"یوسف تباران" ويژه سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي
چهارشنبه, ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۵۳
ما قبل از اينكه اسير بشويم، موقعي كه مرحوم حاج آقاي ابوترابي به اسارت نيروهاي بعثي عراق درآمده بودند در ايران اعلام شد كه ايشان به شهادت رسيده اند. از آن جا در واقع يك آشنايي خيلي كمي پيدا كرديم. توصيفاتي كه در مورد ايشان در سخنراني ها و در روزنامه ها مطرح شد و مطالبي كه در آن موقع مرحوم شهيد چمران در مورد ايشان در روزنامه يادداشت كرده بودند، و بعد تشييع جنازه اي كه به صورت ظاهري از جلوي مجلس برگزار شد.
نوید شاهد: مصاحبه با حجت الاسلام صالح آبادي داماد آيت ا... ابو ترابي

س- آشنايي شما با مرحوم حاج آقا ابوترابي از چه زماني بود؟
ج- بسم الله الرحمن الرحيم. ما قبل از اينكه اسير بشويم، موقعي كه مرحوم حاج آقاي ابوترابي به اسارت نيروهاي بعثي عراق درآمده بودند در ايران اعلام شد كه ايشان به شهادت رسيده اند. از آن جا در واقع يك آشنايي خيلي كمي پيدا كرديم. توصيفاتي كه در مورد ايشان در سخنراني ها و در روزنامه ها مطرح شد و مطالبي كه در آن موقع مرحوم شهيد چمران در مورد ايشان در روزنامه يادداشت كرده بودند، و بعد تشييع جنازه اي كه به صورت ظاهري از جلوي مجلس برگزار شد. اين آشنايي اوليه بود. زماني كه اسير شديم بعد از اسارت ما و انتقال ما به اردوگاه دوستاني بودند كه ايشان را در زندان بغداد ديده بودند. گفتند كه ما در زندان با آقاي ابوترابي ملاقات كرديم. تازه ما آنجا فهميديم كه ايشان شهيد نشده بودند. بعد از حدوداً ۷ ماه پس از اسارتمان ما را به اردوگاه جديدي كه در آنجا مرحوم حاج آقاي ابوترابي حضور داشتند، منتقل كردند. به تدريج با ايشان ملاقات كرديم و با اخلاق ايشان، رفتار و رهنمودهاي ايشان در آنجا آشنا شديم. آنچه در اولين برخورد نظر انسان را جلب مي كرد اخلاق و برخورد نيكوي ايشان بود . يعني هر كس در اولين برخورد مجذوب ايشان مي شد. برخوردي بسيار محبت آميز و گرم داشتند. آنچه ما از رسول گرامي اسلام شنيده بوديم كه در برخوردهايشان باعث جذب تعداد بيشتر مردم به دين مبين اسلام بودند، در رفتار آقاي ابوترابي مي ديديم. آيه شريفه قرآن هم به اين مسئله تأكيد دارد كه مي فرمايد: فبمارحمه مِن الله لنت لهم و لو كُنتَ فظاً غليظ القَلب لنفضوا مِن حولكَ و اينكه در حديث هم خود پيامبر گرامي اسلام فرمودند : �اني بعثتُ لاتمم مكارم الاخلاق� در واقع ما همين رفتار و همين مكارم اخلاق را از حاج آقاي ابوترابي ديديم. اين رفتار فقط مختص با دوستان آزاده نبود بلكه حتي با شكنجه گران بعثي كه ايشان را مورد ضرب و شتم قرار مي دادند. با كرامت و اخلاق نيكو برخورد مي كردند. تا حدي كه با اين اخلاق توانستند بسياري از آنها را تحت تأثير قرار بدهند و متأثر و متحول كنند. يعني كسي كه ايشان را مورد شديدترين ضربات و شكنجه ها قرار مي داد . بعدا حالت عابد و زاهد پيدا كرده بود و گاهي نماز شب مي خواند. در ابتداي اسارت بين اسرا يك اختلاف نظري بود كه از اين جهت ما تا چه اندازه بايد در مقابل عراقي ها مقاومت داشته باشيم. يك گروه مي گفتند ما با همه برنامه هايي كه عراقي مي گويند بايد مخالفت كنيم. يك گروه نرم تر بودند. ايشان سعي كردند همه اين گروه ها و همه اين افراد را حتي ضعيف ترين افراد را كه احتمال اين را مي داد كه در مقابل فشار عراقي ها تسليم بشود و براي آنها كار كند،همه را با اخلاق كريمه جذب كنند. توصيه ايشان به دوستان حزب الهي و متعهد و مذهبي اين بود كه ما بايد به گونه اي حركت كنيم كه همه بتوانند همراه ما بيايند نه خيلي تند برويم كه عده اي وسط راه بمانند. ايشان مي گفت كه بايد به گونه اي عمل كنيم كه همه بتوانند همراه بيايند. لذا ما در مقابل بعضي از مسائلي كه عراقي ها مي گويند و منافاتي با مسائل شرعي ما ندارد لازم نيست كه خيلي تند روي كنيم . ظاهر را حفظ كنيم كه موجب آسيب دشمن به دوستان ما نباشد. حالا مثلاً بعضي از قوانين نظامي را كه آنها مي گويند مثلاً لباس اين طور بپوشيد، سر را بتراشيد، سر آمار حاضر بشويد. حالا اين جاها لازم نيست كه ما مخالفت كنيم. بعضي تندرويي ها باعث مي شود حداقل بعضي ها نتوانند همراه بيايند. لذا بعضي از قوانين ظاهري آنها را رعايت كنيم، در نتيجه فشار بيش از حد و شكنجه عراقي ها را از سر دوستان بر مي داريم و فرصتي بدست مي آوريم كه بتوانيم از جهت عقيدتي و فرهنگي روي خود كار كنيم. در ابتدا بعضي از دوستان بودند كه در اين زمينه خيلي تند بودند و نظر مرحوم حاج آقا ابوترابي را نمي پذيرفتند. ولي به تدريج همه آن ها ثمرات نظرات ايشان را احساس كردند و همه پذيرفتند كه اين بهترين راه هست. يك مقداري فشار دشمن كه از اين جهت ها كم شد. در اوائل اسارت بسيار پايبند به اين مسئله بوديم كه حتماً بايد نماز جماعت بخوانيم و سعي مي كرديم كه امام جماعت شناخته نشود. ايشان مي فرمود كه نماز جماعت يك امر مستحبي است و لزومي ندارد كه به خاطر اين امر مستحبي اين فشار شديد را بر دوستان وارد كنيم. در حالي كه تكليف نيست و به جاي اين ما همه نمازها را فرادي بخوانيم ولي در يك زمان و اول وقت. همين مسئله خيلي هم خوب شد. درست است كه نماز جماعت نبود ولي همه در اول وقت نمازشان را مي خواندند و آن اثر عملي خود را بر سربازان دشمن داشت . فشارها كه كم شد برنامه هاي وسيع فرهنگي شروع شد. دوستان تلاش كردند در همه زمينه ها و مهم تر از همه زمينه هاي مختلف تعليم و تعلم شروع به فعاليت كنند. به تدريج تلاش شد كه انواع مختلف كتاب ها اعم از بعضي از كتابهاي حوزوي ، نهج البلاغه ، قرآن ، مفاتيح و كتاب هاي مدارس راهنمايي و دبيرستان درخواست بشود. ما هر چيزي را درخواست مي كرديم معمولاً دو سه سال طول مي كشيد. چون ما درخواستمان را به نيروهاي صليب سرخ مي داديم و صليب سرخيها مي رفتند يكي دو نمونه از آن كتاب ها را تهيه مي كردند، بعد به اداره سانسور عراقي ها مي دادند و آنها مطالعه مي كردند و اگر كه مثلاً نظر مخالفي نداشتند به نيروهاي صليب سرخ اجازه مي دادند كه تعداد بيشتري را تهيه كنند و بعداً بياورند. معمولاً يك چرخه اي داشت كه دو يا سه سال طول مي كشيد ولي مبنايي كه شروع شد مبناي بسيار خوبي بود كه بالاخره نتيجه داد. دوستاني داشتيم كه در زمينه دروس حوزوي موفقيت هاي خوبي كسب كردند دوستاني داشتيم كه در زمينه حفظ قرآن و نهج البلاغه موفقيت هايي كسب كردند و تعداد زيادي از دانش آموزان ما دروس خودشان را در واقع توانستند تكميل كنند و بعد كه برگشتند اينجا برايشان نتيجه داد و سريع پايه هاي مختلف را امتحان دادند و وارد دانشگاه شدند. اين ها همه نتيجه يك راه بود كه ايشان مطرح كردند. گرچه در ابتدا با مخالفت بعضي ها روبرو شد ولي در نهايت همه پذيرفتند و هم باعث سلامتي روحي و معنوي و هم باعث سلامتي جسمي دوستان آزاده ما شدند .

س- همان طوركه شما هم اشاره كرديد، بين اسرا اصناف و اقشار مختلفي بودند.ارتباط با همه اين ها و همان راهبردي كه شما اشاره كرديد،كار سختي است. حاج آقا چه تدبيري كردند كه توانستند همه را متحد كنند و جهت بدهند؟

ج- بله. مرحوم حاج آقا يك برخوردي داشتند با افرادي كه يك مقدار ضعيف تر بودند و شايد تعلق كمتري به مسائل مذهبي يا نظام جمهوري اسلامي ايران داشتند كه همان برخورد محبت آميز بود و اين برخورد محبت آميز باعث جذب اكثر آن ها جز عده كمي كه عناد داشتند، مي شد. حاج آقا خيلي در اين زمينه فشار را تحمل مي كردند تا حرف هايي كه به ايشان زده مي شد ولي با صبر و حوصله و اقناع و ديدن نتيجه كار حاج آقا به تدريج براي آن دوستان هم مسئله حل شد. مبناي حركت حاج آقا هم همان طور كه اشاره شد در واقع مسائل اسلامي بود . ايشان آموخته هايي كه از احكام اسلام داشتند هم از جهت احكام و هم از جهت اخلاق از پيامبر گرامي اسلام و ائمه هدي ( ع ) آموخته بودند. مبناي كاري ايشان بود. ايشان با توجه به اينكه تقريباً از همه افرادي كه آن جا بودند از نظر علمي برتر بودند و آگاه تر به مسائل اسلامي به مباني كه اشاره مي كردند، باعث پذيرش بقيه مي شد. يك مبناي ديگري كه ايشان در تأثير گذاري داشتند، مبناي توسل به ائمه ( ع ) بود. خيلي تلاش مي كردند از راه هاي معمولي دوستان را قانع و مسائل را حل كنند. ولي در بعضي از شرايط كه با مشكل روبرو مي شوند و از راه هاي معمولي نمي توانستند نتيجه بگيرند به ائمه و معصومين ( ع ) متوسل مي شدند. و آن قدر اين توسل را ادامه مي دادند تا نتيجه مي داد.


س- شما در فرمايشات خود راجع به بعد معنوي و عرفاني حاج آقا اشاره هايي داشتيد مي توانيد يك مقداري در اين زمينه توضيح بفرمائيد ؟
ج- در واقع ايشان يكي از انسان هاي بسيار پاك و مؤمن بودند كه شايد نمونه اش كمتر باشد و تقيد و تعهدشان نسبت به مسائل اسلامي بالا بود . گرچه در بعضي از شرايط آن جا نمي توانستند اين مسائل را خيلي ابراز كنند و به مرحله اجرا در بياورند و در واقع دعوت كنند به طي مراحل عرفاني ولي خودشان اين مراحل را طي كرده بودند و طي مي كردند آن جا يك مشكلي بود به خاطر محدوديت مكاني فضاي محدود و امكانات محدود و عدم دسترسي به منابع كه باعث مي شد اگر يك سيري انتخاب مي شد چه بسا بعضي ها در آن مبالغه مي كردند . بعضي از مسائل اسلامي هست كه حضرت علي ( ع ) هم در نهج البلاغه مي فرمايند كه خوب بيشتر سكوت كنيد مثلاً انسان مؤمن سكوتش بيشتر از تكلمش است خوب اين كاربرد داشت در رابطه با مسائلي كه انسان بي خودي حرف نزند حرف لغو نزنند.


س- با توجه به اينكه رفتار حاج آقا چه در زمان اسارت چه بعد از آن مي تواند براي همه چه جامعه جوان ما و چه كساني كه به هر حال مسئوليتهاييچه بايد كرد تا سيره عملي ايشان براي همه ملموس و قابل دسترس باشد؟
ج- در واقع هر رفتاري مبتني بر اعتقاد است تا وقتي ما به مسئله اي معتقد نباشيم آن طور كه شايسته است به اجرا در نخواهيم آورد حالا ممكن است صوري و ظاهري يك حركاتي داشته باشيم. ايشان وقتي كه در رابطه با برخوردهايشان سؤال مي شد، جوابشان حاكي از اعتقاد عميقشان بود. يعني مبناي برخوردشان را با همه برخورد محبت آميز همراه با اخلاق و رفتار حكيمانه قرار داده بودند. واقعاً معتقد بودند كه اين گونه بايد رفتار كنند. وقتي كه به كسي احترام مي گذاشتند به عنوان يك انسان يا به عنوان يك مؤمن اعتقاد عميق به اين مسئله داشتند. وقتي كه ما مي گوئيم بايد خدمتگزار مردم باشيم، خوب بعضي ها لفظاً اين جمله را مي گويند ولي به درونشان كه مراجعه بشود در واقع خودشان را خدمتگزار نمي دانند. خودشان را حاكم و رئيس مي دانند.اما همه دوستان مي گفتند از قبل از زمان اسارت و بعد از آزادي شعار پاك باش و خدمتگزار را در رابطه با هر دو مسئله، اعتقاد عميق داشتند. براي انسان ها واقعاً ارزش قائل مي شدند. واقعاً خودشان را كوچك و خدمتگزار مردم مي دانستند.
با اخلاق توانستند بسياري ازسربازان عراقي را تحت تأثير قرار بدهند و متأثر و متحول كنند. يعني كسي كه ايشان را مورد شديدترين ضربات و شكنجه ها قرار مي داد . بعدا حالت عابد و زاهد پيدا كرده بود و گاهي نماز شب مي خواند.وقتي كه به ايشان گفته مي شد يك مقدار استراحت بكنيد، جوابشان اين بود كه بعداً خيلي استراحت خواهيم كرد. اين دنيا كه تمام شود فرصت براي استراحت كردن زياد است. ولي الان وقت عمل است. امروز روز عمل است و ظاهراً حساب و كتاب به آن صورت نيست. حالا ممكن است حساب و كتاب دنيايي باشد ولي خداوند امروز حساب نمي كِشد و امروز روز عمل و فردا روز حساب است و ديگر فرصت عمل نخواهد بود ايشان واقعاً معتقد به اين قضيه بود و هر كسي به اين اعتقاد برسد قطعاً در رفتار و اعمالش تأثير مي گذارد يعني اگر بنده خودم را از همسايه ام برتر بدانم قطعاً آن احترام واقعي را نمي توانم به او بگذارم ولي وقتي خودم را از همسايه ها كوچكتر بدانم هر وقت همسايه ام را ببينم هم به او احترام مي گذارم هم كمكش مي كنم هم برخورد مناسبي دارم بايد به اين اعتقاد برسيم و در عملمان تأثير گذار خواهد بود .


س- به عنوان آخرين بخش مي خواهيم اگر خاطره اي در اين زمينه داريد بفرماييد.
ج- در لابلاي عرايضم به بعضي از اين نكات اشاره كردم. در يك جلسه كه با فرزندانشان داشتيم يك بار صحبت شد در رابطه با اخلاق ايشان گفتند مدتها بود كه ما نتوانسته بوديم فرصتي بدست بياوريم و با پدرمان صحبت كنيم . يك فرصتي پيش آمد در آخر سالي و اول شروع سالي نشستيم دور هم و بعد ما خواستيم از ايشان كه خلاصه اگر انتقادي يا ايرادي از ما دارند، بيان كنند. انتقادي كه حاج آقا داشتند اين بود كه مثلاً چرا يكي از شماها فلان موقع در پمپ بنزين مي توانستيد به يك راننده ديگري نوبت بدهيد كه او زودتر بنزين بزند. چرا مثلاً اين مسئله را رعايت نكرديد؟ يعني در واقع آن ديد ايثار و خدمت به مردم و مقدم دانستن مردم بر خود را در جزئي ترين مسئله ها مد نظر داشتند و اين انتظار را از فرزندان خود هم داشته اند كه اين مسائل را رعايت بكنند.و يا يكي از همسايه هاي ايشان نقل مي كردند كه ما يك نصف شبي دير وقت رسيديم خانه و ديديم كه يك آقايي است و ماشيني را دارد هل مي دهد نزديك شديم، ديديم كه مرحوم حاج آقا هستند و نخواستند چون نصف شب بود، ماشينشان را در همان در منزل روشن كنند.تا كسي بيدار نشود. هل مي دادند تا به خيابان برسند و در خيابان روشن كنند. اين برخوردها تأثيرات عميقي بر همسايه ها و اطرافيان داشت.

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده