شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۶
نوید شاهد: 28 بهمن 1357- اى مادر هنگامى‏ كه فرودگاه تهران را ترك مى‏ گفتم تو حاضر شدى و هنگام خداحافظى گفتى ?اى مصطفى، من تو را بزرگ كردم، با جان و شيره خود تو را پرورش دادم و اكنون كه مى‏ روى از تو هيچ نمى‏خواهم و هيچ انتظارى از تو ندارم، فقط يك وصيت مى‏ کنم و آن اين‏كه خداى بزرگ را فراموش نكنى

28 بهمن 1357

اى مادر هنگامى‏ كه فرودگاه تهران را ترك مى‏ گفتم تو حاضر شدى و هنگام خداحافظى گفتى ?اى مصطفى، من تو را بزرگ كردم، با جان و شيره خود تو را پرورش دادم و اكنون كه مى‏ روى از تو هيچ نمى‏خواهم و هيچ انتظارى از تو ندارم، فقط يك وصيت مى‏ کنم و آن اين‏كه خداى بزرگ را فراموش نكنى.

اى مادر، بعد از بيست و دو سال به ميهن عزيز خود بازمى‏ گردم و به تو اطمينان مى‏ دهم كه در اين مدت دراز حتى يك لحظه خدا را فراموش نكردم، عشق او آن‏قدر با تار و پود وجودم آميخته بود كه يك لحظه حيات من بدون حضور او ميسّر نبود.

خوشحالم اى مادر، نه فقط به خاطر اين‏كه بعد از اين هجرت دراز به آغوش وطن برمى‏ گردم بلكه به اين جهت كه بزرگ‏ترين طاغوت زمان شكسته شده و ريشه ظلم و فساد برافتاده و نسيم آزادى و استقلال مى‏وزد.

29 بهمن 1357

بهشت ‏زهراى تهران

به مزار شهيدان

وَلا تَحْسَبَنّ الَّذينَ قُتِلوُا فى سَبيلِ‏اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقوُن چه بوستان گلگونى!

هداياى ملتى قهرمان به خداى بزرگ، برگزيدگان شايسته مردمى. گل‏هاى سرسبد تاريخ.

مگر ممكن است كه ملتى آزاد و مستقل گردد بدون آن‏كه بهترين عزيزانش را قربانى كند؟

29 بهمن 1357

سلام گرم و عميق شيعيان لبنان را به ملت قهرمان ايران ابلاغ مى‏ كنم پيروزى بى‏ نظير مردم مسلمان ايران، در شكستن طاغوت‏ها و به زانو كشيدن ابرقدرت‏ها، آن‏قدر خيره‏ كننده و عميق است كه دنيا را به بهت انداخته، توازن قوا را به هم زده، بر پيكر نظام‏ هاى فاسد و ظالم لرزه درانداخته و براى محرومين و مستضعفين دنيا بشارت و بركت و رحمت به ارمغان آورده است.شيعيان لبنان كه سال‏هاى دراز زير بمباران‏هاى اسرائيلى و دست‏ نشاندگان داخلى آن‏ها جان داده ‏اند، زيرپنجه استعمار جان كنده ‏اند، و ظلم و فساد آن‏ها را به روز سياه نشانده است و سرنوشت تيره و تار آن‏ها را فقط معجزه‏ اى آسمانى مى‏ تواند درمان كند... و اين معجزه بزرگ امروز رخ داده است، و اين انقلاب مقدس اسلامى ايران به رهبرى بلندپايه ترين مرجع تقليد شيعيان حضرت آيت‏ اللَّه خمينى است.

شيعيان لبنان، بيش از هر كس ديگرى در جهان، با مردم ايران ارتباط قلبى و اشتراك مكتبى دارند و سرنوشتشان به‏ هم وابسته است. اگر ايران پيروز باشد، شيعيان لبنان آزاد و آباد زندگى خواهند كرد، و اگر خداى ناكرده به انقلاب ايران گزندى برسد، شيعيان لبنان مثل گذشته در غرقابه توطئه‏ هاى اسرائيلى و امريكايى و سياست‏ بازى‏ هاى كثيف بين‏ المللى غوطه خواهند خورد، و جز نكبت و بدبختى نتيجه‏ اى از حيات نخواهند برد.

شيعيان لبنان، پس از قرن‏هاى دراز خفت و ذلت و اسارت، پس از تحمل زجرها و شكنجه ها پس از طى دوران‏هاى وحشت و ظلمانى و دردآلود... بالاخره مورد رحمت و عنايت پروردگار واقع شدند و رهبرى خردمند و دلسوز و توانا به آن‏ها ارزانى شد كه آقاى سيدموسى صدر بود، كه توانست در مدت كمى شيعيان لبنان را سر و سامانى دهد براى آن‏ها كسب هويت كند، به آن‏ها افتخار و غرور و احترام ببخشد، دست‏هاى سرطان فساد و ظلم و كفر را از دست و پاى شيعيان قطع كند، با كمال شجاعت در مقابل چپ و راست بايستد و با همه طاغوت‏ها بجنگد، و يك معركه خونين و پرافتخار حسينى را بر شيعيان عرضه كند، مفهوم عميق شهادت را در رگ‏هاى شيعيان به جريان بياندازد و نهضتى اسلامى و حسينى به ‏وجود آورد.

دشمنان شيعه و اسلام نمى‏ توانستند وجود چنين رهبرى را تحمل كنند... لذا اين سمبل بزرگ ناجوانمردانه ربوده و بازداشت شد و شش ماه مى‏گذرد كه سرنوشتش در تاريكى كينه و ظلمت توطئه غرق شده است و شيعيان لبنان يتيم شده‏اند، روح خود را از دست داده ‏اند، دل شكسته‏اند، محزونند، از شدت غضب مى‏جوشند، از شدت درد مى‏ خروشند، ولى براى سلامت رهبرشان بر احساسات آتشين‏شان لجام مى‏زنند و صبر مى‏كنند، مى‏سوزند و با اشك قلب سوزان خود را تسكين مى‏دهند... اين شيعيان دل‏شكسته و ظلم‏زده، چشم اميد به‏سوى برادران مسلمان ايرانى خود دوخته ‏اند.

نمايندگان شيعيان لبنان، با قلبى پرشور و روحى پراميد به كعبه آمال خود قدم مى‏گذارند كه از نزديك، شعله ‏هاى اين آتش‏فشان مقدس انقلاب اسلامى را با پوست و گوشت خود نيز احساس كنند و در هواى پرافتخار اين جلال و شكوه حكومت اسلامى تنفس كنند. و از روح پربركت شهداى پاك اين سرزمين طلب همت نمايند، و براى مردم خود شيعيان لبنان، شمه‏اى از ايمان پاك و فداكارى خالصانه، و محبت پرشور مردم اين سرزمين را به ارمغان ببرند. سرنوشت ما شيعيان لبنان وابسته به سرنوشت شما ملت عزيز ايرانست، وقتى مى‏توانيم آزاد و محترم زندگى كنيم كه شما آزاد و قوى و پيروز باشيد. پيروزى نهايى شما بزرگ‏ترين آرزوى قلبى و حياتى ماست.ما خالصانه و عاشقانه، همه امكانات و حتى همه وجود خود را دراختيار انقلاب اسلامى ايران مى‏گذاريم و آرزو مى‏ كنيم، كه در اين جهاد مقدس به اندازه قدرت و استطاعت خود وظيفه تاريخى و ايمانى خويش را ادا كنيم.

از خداى بزرگ مى‏طلبيم كه عنايت و رحمت بى‏پايان خود را هرچه بيش‏تر مشمول حال ما كند و به همه ما توفيق دهد كه اين رسالت بزرگ و مقدس خدايى را كه به دست ما سپرده شده به سر منزل مقصود برسانيم.

اسفند 1357

ملتى كه بزرگ‏ترين طاغوت‏ها را به زير كشيده است و بزرگ‏ترين ارتش‏ها را شكسته، قادر است كه به مشكلات فرعى غلبه كند.وجود مشكلات براى تكامل يك نهضت ضرورى است. آن را مى‏پرورد و قوى مى‏كند.سنت خدا بر اين قرار دارد كه مبارزه حق با باطل هميشگى باشد و تكامل از خلال مبارزه به ‏دست آيد. مردم در خلال سختى‏ها و مشكلات پخته و آزموده مى‏شوند. آسايش و راحتى و موفقيت هميشه رخاء و سستى و عقب‏ماندگى به‏ وجود مى‏آورد. غنى و بى‏نيازى و پيروزى دائمى ايجاد فساد و طغيان مى‏كند، اِنَّ الاِنسانَ لَيَطغى اَن رَآهُ استَغنى... اگر آدمى هميشه در بستر حرير بخوابد، و هميشه هماى سعادت را در آغوش بگيرد و هميشه در همه مبارزات پيروز باشد آن‏گاه لذت پيروزى و سعادت او از بين خواهد رفت و آدمى از تكامل باز خواهد ماند.

خرداد 1358

برنامه امريكا و هرج و مرج، عدم استقرار و قتل و تخريب، جنگ‏ هاى داخلى و خستگى مردم، عدم رضايت، عكس ‏العمل شديد در برابر احزاب و كارهاى ناشايست، شكست سيستم اسلامى و فروريختن كاخ آرزوها، پذيرش محيط براى يك كودتاى نظامى و ايجاد يك حكومت نظامى توسط يك افسر جوان ضدشاه اما نوكر امريكا...

مى‏گوييد ارتش را منحل كنيد و يك ارتش مردمى به ‏وجود آوريد. مگر ايجاد پاسداران انقلاب كه يك ارتش مردمى است جزء اولين برنامه‏ ها نيست؟ قبل از آن‏كه شما بگوييد، حكومت درصدد اصلاح ارتش و انحصار آن براى پاسدارى‏ هاى مرزى و كارهاى تخصصى و به‏علاوه ايجاد ارتش مردمى به‏ نام پاسداران انقلاب است. اين كميته‏ها در حال حاضر همان كارها را انجام داده و مى‏ دهند تا پاسداران در همه جا مسلط شوند. بنابراين اختلاف بر سر چيست؟ بهانه براى هجوم و اغتشاش براى چيست؟ مگر ما خواسته‏ايم به نظام موجود ارتش تكيه كنيم؟ مگر خاطره بيست و هشت مرداد را فراموش كرده‏ايم؟

اما ايجاد ارتش ملى يا پاسداران انقلاب و حتى كميته‏ هاى موجود كار ساده‏اى نيست. وقت مى‏ گيرد، سازماندهى لازم دارد، تربيت اخلاقى و شايستگى مى‏خواهد. اگر فكر مى‏كنيد همين احزاب و سازمان‏هاى موجود اسلحه به‏ دست بگيرند و خود را پاسداران انقلاب بنامند، خاطره تلخ لبنان را در خاطره ‏ها زنده مى‏كنيم كه احزاب اسلحه به ‏دست گرفتند، ارتش و پليس و قانون از بين رفت، و همه شب دزدى و قتل، و هتك حرمت و چه اعمال ناشايست كه به وقوع پيوست...اگر الگوى لبنان را براى تقليد انتخاب كرده‏اند بسيار نامناسب و كثيف و ناراحت‏كننده است، به اين دليل كه بعد از دو سال سيطره مسلحانه احزاب، همه مردم از آن‏ها رميده‏اند و حتى گاه‏گاهى دشمن خارجى اسرائيل را بر اين احزاب ترجيح مى‏دهند. آيا شما مى‏خواهيد اين الگوى شكست‏خورده مفتضح را براى انقلاب مقدس و پاك اسلامى ايران توصيه كنيد؟ چه خطاى نابخشودنى، و چه جنايت بزرگى!

مگر امروز بيست افسر ساواكى وجود ندارد؟ چرا وجود دارد. بلكه صدها وجود دارد. مگر امريكا حاضر نيست كه بيست ميليون دلار بپردازد. بله حاضر است كه بيست ميليون دلار بپردازد تا كودتا به راه بياندازد. مگر توده نفتى وجود ندارد؟ چرا فراوان، گروه‏هايى كه شعارهاى ماركسيستى مى‏دهند ولى امريكا محرك آن‏هاست. پس چرا كودتا نمى‏كنند؟ جواب آن‏كه زمينه كودتا وجود ندارد، چون مردم نمى‏ پذيرند، مردم قيام كرده‏اند و مردم وحدت كلمه دارند و با وجود خمينى بزرگ، اين مظهر ايمان و پاكى و اخلاص و نور و هدايت، مجال براى كودتاچيان نيست. چقدر مسخره است كسانى‏ كه به بهانه دلسوزى از انقلاب اسلامى و ترس از كودتاى نظامى، به اين وحدت ملى ايران تيشه مى‏زنند و از فرمان رهبر انقلاب سرپيچى مى‏كنند و عملاً مطابق با نقشه امريكا، مثل بيست و هشت مرداد، زمينه مردمى براى كودتا به وجود مى‏آورند و خود را نيز انقلابى مى‏شمرند، اما حقيقت آن‏كه آن‏ها از پيروزى انقلاب اسلامى رنج مى‏برند و پيروزى اسلام را بزرگ‏ترين شكست خود مى‏دانند، و به هيچ‏وجه نمى‏خواهند نظامى اسلامى مستقر شود و بنابراين خود را تحت نام‏هاى مختلف و شعارهاى زيبا و انقلابى مخفى مى‏كنند تا بزرگ‏ترين ضربه‏ها را به اين انقلاب مقدس اسلامى بزنند. ملت مسلمان ايران بايد بداند كه ماركسيست‏ها ضداسلامند و پيروزى يك نظام اسلامى يعنى شكست نهايى ماركسيسم. اگر ماركسيستى آمد و از خمينى و انقلاب اسلامى دفاع كرد، او يا دروغ مى‏ گويد و يا نمى‏فهمد، زيرا ماركسيسم و اسلام در ايدئولوژى متناقضند.از شما مى‏پرسم سبب اصلى پيروزى انقلاب چه بود؟ در جواب يكپارچگى مردم و وحدت كلمه. و از شما مى‏پرسم چه كسانى امروز اين يكپارچگى و وحدت كلمه را ضربه مى‏زنند؟ ملت مى‏داند، هر كس به يكپارچگى و وحدت ملت ايران خدشه آورد به انقلاب ايران خيانت كرده است. هر كس كه از فرمان امام خمينى رهبر بى‏ همتاى انقلاب ايران سرپيچى كند به اين انقلاب خيانت كرده است. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

انقلابى آن نيست كه تفنگ بر دوش بكشد و لباس فدايى بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارهاي تند، خود را از جرگه ملت خارج كند و با شعارات و تبليغات و زور بخواهد عقايد خود را بر ديگران تحميل كند.

انقلابى آنست كه هنگام صلح، به انقلابى‏گرى تظاهر نكند، ولى هنگام خطر، در پيشاپيش صفوف ملت با دشمن بجنگد. انقلابى آن نيست كه با بى‏انصافى و زرنگى، حق ديگران را بگيرد، و مردمى را كه براى خاطر و شنيدن حرف‏هاى او نيامده‏اند وادار كند كه ساعت‏ها به حرف‏هاى او گوش فرا دهند و كسانى را كه ملت خواهان استماع سخنانشان هستند از سخن گفتن باز دارد.انقلابى آن نيست كه غرور و خودخواهى، بر او غلبه كند و حرف كسى را نشنود، انقلابى آنست كه در كمال تواضع و فروتنى، هر حرف حقى را بپذيرد.

انقلابى آن نيست كه با شعارات تند، بخواهد انقلابى‏گرى خود را بر ديگران تحميل كند.انقلابى آنست كه احتياج به تصديق كسى ندارد.

خرداد 1358

در برابر يك تاريخ بدنامى و اتهام، يك عالم ظلم و ستم، يك آسمان غم و اندوه، يك دنيا بدبختى و فلاكت در برابر طوفانى از ظلمت كفر ، ظلم و جهل، در ميان گردابى از مصيبت‏ها و مشكلات، شيعيان حسين دست به اسلحه شهادت زدند و در مقابل همه دنيا كه عليه آن‏ها آراسته شده بود با قدرت ايمان و فداكارى قيام كردند و هنگامى‏كه از آسمان باران تهمت و افترا فرو مى‏باريد و از زمين امواج مصيبت و بدبختى مى‏جوشيد و اژدهاى شكست دهان باز كرده بود تا اين تيره‏روزان را در كام خود فرو برد، شيعيان حسين اراده كردند كه مرگ شرافت مندانه را برزندگى ننگين ترجيح دهند و تصميم گرفتند كه رسالت محمدى را على‏وار بر دوش كشند و حسين صفت به استقبال شهادت بشتابند، اراده كردند كه با خون خود تاريخ سياه وجانكاه گذشته را شست‏ و شو دهند و لكه ننگ و ذلت را از دامان شيعه پاك كنند.پرچم رسالت برافراشته شد، كلمه حق همچون خروش سخت از سينه سوزان شيعيان به آسمان بلند شد و بر اركان كاخ ظلم و ستم لرزه در انداخت.

26 مرداد 1358

پيام دكتر چمران به ملت ايران(105)

بسم ‏اللَّه ‏الرّحمن‏ الرّحيم

ملت شريف و قهرمان ايران

به‏ نام همه شهداى خونين كفن پاوه، به‏ نام مجروحين و به‏ نام همه رزمندگان از جان گذشته، از شما هموطنان عزيز و از اين‏همه احساسات پاك و اين‏همه بزرگوارى و اين‏همه احساس مسئوليت صميمانه تشكر مى‏كنم.به هيچ‏وجه فكر نمى‏ كردم كه زنده بمانم و فرياد استغاثه من با اين تشكر قلبى به شما برسد، در ميان رگبار گلوله‏ ها، در ميان گرداب دشمنان، حتى يك لحظه اميد زنده ‏ماندن نداشتم، ولى قاطعانه تصميم گرفتم كه با كمال افتخار به استقبال شهادت بروم، و به دنيا نشان دهم كه سربازان اسلام، در صحنه مرگ و زندگى، چگونه جانبازى مى‏ كنند و چطور با مرگ روبه‏ رو مى‏ شوند. از يك معركه هولناك، به صحنه دردناك ديگرى مى‏ دويدم، و با توكل مطلق به خدا و قبول آن‏چه او بر ما مقدّر كرده است سعى مى‏كردم كه نيروهاى مؤمن به انقلاب را متمركز كنم، از تشتت آن‏ها جلوگيرى بنمايم، به دوستان مأيوس و دل‏شكسته‏ام اميد بدهم، رسالت مقدس اسلامى را به آن‏ها بازگو كنم و تصميم قطعى براى استقبال شجاعانه شهادت را به آن‏ها ابلاغ نمايم.سخت‏ترين لحظات زندگى من لحظاتى بود كه بهترين دوست مبارزم كه در كنارم ايستاده بود، يكباره بى‏جان و قطعه‏ قطعه شده در برابرم به خاك مى‏افتاد كه گويى هيچ‏گاه حيات نداشته است، و دردناك‏ترين لحظه هنگامى بود كه دوستان كرد و پاسدارم منقلب شده شيون مى‏كردند، و ديوانه ‏وار خود را به هر طرف مى‏زدند و من درحالى‏كه در قلبم مى‏ جوشيدم و مى‏ خروشيدم بايد آمرانه فرمان دهم كه كشته‏ ها را جمع كنند و حتى به نزديك‏ترين دوستان منقلب شده‏ ام سيلى بزنم و آن‏ها را با زور و قدرت به كار وادارم، و سوزناك‏ترين لحظات عمرم هنگامى بود كه همه روزنه ‏هاى اميد بسته شده بود، و عده‏اى از پاسداران تقاضاى بازگشت داشتند و كردهاى مؤمن به انقلاب با نگاهى دردناك و تأثرآور به من مى‏ نگريستند كه چگونه مى‏خواهى ما را در درياى مرگ و نابودى رها كنى و بروى. آن‏گاه با صداى قاطع به آن‏ها مى‏ گفتم: نه، اى دوستانم، من تصميم قاطع گرفته ‏ام كه همراه شما شهيد شوم. من بازنمى‏گردم و من شما را تنها نمى‏گذارم. فقط مطمئن باشيد كه شهادت در راه خدا افتخارآميز و لذت‏بخش است.اما معجزه‏اى رخ داد، آن‏چنان كوبنده و زيروروكننده كه براى هيچ‏كس قابل تصور نبود، همان‏گونه كه چند ماه پيش، يك چنين معجزه عجيبى به وقوع پيوست و انقلاب پرافتخار ايران را پيروز كرد، فرمان امام صادر شد، به كوه ‏ها، دره‏ ها و دشت‏ ها لرزه درانداخت. پاسداران از جان گذشته با فرياد اللَّه‏ اكبر مى‏ خروشيدند و زمين و آسمان لبيك مى‏ گفتند، چه معجزه‏ اى! كه فقط از مردان برانگيخته خدا ميسّر است و بس. خداى بزرگ عمر اين رهبر عاليقدر انقلاب اسلامى ايران را دراز بدارد.نيروهاى دشمن از هر سو پا به فرار گذاشتند، و مؤمنين به انقلاب آن‏چنان نيرو و قدرت گرفتند كه دست به پيشروى زدند، تپه بالاى ژاندارمرى را كه در دست دشمن بود با يك هجوم شجاعانه فقط با يك شهيد تسخير كردند، و باز منطقه وسيع و خطرناك راه نوسود را با يك يورش قوى پاك‏سازى نمودند و فقط يك شهيد دادند و بيمارستان مشهور قتل‏گاه را نيز بدون هيچ تلفاتى به تصرف درآوردند، و چنان روحيه و قدرتى يافتند كه مى‏توانستند هر دشمن قوى‏ پنجه‏ اى را از پاى درآورند.و بعد نيروهاى كمكى با شور و هيجان زايدالوصفى فرا رسيدند، هليكوپترها مرتباً فرود مى‏ آمدند و نيروهاى جديد پياده مى‏كردند و شهداء و مجروحين را انتقال مى‏دادند.راستى كه شب پيش كه شب شهادت، شب نااميدى، شب شكست و سقوط بود با فرمان امام آن‏چنان تغيير كرد كه شب بعد به شب آرامش، شب اميد و شب پيروزى مبدل شد.چه كسى مى‏توانست كه چنين معجزه‏اى به وجود آورد كه از يك شب هولناك و يك نقطه تاريك چنين تحول و تحركى خلق كند كه مبدأ جنبش و حركت و پيشروى به‏سوى انقلاب راستين اسلامى باشد.در اين چند روز مصيبت، مى‏توانم به جرأت بگويم، كه حتى يك قطره اشك نريختم و در برابر سخت‏ترين فاجعه‏ هاى منقلب كننده، با اين‏كه در درون خود گريه مى‏كردم، ولى در ظاهر قدرت خود را به‏شدت حفظ مى‏نمودم و همه دردها و رنج‏ها و ناراحتى ‏ها را در ضمير نابخود حبس مى‏كردم، تا لحظه‏ ى كه در فرماندارى به عكس امام برخوردم، يكباره سيل اشك، ريختن كرد، و همه عقده‏ ها و فشارها و ناراحتى‏ ها آرامش يافت و خوب احساس مى‏ كردم كه فقط يك قدرت روحى بزرگ در يك ابرمرد تاريخ قادر است چنين معجزه‏اى كند و اميدوارم كه ملت ما نيز قدر رهبر عظيم انقلابى خود را بداند و تحت رهبرى او همه توطئه‏ هاى دشمنان اسلام و ايران را نابود كند.من اطمينان دارم كه ملت ما نيز، با يك چنين روحيه، ايمان و فداكارى و اين‏همه آگاهى و احساس مسئوليت قادر است كه همه مشكلات را حل كند و اين رسالت بزرگ و مقدسى را كه خداى بزرگ بر گرده او گذاشته است، با افتخار به سرمنزل مقصود برساند.(106)


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده