چهارشنبه, ۰۳ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۰۷:۴۲

خلاصه : جلا آريان كارمند شركت نفت آبادان در آخرين روزهاي پاييز59، به پاريس مي رود تا وضعيت درماني خواهر زداه اش ثريا را كه زن جوانيست و شوهرش را درتظاهرات مقارن انقلاب از دست داده و در تصادف به حالت اغما رفته است، سرو سامان بخشد. جلال آريان در پاريس با تيپهاي مختلف روشنفكران ايران آشنا شده، همواره نيز حوادث اولين روزهاي جنگ را كه او ناخواسته در آن حضور داشته، به ياد مي آورد. لالاخره تلاش پزشكان براي نجات جان ثريا بي نتيجه مي ماند و ثريا هر لحظه به مرگ نزديكتر مي شود.
تحليل متن ثريا در اغما(از صفحات 53 و54)
«...بيا!بيا! نسل تون به تون شده رو ببين.
...مردن بلند شدن بيا از نفير خمپاره در لين يك احمد آباد بنالن
پارسي يك فحش بد به باعث و باني جنگ مي دهد كه قابل نوشتن نيست...سعي مي كنم قيافۀ ليلا آزاده را آنطور كه سيزده سال پيش مي شناختمش و بعد يك بار ديگر هشت سال پيش همين جا ديده بودم در نظرم مجسم كنم. نمي شود،فقط صورت زرد و پريدۀ ثريا گوشۀ مريضخانه روي مغزم حك شده.
از خيابان پشت پالايشگاه با يك لندرور كه از بچه هاي امداد گرفته ام به خانه مي آيم، بايد براي حركت اضطراري به تهران اسناد و مداركم را بردارم و كمي خرت و پرت.
خيابان احمد آباد را دور مي زنم و به طرف جادۀ پتروشيمي مي آيم پالايشگاه مثل غولي كه به خواب مرگ رفته باشد از تن سوخته اش دود بلند است. جادۀ پتروشيمي و خيابانهاي پيچ در پيچ بريم هم انگار به خواب مرگ رفته اند. خانه ها تقريباً تماماً متروكه اند. اغلب با اثثشان و دزد ها و كفتارهاي جنگ دستبرد زده به آنها. ديوارها و سقفها اينجا و آنجا خمپاره و توپ خورده. چمنها بلند و خشكيده، درختها شكسته، اگر درختي در اثر آتش دشمن افتاده و خيابان را گرفته، كسي نبوده،كه زحمت بلند كردن آن را به خود بدهد. حتي سگها و گربه ها رفته اند.
خانۀ من با لب آب اروند رود و مرز عراق بيشتر از هفتصد ، هشتصد متر فاصله ندارد. آخرين باري كه به خانه آمدم، يك ماه پيش بود.»
در اين متن دو تضاد عمده به چشم مي خورد، اول تضاد جلال آريان با نسل گمشده،با مهاجرين برج عاج نشين كه به اصطلاح مشغول كشيدن نالۀ غربت اندو اين تضاد در بطن رمان ثريا در اغما تنيده شده ايت؛ دوم تضاد تنوع، فراواني،آرامش، عشق و بي پروايي فضاي پاريس و نويسندگان مهاجرش، با روزهاي جنگي آبادان، آبادان با آتش و خون و خمپاره هايي كه حتي سگها و گربه ها را نيز از شهر تارانده است.
جلال آريان گرچه خود از نظر اجتماعي هم سطح اين قافلۀ مهاجر ست، اما به لحاظ اقتصادي لنگ مي زند و اصولاً با اين نوع تفكر كه فرار و تنها گذاشتن وطن و مردم با دود و خون و آتش است، مخالفت دارد و به خاطر همين اعتقاد از تمسخر آنا ابايي ندارد.
از سويي، جلال آريان خود نيز گرچه اهل فرار و مسكن گزيدن در خارجه نيست، اما اگر هم در آبادان مانده، نه از روي اختيار استكه ناچاريست، او نمي خواهد در آتش جنگي كه ديگران افروخته اند بسوزد و اصولا، خوش نمي دارد، كس ديگري هم بسوزد، به هر روي اين دو تضاد- كه غالباً ذهن جلال آريان را به خود مشغول ساخته است. از عمده ترين تضادهاي ثريا در اغماست.
جامعۀ ثريا در اغما
اسماعيل فصيح در اين رمان، چهرۀ ايران را از نظرگاه ايرانيها ي فراري به تصوير كشانده و به موازات آن چهرۀ ايرانيهاي غرب نشين را نيز با وضوح نمايانده است. در همان حال، با نقبي كه هر از چندگاه در افكار خود به ايران مي زند، آدم ها، شرايط و اوضاع و احوال دو طرف را مقايسه مي كشد. از يك طرف عباس حكمت و نادر پارسي پور را معرفي مي كند كه در عوامل نويسندگيشان هنوز هم بر سر هيچ و پوچ به سر و كلۀ يكديگر مي زنند(صفحات276-275)و از ديگر سوي، پس از معرفي اين دو سمبل نويسندگان ايراني بريده از وطن،مطرود وادريس را توصيف مي كند كه با همۀ نداري و مسكنت، دلشان نمي آيد يا نمي توانند، آبادان در خون را رها كنند.
(صفحه ي 55)
اسماعيل فصيح هم اينچنين از تشخيص نادر پارسي پور، در كافۀ مانكسيون پاريس،سخن مي گويد كه در هر حال كمتر از كنياك نمي نوشد و به همين دليل، همواره به عباس حكمت، ديگر نويسندۀ ايراني كه به خود اجازه مي دهد آبجو بيندازد بالا، سركوفت مي زند.از سوي ديگر، در آبادان، بسيجي نوجواني را به ياد مي آورد كه برادر بزرگترش را ديوانه وار دوست داشته، اما شب هنگام وي را با عراقي ها عوضي گرفته، مي كشد.
فصيحح، همچنين درپاريسف در فضاي پر آرامش عشقو زيبايي،ليلا آزاده،نويسنده موفق و مهاجر ايراني را به تصوير مي كشاند، در حالي كه هنوز هم به تجربه هاي تازه عشق مي پردازد و در تهران زير فشار آزير خطر فرنگيس پر درد را با همۀ بدبختي هايش نشان ما مي دهد و اين تقابل از اولين صفحات تا آخرين صفحۀ كتاب ادامه مي يابد.
«من و سيمين از ميشيگان حرف مي زنيم...ادريس آل مطرود در آبادان، بعد از آنكه نمي توانست وينستون بفروشد، فقط يك عشق داشت، اين كه در بسيج قبولش كنند و به صفوف عاشقان حسين بپيوندد و به لقاءا...بشتابد.»
اگر در جامعۀ رمان ثريا در اغما ، گاه بسيجي هاي پايين و فقير و با اخلاص ظهور مي كنند، به خاطر فشار ذهن جلال آؤيا است و گرنه بستر حوادث ثريا در اغما، راه دراز تهران- استانبول و خيابان ها، هتل ها و كافه هاي پاريس است و از همين روست كه شخصيت هاي رمان، همه، آدم هايي از طبقات متوسط و مرفه جامعه اند، همچون: استاد دكتر كوهسار، سرهنگ دكتر افشار، نصرت زمانه، شاعر و كتك خور فيلم هاي فارسي،دكتر متين، مدير عامل سابق يكي از شركت هاي خارجي،سرهنگ علوي،نادر پارسي پور فوق ليسانس، فيلمساز، نويسنده،صاحب انتشارات و...
جامعۀ ثريا در اغما، پوسيدگي، فساد خيالبافي روشنفكران فراريست. جامعه كوچكي كه حوادث داستان در آن جا اتفاق مي افتد، پر است از نويسندگان واخورده اي كه با خاطرات گذشته، خوش اند و اينك، پس از دوري از وطن كه خوب مي شناختندش و الهام بخش آنان در خلق آثارشان بود،به پوچي و واخوردگي رسيده اند و چاره اي نمي بينند مگر ظاهر سازي و عوام فريبي، در حقيقت همه در حال نوشتن رماني هستند كه هرگز به پايان نمي رسد، رماني كه زمان شاهد، بدين علت نوشته نشد كه اختناق بود و اكنون نيز بدين سبب كه ذهن نمي جوشد.
اسماعيل فصيح با ثريا در اغما، تيپها و فضاهاي مختلف ايران را تصوير مي كند. او فضاي ويرانگري از جنگ را مي پردازد.(ص87 و ص148و...)
فصيح هم چنين زمينه هاي تربيتي نويسندگان واخورده و پاريس نشين را بخوبي بيان كرده و آنان و زندگيشان را به باد انتقاد مي گيرد.
ساختار ثريا در اغما
ثريا در اغما به شيوۀ اول شخص پرداخته شده است. جلال آريان به سبك دفتر خاطرات، جريان سفرش را به پاريس و اغماي ثريا خواهر زاده اش را شرح مي دهد:
«بقيـ ماجراي آن شب را ديگر دقيق يادم نيست.»
اين رمان،اثري رئاليستي ست و واقعيات جنگ و احوال روشنفكران متواري از جنگ و انقلاب ايران را بي پرده به تصوير مي كشد، گرچه كل رمان مي تواند به سبك نوين، سمبلي از ايران در اغماي جنگ باشد.
جلال آريان در گفت و گو با سهيلي كارمند سابق هواپيمايي، خود را معرفي مي كند و انگيزه اصلي سفر(ثريا) و در نتيجه وارد شدن به دنياي نويسندگان غربت نشين را شرح مي دهد.
گرچه حالت اغماي ثريا، جلال آريان را بار ديگر به پاريس آشنا كشانده، اما به جهت وضعيت خاص ثريا، بيشتر ديالوگها و حوادث، حول محورهاي ديگري است؛ حوادثي كه هيچ كدام نه مي توانند محوري باشند و نه جاذب و كش دا، با اينكه جلال آريان پس از هر حادثه سري به بيمارستان مي زند، ولي به دليل خنثي بودن وضعيت ثريا، در خواننده علاقۀ شديدي براي پي گيري وضعيت او به وجود نمي آيد؛ از سويي در بيشترين حجم كتاب به مسائل ديگري پرداخته مي شود.از جمله:بررسي وضعيت گروگانهاي آمريكايي، وضعيت دانشجويان ايراني در پاريسف حال و هواي روشنفكران فراري،وضعيت سرمايه داران زراندوزان. در حال پرواز بين ايران وممالك ديگر، مبارزين سياسي خارج كشور، روشنفكران فراري و بالاخره تقابل وضعيت ايران جنگزده با آرامش پاريس. بدين سبب ثريا ميان حوادث كم اهميت و ديالوگها گم مي شود.
اين رمان تصاوير قابل قبولي از مكانها ارائه مي دهد، همچنين در پرداخت تيپهايي همچون ماموزل فرانواز ميتران و خصوصاً جي سي سياه پوست موفق بوده است.
كتاب «سگهاي جنگ» نيز كه گاه بخشهايي از آن بيان مي شود. در راستاي القاي هدف رمان به كار رفته است.
زبان روايتي داستان خلاصه و ساده و شيرين و دلنشين است و بدين لحاظ سريع و راحت با خواننده رابطه برقرار مي كند.
ارائه گفت و گو هاي طولاني و تصنعي كه ضروري هم نمي نمايند از عيبهاي رمان است. مثلاً از صفحۀ 227 تا231، قاسم يزداني در مورد ساختمان مغز و روانشناسي عرفاني صحبت مي كند كه حذف آن خللي به كل رمان وارد نمي كند.
گاه در تنوع حوادث و موضوعات مختلف كه قوي ترين آنها، عشقهاي ناكام ليلا آزاده است، حادثه اصلي فراموش مي شود و بالاخره همزمان با رو به احتضار بودن ثريا،با واخوردگي دوبارۀ ليلا از مردي فرانسوي(ژان ادمون) مواجه مي شويم كه اين دو حادثه به موازات هم از آخرين پلۀ داستان، خود ر بالا كشيده به اوج مي رسند.
گرچه ثريا در اغما رماني خواندني است، ولي در مقايسه با رمان زمستان62،رماني آَفته، مطولّ و سرد و كم جاذبه است.

منبع :
1. جنگ از سه ديدگاه ؛ نقدو بررسي 20 رمان و داستان بلند جنگ ، محمد حنيف
2. فصيح، اسماعيل: ثريا در اغما، تهران، نشر نو، چاپ پنجم،1369، صفحه321
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده