضاخان از اين قشر كينه ديرينه دارد. طالقاني پس از رفتن به قم، همان پنجه هاي استبداد رضاخاني را بر گلوي قم نيز مشاهده كرد. لمس اين فشارها و فضاهاي اختناق آميز، او را به سمت بحث از �آزادي� كشانيد؛ آزادي كه به معناي رهايي است؛ رهايي از استبداد و ظلم و ستم.

ب) دومين مسئله تأثيرگذار بر انديشه هاي آيت الله طالقاني كه به دليل وضوح آن شايد كمتر به چشم آيد، مسئله حضور 20 ساله او در محيط حوزه و در جمع روحانيون است. در اين فضا، طالقاني با آرمان هاي اصيل حوزه و معارف ديني آشنا شد و دست مايه هاي فكري او شكل يافت؛ چنانچه راه حل مصائب جامعه را نيز بنابر گفته خودش از دل متون ديني بيرون كشيد. البته او حوزه را در انجام وظايفش كامل مي ديد و به آن نقد داشت.

آيت الله طالقاني در مقدمه خود بر كتاب حكومت از نظر اسلام (نوشته آيت الله محمد حسين نائيني) بيان نسبتاً مفصلي دارد از آنچه تاكنون گفتيم كه به دليل گويايي و وافي بودن به مقصود آن را در اينجا مي آوريم:

از آن روزي كه اينجانب در اين اجتماع چشم گشودم، مردم اين سرزمين را زيرتازيانه و چكمه خودخواهان ديدم. هر شامگاه در خانه منتظر خبري بوديم كه امروز چه حوادث تازه اي رخ داده و كي دستگير و تبعيد يا كشته شده و چه تصميمي درباره مردم گرفته اند. پدرم كه از علماي سرشناس و مجاهد بود، هر روز صبح كه از خانه بيرون مي رفت ما اطفال خردسال و مادر بيچاره مان تا مراجعتش در هراس و اضطراب به سر مي برديم. آن روزها، خردسالي را با اين مناظر و خوف و هراس و فشار و ناراحتي به سر بردم.

فهرست منابع

1-رك طالقاني و تاريخ، بهرام افراسيابي، سعيد دهقان، تهران، نيلوفر، 1360، ص .18

2- همان، صص 28-.27

3- همان، ص .28

4- همان، ص .31

5- همان، ص .42

6- رك: همان، صص 42 و .34

7- رك: همان، صص 61-.59

8- آيت الله طالقاني ابوذر زمان، علي محمدي، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، .1373

9- يادنامه ابوذر زمان، مجموعه زندگي نامه به زبان خودش، مقالات و خاطرات، بنياد فرهنگي آيت الله طالقاني، مقدمه ص.17

10- رك: همان، صص 24-.18

11- رك: همان، مقدمه، صص 8-7؛ و نيز رك: طالقاني و تاريخ، صص 24-.19

12-يادنامه ابوذر زمان، مقدمه، ص .28

13-رك: طالقاني و تاريخ، صص 409-.408

مردم روستاي �گليرد� خاطرات زيادي از او به ياد ندارند. داستان سفر او به شمال، شايد تنها خاطره اي باشد كه برايت نقل مي كنند. وقتي در مسير شمال راهش را گم مي كند به يك طالش (چوپان) پناه مي برد تا شب را نزد او بماند. طالش كه درخواست او را مي شنود مي گويد : �سيد� من از تو يك سؤال دارم اگر درست جواب دادي مي فهمم كه �مجتهد�ي و امشب به تو جا مي دهم و اگر جواب ندادي سرت را مي برم. �آسيد آقا� كه خطر را در دو قدميش حس مي كند، مجبور به قبول مي شود. طالش مي پرسد چرا وقتي تيمم مي كنند، دست بر خاك مي زنند، و بعد به صورت مي كشند؟ �آسيدآقا� در آن دوراهي مرگ و زندگي با خود مي انديشد كه اگر بخواهم بحث هاي طلبگي را مطرح كنم و جواب علمي به او بدهم، بعدش هم بايد سرم را به او بدهم. بعد از كمي فكر كردن به چوپان مي گويد: مي داني چرا دست بر خاك مي زنند و به صورت مي كشند، براي اينكه بگويند: خاك بر سرم، آب ندارم، چه كنم؟ طالش كه از اين جواب خيلي خوشش مي آيد، �آقا سيدمحمود� را با احترام زياد به خانه مي برد و درست و حسابي از او پذيرايي مي كند(1)

اين، داستاني بود از زندگي پدربزرگ شخصيت مورد بحث �آيت الله سيدمحمود طالقاني� كه براي شروع سخن، آن را نقل كرديم.

در اين مقاله بنا داريم به انديشه هاي اجتماعي �آيت الله سيدمحمود طالقاني� بپردازيم؛ اما پيش از آن نگاهي كوتاه به زندگي �سيدمحمود� خواهيم افكند. سپس به زمينه هاي اجتماعي و خانوادگي مي پردازيم كه در شكل گيري شخصيت و انديشه هاي اجتماعي و سياسي او مؤثر بوده اند، پس از آن، بدنه بحث را با تبيين انديشه هاي اجتماعي-سياسي آيت الله طالقاني مي سازيم، و سرانجام كار نيز اشاره اي خواهيم داشت به آثار مكتوب او و آثاري كه ديگران درباره ايشان نگاشته اند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده