جمعه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰




مروري بر زندگينامه شهيد خلعتبري

چه بسيارند دلير مرداني كه در هشت سال دفاع مقدس، جان پاك خود را فداي ميهن كرده اند، ولي گذشت زمان، حتي ياد آنان را هم از ياد ما غافلان برده است!

شهيد سرلشكر خلبان حسين خلعتبري، معروف به حسين ماوريك، از مشهورترين و ورزيده ترين خلبان هاي ايراني بوده كه دشمن بارها بر درماندگي در برابر شهامت اين فرزند پاك ايران زمين اعتراف نموده است؛ او شكارچي قهرمان ناوهاي اوزا و قهرمان جنگ هاي دريايي با عراق بود.

خلعتبري، يكي از ليدرهاي عمليات غرور آفرين كمان 99 و پرواز 140 عقاب ايراني بر فراز عراق... يادآور اسطوره ملي ايران زمين، «آرش كمانگير» در تعيين مرزهاي دو كشور ايران و توران بود؛ افزون بر اين كه عدد 99 از طرح 99 صفحه اي نبرد البرز برگرفته بود و بزرگترين حمله هوايي پس از جنگ جهاني دوم در جهان به شمار مي آيد.



حمله به اچ 3، بي نظيرترين حمله هوايي و حضور پررنگ خلعتبري



حماسه هفت آذر 59 و عمليات مرواريد بر فراز خليج فارس



به هلاكت رساندن 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي، تنها در يك عمليات





جملات آغازين وصيت نامه ايشان جالب توجه است: «اگر ذره اي از خاك وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در خاك وطن مي شويم و نمي گذارم حتي ذره اي از خاك پاك ايران را اين وحشي هاي بي سر و پا (بعثي) با خود ببرند. مرگ در اين راه را افتخار مي دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هديه اي داشتم، حتما به اين مردم خوب تقديم مي كردم.»

و در بخشي ديگر از وصيت نامه نيز اينچنين آمده است: «در ولايت خودمان شيرود، كوهي است كه مي گويند در آنجا عليه روسيه مي جنگيده اند. اگر افتخار شهادت پيدا كردم، آن چه از من باقي ماند، حتي اگر ذره اي از گوشت بدنم باشد، را در كنار قله آن كوه دفن كنيد تا روح من هم پاسدار اين مرز و بوم باشد».

وي در سال 1328 در روستاي «بصل كوه» شهرستان رامسر به دنيا آمد؛ كسي كه بعدها در بين بعثيون به «حسين ماوريك» شكارچي ناوهاي اوزاي عراقي معروف شده بود و براي خود او يا پيكرش، جايزه تعيين كرده بودند و كسي كه مهارت او در خلباني و شليك موشك ماوريك (نوعي موشك هوا به سطح) در نيروي هوايي شهره بود.

حسين دوران كودكي و جواني را در رامسر گذراند و پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي و دبيرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازي رفت.

پس از گذراندن دوران سربازي، در سال 1351 به دليل علاقه وافري كه به فن خلباني داشت، وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد و پس از گذراندن دوره مقدماتي، پرواز براي پشت سر گذاردن دوره پيشرفته به كشور آمريكا رهسپار شد.

پيش از سفر به آمريكا، حسين خلعتبري به ديدار خانواده مي شتابد و به مادرش وكالت مي دهد كه: «مادر تمام حقوق ماهيانه ام را براي رفع مشكلات نيازمندان هزينه كن».

او در كشور آمريكا، نخست دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز كرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد. استعداد خيره كننده او در يادگيري و در پي آن هدايت هواپيما، باعث شده بود، به عنوان دانشجوي ممتاز شناخته شود و نام او را همه اساتيد به عنوان يك دانشجوي برجسته بر زبان آورند.

در همين حين، به دليل مهارت خاصي كه در خلباني داشت، دوره شليك موشك ماوريك را ـ كه يك موشك هوا به سطح است و به وسيله آن مي توان انواع شناورها را هدف قرار داد ـ با موفقيت پشت سر گذاشت.

سرانجام دوره خلباني پايان مي يابد و او با دريافت گواهينامه خلباني در هواپيماي اف 4 به ايران بازمي گردد و در پايگاه ششم شكاري بوشهر با درجه ستوان دومي مشغول به خدمت مي شود.

با آغاز جنگ، عقاب تيزپرواز مازنداران به دشمن مي تازد و بلافاصله پس از حمله عراقي ها، نيروي هوايي ارتش ايران، دست به كار شده و ترتيب انجام دو عمليات را در همان روز مي دهد كه بنا بر آن، يكي از عمليات ها با رمز البرز به پايگاه هوايي بوشهر مي رسد. هدف پايگاه شعيبيه در استان بصره بود. با رسيدن به هدف، حسين با مهارت خاصي كه در شيرجه زدن با هواپيما داشت، همه اهداف از پيش تعيين شده را بمباران مي كند و سالم بازمي گردد.

حمله 140 عقاب به عراق او از پايگاه ششم شكاري به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده يك دسته 8 فروند به بغداد حمله مي كند. مانورهاي عالي از ميان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسيار پايين او و شماري ديگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث مي شود خبرگزاري ها لب به تحسين از مهارت خلبانان ايراني باز كنند.



مأموريت، پايگاه الرشيد و المثني

وي در فروردين سال 1360 در مصاحبه با نشريه روابط عمومي عقيدتي ـ سياسي نيروي هوايي گفت: مأموريت هاي من شامل اهداف دريايي، بنادر، پل، تأسيسات پالايشگاهي، تأسيسات برقي و پشتيباني نيروي زميني دشمن بوده و هيچ گاه قانون «موشك جواب موشك را» عمل نكرديم و... .

شهيد«خلعتبري» از جمله نخستين خلباناني بودند كه پس از حمله هوايي عراق به فرودگاه مهرآباد به بغداد حمله كردند. وي با آوردن خاطره اي از نخستين پرواز دفاع مقدس مي گويد:

«نخستين مأموريت برون مرزي من، اول مهر ماه 1359 بود، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق به ما دستور مأموريت داده شد تا بلافاصله با هشت فروند هواپيما به بغداد حمله كنيم. در طول مسير، هر پنج مايل ما را هدف قرار مي دادند و موشك مي زدند، ولي ما همچنان در دل آسمان پيش مي رفتيم تا سرانجام به هدف رسيديم و پايگاه «الرشيد» و «المثني» را در بغداد درهم كوبيديم و خاطره جالب من در اين مأموريت ديدن يك گنبد طلايي در بخش جنوبي بغداد بود. از راديو به هواپيماهاي همراه گفتم: من يك گنبد طلايي مي بينيم.»

جناب سرهنگ محققي در پاسخم گفت: زيارتتان قبول، آنجا حرم مطهر حضرت امام موسي كاظم (ع) است. بناگاه اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: «السلام عليك يا اباعبدالله».



مأموريت، پايگاه شعيبه

مأموريتي براي نابودي تأسيسات پايگاه شعيبه به پايگاه ششم شكاري واگذار شد. خلعتبري براي اين مأموريت انتخاب مي شود. مأموريت را با موفقيت انجام مي دهد و خسارات جبران ناپذيري به پيكره بعثيون وارد مي كند. در راه بازگشت خلبان كمك مي گويد:

«حسين، مثل اين كه نوك مگسك اين موشك ها كج است».



شهيد خلعتبري مي گويد: چطور؟

و كمك پاسخ مي دهد: تا حالا 28 موشك براي ما شليك كرده اند، ولي هيچ كدام به ما نخورده است؛ واقعا معجزاتي بوده كه ما شاهدش بوده ايم.



حماسه هفت آذر 59 ( عمليات مرواريد)

در روزهاي آغازين آذر ماه سال 1359 بنا بر هماهنگي هاي انجام شده از سوي نيروهاي هوايي و دريايي ارتش ايران، قرار مي شود در روز هفتم آذر ماه، نيروي درياي و هوايي به دو اسكله «البكر» و «الاميه» حمله كنند.

روز عمليات فرا مي رسد و حسين اين دلاور مازندراني، سوار بر اسب آهنين خود مي شود و به همراه شماري ديگر از خلبانان شجاع نيروي هوايي همچون شهيد سرلشكر خلبان عباس دوران و شهيد سرلشكر خلبان ياسيني در دل آسمان جاي مي گيرند. اينجاست كه حسين كاري مي كند كه تا مدت ها حتي پس از شهادتش، افسران نيروي هوايي و دريايي عراق از شنيدن نام او لرزه به اندامشان مي افتاد.

پرواز آغاز شده و حسين با مانورهاي ديدني، خود را در بهترين موقعيت ها قرار مي دهد و يكي پس از ديگري ناوچه هاي عراقي را غرق مي كند.

شهيد خلتعبري در اين عمليات توانست ناوهاي اوزا، ناوهاي مين جمع كن، ناو نيروبر و چندين اژدر افكن به ارزش كلي 240 ميليون دلار را هدف قرار دهد و نيروي دريايي عراق را نابود كند و پس از اين عمليات بود كه به شهيد خلعتبري، لقب «حسين ماوريك» (شكارچي ناوهاي اوزا) را دادند.

به ايشان مي گفتند: «قاتل اوزا»؛ حالا نمي دانم چقدر شما از ناوچه هاي اوزاي عراق اطلاعات داريد. از آن قايق هاي موشك اندازي بود كه به علت برد بلند موشك و قابليت مانورش، به راحتي ناوهاي ما را در خليج فارس آماج قرار مي داد.

اين دلاور هنگامي كه در بوشهر خدمت مي كرد و زمان عمليات از هواپيماي خودش پياده و سوار هواپيماي ديگر مي شد و با موشك هاي «ماوريك تلويزيوني» اين ناوها را آماج قرار مي داد و به همين سبب به نام قاتل اوزا معروف شد.

بنا بر گفته كارشناسان، شهيد خلعتبري در استفاده از هواپيماي اف 4، انجام مانورها و عمليات جنگي، انهدام هدف و شليك موشك ماوريك همتا نداشت و به اندازه اي مهارت داشت كه در هر شيرجه به چندين هدف مي توانست حمله كند.

حمله به اچ 3 بي نظير ترين حمله هوايي و حضور پررنگ حسين در اواخر سال 1359 بود و با توجه به اين كه عراق همه هواپيماهاي ذخيره خود را به دليل سالم ماندن از حملات تيزپروازان نيروي هوايي ارتش ايران، به مجموعه پايگاه هاي الوليد در نزديكي مرز اردن انتقال داده بود، نيروي هوايي تصميم مي گيرد اين پايگاه ها را هر طور شده، هدف قرار دهد. طرح اوليه آماده و شماري از برجسته ترين خلبانان نيروي هوايي براي اين عمليات برگزيده مي شوند؛ البته دليل اين كار، آن است كه اگر فرمانده دسته پروازي مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت اين را داشته باشند كه خود هدف را پيدا و آن را نابود كند.

پس جمعي از بهترين ها انتخاب شدند كه در بين آنها، نام حسين خلعتبري نيز به چشم مي خورد.

و سرانجام روز پانزدهم فروردين ماه سال 1360 هشت فروند هواپيماي فانتوم از پايگاه هوايي همدان به پرواز درآمدند و با چهار بار سوخت گيري هوايي و پشت سر گذاشتن مسافتي بالغ بر هزار كيلومتر، پايگاه هاي الوليد را بمباران كردند و همگي سالم برگشتند.

نقش حسين در اين عمليات هم خيره كننده بود. در هنگام رسيدن به يكي از پايگاه ها، او ارتفاع را زياد مي كند و با شيرجه اي زيبا و مانورهاي پي در پي، همه بمب هاي خود را روي اهداف فرو مي ريزد و افتخار ديگري براي خود و ميهن عزيزمان مي آفريند؛ اين عمليات هنوز هم در بزرگترين مدرسه هاي هوايي آمريكا و ... تدريس و برسي مي شود.



مأموريت، زدن پل العماره

از سوي فرماندهي به پايگاه ششم شكاري مأموريت داده مي شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبري و چند تن از خلبانان شجاع اين پايگاه انتخاب مي شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبري وقتي روي پل مي رسد، حملات ضد هوايي دشمن به اوج خود رسيده بود. اتومبيل هايي كه مشخص بود شخصي است، روي پل در حال حركت بودند. او با پذيرفتن خطر دور مي زند و پس از عبور آنها، پل را سرنگون مي كنند.

وقتي از او سوال كردند، چرا چنين كردي، گفت: فرزندي يك سالهدارم، يك لحظه احساس كردم كه ممكن است، توي ماشين بچه اي مثل «آرش» من باشد. چگونه قبول كنم كه پدري بچه سوخته اش را در آغوش بگيرد؟



بچه سوخته دزفولي

يادم نمي رود در دزفول بودم. زن لري بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت: بي غيرت تو خلبان مايي؟ بگير!

خواستم به او بگويم مادر! ما بي غيرت نيستيم، لكن ديدم زن خيلي عصباني است.

هنگامي كه خبر سقوط خرمشهر را شنيدم و دريافتتم كه به پيرها و بچه ها رحم نكرده و به زن ها هم تجاوز كرده اند، به خداي لايزال و به شرفم قسم خوردم كه اين بار اگر وارد خاك عراق شدم، شهرك «صفوان» را در هم بكوبم. با اين كه بيش از هفتاد بار به خاك عراق حمله كرده ام، ولي قانع نيستم. من بايد بجنگم و مرگ براي من افتخار است.

دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند. با توجه به مهارت او در بيشتر عمليات به عنوان فرمانده دسته پروازي به دفاع از ميهن مي پردازد.

تاسيسات نفتي، يگان هاي دريايي، پل الاماره و پالايشگاه كركوك بارها به دست او مورد حمله و تخريب قرار گرفت كه تنها بخشي از دلاوري هاي اين مرد بزرگ است.



مأموريت حياتي

از سوي فرماندهي نيروي هوايي، مأموريتي به پايگاه ابلاغ و خلعتبري براي انجام آن برگزيده مي شود. مأموريت بدين شكل بود كه:

هدف پشت سر نيروهاي پشتيباني عراق بمباران شديد شود. مأموريت حياتي بود. جنگنده ها بايد 460 مايل از وسط پدافند قوي عراق در ارتفاع بالا پرواز كنند. در حين مأموريت لحظه به لحظه به سمت اف 4 هاي نيروي هوايي موشك مي زدند. فانتوم ها درست روي هدف رسيده بودند كه ناگهان يك موشك سام ـ 6 از بالاي كاناپي خلعتبري رد شد. هواپيما لرزيد. در وسط نيروهاي عراقي، شماري از خانه هاي متحرك ديده مي شود. خلعتبري متوجه اين خانه ها مي شود و گويا به او الهام شده بود كه اين خانه ها را بزند. هدف بمباران تانك هاي دشمن بود، ولي خلعتبري ارتفاع هواپيما را زياد مي كند و در يك آن به سمت خانه ها شيرجه مي رود.

با توجه به مهارتي كه او در اين كار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقيقا با يك شيرجه همه آنها را نابود مي كند. در اين هنگام ساعت شش و نيم صبح را نشان مي دهد. خلعتبري بلافاصله پس از مأموريت با سرعت به پايگاه برمي گردد و در گزارش پس از پرواز خود اين گونه مي نويسد كه شماري از خانه هاي متحرك را ديدم و به جاي اهداف از پيش تعيين شده آنها را آماج گرفتم.

روز پس از آن، از اتاق ويژه اطلاع دادند كه:

به خلعتبري بگوييد ديدت عالي بود. زماني كه آنجا را زدي 48 افسر عالي رتبه و دو ژنرال عراقي داخل اين خانه ها بودند كه به درك واصل شدند.



پزشكان: نبايد پرواز كني

شهيد خلعتبري در حضورش در دوران جنگ تحميلي، بيش از هفتاد پرواز برون مرزي بر فراز خاك دشمن انجام مي دهد. البته اين تنها پروازهاي عمقي به خاك عراق است و پروازهايي كه او روي خليج فارس، از جمله در عمليات مرواريد انجام مي داد، بسيار بيشتر از اين است.

با اين كه پزشكان او را به خاطر پروازهاي متعدد و پي در پي و فشارهايي كه بر جسم او وارد شده بود، از ادامه پرواز منع كرده بودند، ولي خلعتبري كسي نبود كه جسمش را بر خاك و مردم كشورش ترجيح دهد و از اين روي، توصيه پزشكان و فرماندهان جنگي اش را براي توقف پروازهاي جنگي نپذيرفت.



قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود

تعطيلات نوروز سال 1364 در پيش است، ولي گويا حسين، هوس سفري ديگر در سر دارد. او در پايگاه مي ماند و به زادگاهش نمي رود. در پاسخ دوستانش هم كه مي گويند چرا به ديدن خانواده نمي روي، مي گويد: در اين شرايط بحراني، مردم هر لحظه به كمك ما نياز دارند. وجدانم اجازه نمي دهد كه آنان را تنها بگذارم.

روز يكم فروردين ماه سال 1364، خلعتبري و ستوان محمد زاده، شيفت آلرت پايگاه سوم شكاري همدان هستند. ناگهان صداي آژير بلند و در پايگاه اعلام اسكرامبل (حالت آماده باش) مي شود.

حسين خلعتبري به همراه كمك خود ستوان يا يك فروند هواپيماي فانتوم دي با نام رمز آريو 31 براي مقابله با هواپيماهاي دشمن به پرواز درمي آيد. در كردستان در منطقه سقز با دو فروند ميگ 23 عراقي و يك فروند ميگ 25 عراقي درگير مي شود. سريع به سمت يكي از هواپيما گردش كرده و به پرواز ادامه مي دهد و در ارتفاع 35000 پايي يكي از ميگ هاي 23 را آماج قرار مي دهد كه پس از برخورد موشك، ميگ نابود مي شود.

در همين حين، از ايستگاه هاي رادار زميني مرزي به آگاهي خلعتبري مي رسانند كه يك فروند ميگ 25 پي دي، در تعقيب آنهاست. در اين نبرد كه حتي تعقيب و گريز آن نابرابر است، ميگ 25 اقدام به شليك يك تير موشك r-40 مي كند و موشك با فانتوم برخورد مي كند. ستوان محمد زاده موفق مي شود، اجكت كند و به سختي از ناحيه دست راست آسيب مي بيند و توسط نيروهاي امداد و نجات نيروي هوايي نجات پيدا مي كند، ولي سرلشكر خلبان حسين خلعتبري فرصت اجكت پيدا نمي كند و بدين شكل، قهرمان جنگ هاي دريايي براي هميشه خاموش مي شود و به معراج ابدي مي رود.

بدن قطعه قطعه شده اش را به عنوان سند افتخاري به اين امت هميشه بيدار تقديم مي كند و پيكر مطهرش در ميان اندوه انبوه بسياري از مردم منطقه كه مي گفتند تاكنون در منطقه سابقه نداشته تشييع شد و بنا بر وصيت خودش، در قله ميرزا كوچك خان (گلزار چهل شهيدان رامسر) به خاك سپرده مي شود تا آن گونه كه خود مي خواست، روحش نيز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامي مان باشد.

تلويزيون عراق با اعلام اين خبر با آب و تاب اعلام كرد كه موفق شده، يكي از بهترين خلبانان ايراني را از بين ببرد (شهيد كند)، ولي آنها نمي دانستند، با شهيد شدن خلعتبري و خلعتبري ها، هزاران خلعتبري ديگر از بين مردم سلحشور ايران به پا مي خيزد و سلاح به دست مي گيرد و عليه آنها دلاورانه مي جنگند كه اين چنين هم بود.



نام او هنوز بر سر زبان هاست

در هنگام زندگي و حتي پس از شهادت در مجله هاي جنگي آمريكا، بارها از شهيد خلعتبري به عنوان يك نابغه جنگي و خلبان توانمند در هدايت هواپيماي اف 4، در پروازها و مانورهاي حساس نظامي و عملياتي نام برده شد

همچنين نام او به عنوان يكي از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگيري علوم خلباني اف 4 در دوران آموزشش در مصاحبه ها و گفت وگوهاي اساتيد اين دانشگاه برده شد.

در سال 2006 يكي از مجلات جنگي آمريكا، ويژه نامه اي درباره مهارت هاي پروازي و ابتكار عمل ها و خلاقيت هاي شهيد خلعتبري منتشر كرد و او را بهترين خلبان اف 4 جهان معرفي نمود.




منبع: پايگاه اطلاع رساني ارتش جمهوري اسلامي ايران
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده