روزشمار تولد شهدای استان هرمزگان
سه‌شنبه, ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۱۴
زمان جنگ بود که صفر سن زیادی نداشت،مدرسه ای بود، زمانی که مدرسه می رفت معلمان آنها از جنگ برای دانش آموزان می گفتند . صفر وقتی به خانه می آمد چهره ای مغموم و ناراحتی داشت از او می پرسیدم پسرم چرا ناراحتی؟ او گفت: دنیا طور دیگه ای شده و من نمی توانم بنشینم در حالی که به کشورم دارند حمله می کنند.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سی مرداد ماه مصادف با سالروز تولد شهید صفر لقماني می باشد، این شهید گرانقدر در تاریخ سي‌ام مرداد 1346، در روستاي بادرك از توابع شهرستان رودان به دنيا آمد. پدرش حسين، كشاورز بود و مادرش شهري نام داشت. تا چهارم ابتدايي درس خواند. سال 1363 ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست‌ و چهارم مرداد 1366، در ميمك توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش خمپاره به كمر و پا، شهيد شد. پيكر وي را در روستاي مُنجر تابعه شهرستان زادگاهش به خاك سپردند.
  مادر شهید خاطره ای از اوبیان نموده و گفته است: زمان جنگ بود که صفر سن زیادی نداشت،مدرسه ای بود، زمانی که مدرسه می رفت معلمان آنها از جنگ برای دانش آموزان می گفتند . صفر وقتی به خانه  می آمد چهره ای مغموم و ناراحتی داشت از او می پرسیدم پسرم چرا ناراحتی؟ او گفت: دنیا طور دیگه ای شده و من نمی توانم بنشینم در حالی که به کشورم دارند حمله می کنند. بچه بود{کوچیک بود} آن موقع تعدادی گوسفند داشتیم که او را به دنبال گوسفندان به چرا می فرستادیم تا از گله موظبت کند. وقتی که بر می گشت چشمانش پر از اشک بود  و به من می گفت: جنگ شده ، بلکه جنگ دینه و ما باید سرباز امام باشیم . به فکر جبهه بود .به او می گفتم : تو باید باشی  و از زندگیمان نگهداری کنی. می گفت: مادر! به من می گویی نرو.فردای قیامت اگر حضرت زهرا(س)ازت پرسید شما پسر داشتی ، چرا هیچکدام از آنها فرزندم را یاری  نکردند . جوابش را چه می دهی ، وقتی این حرف را زد دهنم بسته شد و گفتم مادر جان! برو خدا به همراهت .ان شاالله که حضرت زهرا (س) بدرقه راهت باشد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید:
با سلام و درود فراوان بر ولى‌عصرونايب برحقش امام‌ امت خمينى‌عزيز و با سلام به امت مبارز و هميشه درصحنه ايران و با سلام به سپاهيان عزيز ايران كه در راه حـق جان خود را نثارمى كنند. به اميـد اينكه روزى همه امـت حزب ا... درجوارقبرامام حسين(ع) نمازجمعه به امامت امام بزرگوارمان به پاى دارند. من ‌كه به نداى امام عزيزمان لبيك گفتم و همه چيـز را پشت سرگذاشتم و روانـه ميدان حق عليـه باطل گشتم. تنـها خواهشـى كه از شما پدرو مادر عزيزم دارم و آن اين است كه اگرمن لياقت شهيد شدن را پيدا كردم در مرگ من گريه مكنيد و شاد باشيد همچون‌ مادر{حضرت} قاسم وديگر تنـها چيزى كه روح مرا شاد مى كند، خوشـحالى شماست واگرشما از خود ناراحتى نشان بدهيد با ناراحـت شدن شما دل كـوردلان خـارجى و داخـلى شـاد مى شود و اگرمجـلسى را به پاى كرديد گـريه نكنيد و بيشتر از ولى عصرامام زمان (عج) بخواهيد كه اين امام عزيزمان و اين قلـب طوفنـده امت را تا انقـلاب مهدى نگه دارد.  ديگر خواهشى دارم از كليه همشهريان عزيزم كه اين امام عزيزمان را مانند مردم كـوفه تنـها نگذارند و اگر توان داريد  كه  به جبهه  بيايى، همراه رزمندگان اسلام  با كافران مبارزه  كنيد و اگر توان جبهه رفتن را نداريد در پشت جبـهه با كمكهاى خود، رزمنـدگان را يارى كنيد. در پايان از كليـه خواهران و بـرادران روستائى خودم خواهش مى كنم كه اگر از طرف من ناراحتى‌ ديده ايد مرا به بزرگوارى خودتان بنده را عفوكنيد. واگرمن لياقت شهيد شدن را پيدا كردم مزارم را كنار مسجد وحدت منجر دفن كنيد. به اميد پيروزى سپاهيان اسلام
 منبع : فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان، پرونده فرهنگی شهید، سیستم سجایا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده