سرفه های دایی

یک یادگاری ست

درد دایی جون

از یک جزیره

با نام مجنون

دیروز او شد

حالش کمی بد

آن وقت یک ماسک

بر صورتش زد

تا سرفه می کرد

همراه خس خس

بی تاب می شد

زندایی نرگس

دیروز خیلی

تب داشت دایی

با او چه کرده

این شیمیایی!

لبخند می زد

با آن همه درد

پشت سر هم

هی سرفه می کرد

اما شکایت

از او ندیدم

بسیار خوب است

دایی حمیدم!

 

منبع : کتاب تا پل رنگین کمان / سروده مریم هاشم پور


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده