چهارشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۵۹
گفتمان گفتمان (discourse) ازجمله مفاهيم مهم و كليدي است كه در شكل دادن به تفكر فلسفي، اجتماعي و سياسي مغرب زمين در نيمه ي دوم قرن بيستم، نقش به سزايي داشته است. اگرچه قرون وسطا و اين مفهوم در ادبيات فلسفي اجتماعي به ويژه دوران مدرن، كاربرد فراواني داشته و آن را در نوشته هاي« ماكياولي » ، « هابز » و « روسو » نيز مي توان يافت؛ اما در چند دهه ي اخير نيز متفكراني چون« اميل بنونيسته » ،« ميشل فوكو » ، « ژاك دريدا » و ديگر متفكران برجسته ي معاصر غربي، معنايي متفاوت به خود گرفته است.

گفتمان
گفتمان (discourse) ازجمله مفاهيم مهم و كليدي است كه در شكل دادن به تفكر فلسفي، اجتماعي و سياسي مغرب زمين در نيمه ي دوم قرن بيستم، نقش به سزايي داشته است. اگرچه قرون وسطا و اين مفهوم در ادبيات فلسفي اجتماعي به ويژه دوران مدرن، كاربرد فراواني داشته و آن را در نوشته هاي« ماكياولي » ، « هابز » و « روسو » نيز مي توان يافت؛ اما در چند دهه ي اخير نيز متفكراني چون« اميل بنونيسته » ،« ميشل فوكو » ، « ژاك دريدا » و ديگر متفكران برجسته ي معاصر غربي، معنايي متفاوت به خود گرفته است.
اين تفاوت معنايي به حدي است كه در دو - سه دهه ي اخير، نويسندگان و سخنرانان آكادميك غربي، در نوشته ها و سخنراني هاي خود و به هنگام كاربرد اين مفهوم، بر اين نكته تأكيد مي كنند كه آن را مثلا« به معناي فوكويي آن » يا « به معناي فراساختارگرايي آن » به كار مي برند(سليمي، 50:1383).
براي مفهوم « گفتمان » در زبان فارسي، معادل هاي گوناگون ذكر شده است كه ازجمله مي توان به « گفتار » ،« سخن » ،« وعظ و خطابه » ،« مقال » اشاره كرد. اما واژه « گفتمان » را براي اولين بار، داريوش آشوري در يكي از مقاله هاي خود تحت عنوان «نظريه ي غرب زدگي و بحران تفكر در ايران» به كار برده است.
طي دهه هاي اخير، اين مقوله در عرصه ي نظريه هاي ادبي، فلسفي، جامعه شناسي، سياست، روان كاوي و حتي روان شناسي اجتماعي و نيز ساير رشته هاي علوم اجتماعي مورد توجه و عمل انديشمندان و نظريه پردازان قرارگرفته است . ريشه ي اين مفهوم را مي توان در فعل يوناني كه به معناي (Discurrere) «سرگردان و آواره بودن، پيمودن، طي كردن، از مسير خارج شدن، حركت كردن در جهات مختلف و...است» شناسايي كرد.
اگرچه مفهوم گفتمان، به معني تجلي زبان در گفتار و نوشتار به كار برده مي شود؛ اما در بيان كلاسيك بر زبان به عنوان « حركت در عمل » همواره تأكيد شده است .
بدين طريق، كلمات و مفاهيم كه اجزاي تشكيل دهنده ي ساختار زبان هستند، ثابت و پايدار نبوده و در زمان ها و مكان هاي متفاوت، ارتباطات آ نها دگرگون شده و معاني مختلفي را بيان مي كنند؛ از اين رو، ساختار زبان نيز همواره تغييرپذير بوده است. با اين ديد، مي توان گفتمان را به عنوان «نمايانگر تبيين زبان در وراي جمله و كالمات و عبارات » دانست و آن را در علايم و كنش هاي غيركلامي و كليه ي ارتباطات ميان افراد، جست وجو كرد.(همان: 55)
به طور خلاصه، مي توان گفتمان را شكلي از گفت وگو؛ اما به صورتي كلي تردانست ؛ زيرا در گفتمان تنها معناي مطرح شده در گفت وگو مورد نظر نيست؛ بلكه شرايط ظاهري زماني، مكاني، اجتماعي، فرهنگي و سياسي نيز در آن نهفته است.
بايد پذيرفت كه گفتمان مفهومي چندوجهي و اساساً توسعه نيافته، مبهم و مناقشه برانگيز است. صرف نظر از ريشه هاي تاريخي اين مفهوم كه مي توان آن را تا متون كلاسيك يونان دنبال كرد، تعريف جديد از آن ، نزد انديشمندان متعدد به مدلول هاي متنوعي رجوع مي دهد ؛ به طوري كه هر يك از اين افراد مفهوم خاص خود را در اين واژه برجسته كرده و به آن پرداخته كند.
گفت وگو يا همپرسه (Dialog) شرط مقدماتي هر گفتمان به شمار ، مي رود: هر نوع گفتار، كلام يا نوشتار، جرياني اجتماعي محسوب مي شوند؛ به عبارت ديگر ، داراي سرشت، ماهيت و ساختار اجتماعي هستند. گفتمان ها حسب مكان و زمان تفاوت مي كنند. در هر كشور گفتمان هاي متفاوت وجود دارد، علاوه بر آن در داخل هر كشور نيز گفتمان ها با هم تفاوت دارند.
گفتمان ها با توجه به انواع نهادها و كاربست هاي اجتماعي متفاوتي كه در آن ها شكل مي گيرند و نيز با توجه به موقعيت، جايگاه و شأن افرادي كه صحبت مي كنند يا مي نويسند و كساني كه مخاطب آنان هستند، فرق مي كنند. بنابراين، زمينه و بستر گفتمان، جرياني همگن، واحد و يك دست نيست.
مي توان گفتمان را پديده، مقوله يا جرياني اجتماعي دانست و به تعبير بهتر: گفتمان، جريان و بستري است كه داراي زمينه اي اجتماعي است. اظهارات و مطالب بيان شده، گزاره ها (Statements) و قضاياي (Premises) مطرح شده، كالمات و عبارات مورد استفاده و معاني آن ها جملگي بستگي به اين نكته دارند كه مطالب بيان شده، گزاره هاي مطرح شده، قضاياي مفروض و... كي؟ كجا؟ چه گونه ؟ توسط چه كسي؟ يا عليه چه چيزي يا چه كسي؟ صورت گرفته كند .
به بيان ديگر: بستر زماني، مكاني، موارد استفاده و سوژه هاي استفاده كننده ي هر مطلب يا گزاره و قضيه تعيين كننده ي شكل، نوع و محتواي هر گفتمان به شمار مي روند . گفتمان ها ، مجسم كننده ي معنا و ارتباطات اجتماعي كند.
گفتمان، ممكن است به مثابه ي يك سيستمي از امكان تلقي شود. اين امكان، همان است كه اجازه مي دهد تا ما احكامي را بسازيم كه درست يا نادرست كند و اين موضوع، طرح شاخه اي از معرفت شدن را ممكن مي گرداند ؛ وليكن قواعد گفتمان، قواعدي نيستند كه افراد به طور آگاهانه پيروي مي كنند. گفتمان، يك روش يا نقطه ي ثقل يك بررسي نيست؛ بلكه مجموعه قواعدي است كه پيش شرط هاي اوليه را براي شكل گيري احكام فراهم مي سازد؛ به ترتيبي كه آن ها به عنوان وراي سخنوران گفتمان قرار دارند . در واقع موقعيت، عمل و ويژگي دانايان، نويسندگان و شنوندگان يك گفتمان، عبارت است از وظيفه و كاركرد اين نوع از قواعد گفتماني. (فيليپ، 1381: 161)
گفتمان را به مثابه ي حوزه ي خاص كاربرد زباني به كمك نهادها و تأسيساتي كه گفتمان به آن ها مربوط است و نيز بر اساس موقعيت يا موضعي كه گفتمان از آن برمي خيزد و موضع يا جايگاهي را براي گوينده در نظرمي گيرد، مي توان مشخص كرد ؛ ليكن اين موضع يا جايگاه، به خودي خود و به طور مستقل وجود ندارد؛ بلكه مي توان آن را ديدگاه يا موضعي دانست كه هر گفتمان با توجه بهرابطه ي خود با گفتمان مخالف ديگر اتخاذ مي كند. بدين ترتيب، هر گفتمان به طور مستقيم يا غيرمستقيم ، از طريق رابطه ي آن با گفتماني ديگر و مخاطب ساختن گفتماني ديگر به اجرا در مي آيد. وانگهي! هر گفتمان به مسايل، موضوعات و اهداف معيني مي پردازد و مفاهيم و مضامين خاصي را وجهه ي نظر قرار مي دهد؛ در حالي كه مفاهيم ديگري را كنار مي گذارد.
گفتمان هاي مختلف، مفاهيم (Concepts) و مقولات (Categories) مختلفي ارايه مي كنند. پاره اي مواقع، مي توان مفاهيمي را كه در چارچوب يك گفتمان ارايه شده كند، برگرفت و آن را در گفتماني ديگر بازانديشي و ارا يه نمود ؛ ولي هميشه چنين نيست.هرآن چه كه به چيزي دلالت كند يا داراي معني باشد، مي توان آن را به عنوان بخشي از گفتمان تلقي نمود. معاني، در فرايندهاي فني، نهادها، الگوهاي رفتاري عام، اَشكال مختلف انتقال، انتشار و پخش و صورت هاي متفاوت آموزشي تربيتي نهفته اند.
گفتمان هاي متفاوت، نظام هاي متفاوتي مي سازند . امكانات لازم براي معني، جفت و جور و محكم مي شوند و به كمك موضع اجتماعي و نهاديني كه گفتمان از آن برمي خيزد (و نه از طريق ساختار اصطلاحات و تعابير مثبت ) در قالب معاني معيني قرار مي گيرند (يا معاني مشخصي پيدا مي كنند): واژه ها، كالمات، تعابير، اصطلاحات، فرضيات و نظاير آن بر حسب موضعي كه توسط كارورزان يا استفاده كنندگان آن ها اتخاذ مي شود، معناي خود را تغيير مي دهند(مك دانل، 1377 : 41).
تحليل گران گفتمان مي كوشند از مرز تعاريف درگذرند . آن ها قبول دارند كه گفتمان، شكلي از كاربرد « زبان » است؛ اما از آن جا كه اين تعريف كماكان تعريفي مبهم و » اغلب نادقيق است، گفتمان كاوان مفهوم نظري تر « گفتمان » را كه حدود و ثغوري خاص تر دارد؛ اما درعين حال، كاربردهايش گسترده است به كار مي گيرند. آنها برانند كه مؤلفه هاي اساسي ديگري را نظير اين كه چه كسي؟ چه گونه ؟ چرا؟ و چه وقت؟ به كاربرد زبان روي مي آورد، به مفهوم گفتمان اضافه نمايند. پس در همين وارسي اوليه ي مفهوم گفتمان، ما با سه بعد اصلي روبه رو شده ايم:
الف) كاربرد زبان
ب) برقراري ارتباط ميان باورها (شناخت)
8 : ج) تعامل در موقعيت هاي اجتماعي (ميرفخرايي، 1383: 8 و 9)
تحليل گفتمان (تاريخچه)
تحليل گفتمان (discourse analysis) كه در زبان فارسي به سخن كاوي، تحليل كلام و تحليل گفتار نيز ترجمه شده است، يك گرايش مطالعاتي بين رشته اي است كه از اواسط دهه ي 1960 تا اواسط دهه ي 1970 در پي تغييرات گسترده ي علمي معرفتي در رشته هايي چون انسان شناسي، قوم نگاري، جامعه شناسي خُرد، ادراكي و اجتماعي، شعر، معاني، زبان شناسي، روان شناسي، نشانه شناسي و ساير رشته هاي علوم اجتماعي و انساني علاقه مند به مطالعات نظام مند ساختار و كاركرد و
فرايند توليد گفتار و نوشتار ظهور كرده است . اين گرايش، به دليل بين رشته اي بودن، خيلي زود، به عنوان يكي از روش هاي كيفي در حوزه هاي مختلف علوم سياسي، علوم اجتماعي، ارتباطات و زبان شناسي انتقادي مورد استقبال واقع شد.
اصطلاح « تحليل گفتمان »، نخستين بار در سال 1952 در مقاله اي از زبان شناس معروف انگليسي « زليك هريس » به كار رفته است(بهرام پور، 1379 : 8ـ7) زليك هريس در اين مقاله، ديدي صورت گرايانه از « جمله » به دست داد وتحليل گفتمان را صرفا نگاهي صورت گرايانه (و ساختارگرايانه) به جمله و متن برشمرد.
بعد از هريس، بسياري از زبان شناسان ، تحليل گفتمان را نقطه ي مقابل تحليل متن دانسته كند . به اعتقاد اين عده، تحليل گفتمان، شامل تحليل ساختار زبان گفتاري (مانند گفت وگو، مصاحبه و سخنراني) و تحليل متن ، شامل تحليل ساختار زبان نوشتاري (مانند مقاله، داستان، گزارش و...) است. ديري نگذشت كه بعضي از زبان شناسان، اين مفهوم را در معناهاي متفاوتي به كار بردند. دسته ي اخير معتقد بودند كه تحليل گفتمان بيش تر به كاركرد يا ساختار جمله و كشف و توصيف روابط آن مي پردازد.
به عبارت ديگر: تحليل گفتمان نزد اين عده، عبارت بود از شناخت رابطه ي جمله ها با يكديگر و نگريستن به كل آن چيزي كه نتيجه ي اين روابط است. مطابق اين تعريف، در تحليل گفتمان - برخلاف تحليل هاي سنتي زبان شناسانه- ديگر صرفاً با عناصر نحوي و لغوي تشكيل دهنده ي جمله، به عنوان عمده ترين مبناي تشريح معنا؛ يعني، زمينه ي متن (co- text) سروكار نداريم؛ بلكه فراتر از آن به عوامل بيرو از متن، يعني بافت موقعيتي (context of situation)فرهنگي، اجتماعي و ... سروكار داريم (بهرام پور ، 1379: 8). بنابراين، تحليل گفتمان «چگونگي تبلور و شكل گيري معنا و پيام واحدهاي زباني را در ارتباط با عوامل درون زباني ([زمينه ي متن] واحدهاي زباني، محيط بلافصل زباني مربوطه و نيز كل نظام زباني) و عوامل برون زباني [زمينه ي اجتماعي، فرهنگي و موقعيتي] بررسي مي كند.»( لطفي پور ساعدي،1372: 10)
البته زليك هريس آن را در معناي وسيعي به كار گرفته است. او معتقد است بحث درباره ي گفتمان را از دو بعد مي توان سامان داد: اول بسط رويه ها و روش هاي معمول در زبان شناسي توصيفي و كاربرد آن ها در سطح فراجمله (متن ) و دوم رابطه ي بين اطلاعات زباني و غيرزباني مانند رابطه ي زبان و فرهنگ و محيط و اجتماع . در بعد اول ، اطلاعات صرفاً اطلاعات زباني مدنظر است؛ ولي در بعد دوم، غيرزباني مثل فرهنگ و محيط و اجتماع كه خارج از حيطه ي زبان شناسي است مدنظر قرار مي گيرد(بهرام پور: 9).
« براون » و « يول » در تعريف تحليل گفتمان مي نويسند : «تحليل گفتمان، تجزيه و تحليل زبان در كاربرد آن است ؛ در اين صورت، نمي توكند منحصر به توصيف صورت هاي زبانيمستقل از اهداف و كاركردهايي باشد كه اين صورت ها براي پرداختن به آن ها در امور انساني به وجود آمده اند(همان)
تحليل گفتمان « مي كوشد تا نظام و آرايش فراجمله اي عناصر زباني را مورد مطالعه قرار بدهد و بنابراين واحدهاي زباني نظير تبادلات مكالمه اي يا متون نوشتاري را مورد بررسي قرار مي دهد. بر اين اساس ، سخن كاوي(تحليل گفتمان) با كاربرد زبان در زمينه هاي اجتماعي به ويژه با تعاملات يا مكاالمات ميان گويندگان سروكار دارد (لطفي پور ساعدي: 10 ). مجموع چند تعريفي كه از تحليل گفتمان در اين جا آمده ، بيانگر آن است كه زبان شناسان در بحث از تحليل گفتمان دو ديدگاه را مطرح مي كنند: نخست، ديدگاهي كه تحليل گفتمان را بررسي و تحليل واحدهاي بزرگ تر از جمله تعريف مي كند و دوم ديدگاهي كه تحليل گفتمان را تمركز خاص بر چرايي و چگونگي استفاده از زبان مي داند. ديدگاه اول را كه به شكل و صورت متن توجه مي كند، ساختارگرا و ديدگاه دوم پرا كه به كاركرد متن توجه دارد، كاركردگرا ناميده كند. اولي، گفتمان را واحد مشخصي از زبان مي داند كه بزرگ تر از جمله است و تحليل گفتمان را تحليل و بررسي اين واحدها برمي شمُرد؛ دومي تحليل گفتمان را مطالعه ي جنبه هاي مختلف چگونگي استفاده از زبان مي داند كه بر روي كاركردهاي واحدهاي زباني متمركز است. اين عده ، اعمال و كردار مردم و هم چنين مقاصد معيني را كه آ ن ها
در به كارگيري زبان بدان توجه دارند مدنظر قرار داده و سعي مي كنند معاني اجتماعي، فرهنگي و موقعيتي آن ها را بشناسند.(بهرام پور، 10)
تحليل گفتمان، مطالعه ي چگونگي ساخت متون، كاركردهاي آن ها در زمينه هاي مختلف و تناقضات درون آن هاست . اين روش از خاستگاه هاي متنوعي برخوردار است ؛ از نظريه ي كنش گفتاري «آستين » تا ساختارگرايي و پسا ساختارگرايي، هرمونتيك، نظريه ي انتقادي و در نهايت نظريات « فوكو ». محققان تحليل انتقادي گفتمان، اخيراً از آن در زمينه هاي اجتماعي زبان شناختي، روان شناسي زباني و مطالعات نژادپرستي استفاده مي كنند . مطالعات مهم در اين زمينه، مربوط به كارهاي
« وان دايك » ،« هاليدي » و « فركلاف »و ... هستند. بنيان هاي فكري تحليل گفتمان فراتر از تحليل متن يا نوشتار يا تحليل گفتار است.
تحليل گفتمان مبتني بر پيش فرض هايي است كه عبارتند از:
1. متن واحد، تفسيرهاي متفاوتي را برمي انگيزاند.
2. خواندن، هميشه نادرست خواندن متن است.
3. متن يك كل معنادار است معناي آن لزوماً در خود متن نيست.
4. متن ها بار ايدئولوژيك دارند.
5. حقيقت هميشه در خطر است.
6. هر متني در شرايط خاصي توليد مي شود از اين رو زمينه ي اجتماعي آن بسيار مهم است (امامي، 1386)
تحليل گفتمان نزد « زليك هريس » نيز روشي است براي تحليل گفتار (يا نوشتار) پيوسته و اين به معناي بسط زبان شناسي توصيفي است به وراي محدوده ي جمله در يك زمان و در جهت ايجاد ارتباط بين فرهنگ و زبان. تحليل گفتمان، تحليل چنين واحد زباني بالاتر از جمله است. واحدي كه به نظر« چيف » بسيار متنوع است.(يارمحمدي، 1382 : 198 و199) «تحليل گفتمان و متن، به شاخه اي از زبان شناسي جديد اطلاق مي شود كه هدف آن توصيف كلام پيوسته معني دار بالاتر
از جمله است.» (آقاگل زاده، 1385: 46 و 57 )
كاربردهاي تحليل گفتمان
تحليل گفتمان ، از سطح گفتار فراتر رفته و شامل گفتار و نوشتار هم مي شود و حتي ناگفته ها و نانوشته هاي يك متن را نيز دربرمي گيرد و مضامين خاصي را با خود به همراه دارد.
تحليل گفتمان از لحاظ روش، در زمره ي تحليل هاي كيفي قرار مي گيرد. ادعاي تحليل گفتمان آن است كه تحليل گر در بررسي يك متن، از خود متن فراتر مي رود و وارد بافت يا زمينه ي متن مي شود؛ يعني، از يك طرف به روابط درون متن و از طرف ديگر به بافت هاي موقعيتي، اجتماعي، سياسي و تاريخي متن مي پردازد. تحليل گفتمان، در رشته هايي چون زبان شناسي، نقد ادبي، قوم نگاري، جامعه شناسي، ادراكي و اجتماعي، معني شناسي، علوم سياسي، روان شناسي علوم اجتماعي، ارتباطات و مطالعات فرهنگي كاربرد دارد.
اهداف تحليل گفتمان
مهم ترين اهداف تحليل گفتمان را مي توان به اين ترتيب خلاصه كرد:
1. نشان دادن رابطه ي بين نويسنده، متن و خواننده
2. روشن ساختن ساختار عميق و پيچيده ي توليد متن؛ يعني ، « جريان توليد گفتمان »
3. نشان دادن تأثير بافت متن (واحدهاي زباني ) و بافت موقعيتي (عوامل اجتماعي، فرهنگي، سياسي، تاريخي و شناختي) بر روي گفتمان
4. نشان دادن موقعيت و شرايط خاص توليدكننده ي گفتمان (شرايط توليد گفتمان)
5. نشان دادن بي ثباتي معنا؛ يعني، معنا هميشه در حال تغيير است، هرگز كامل نيست و هيچ وقت به طور كامل درك نمي شود.
6. آشكار ساختن رابطه ي بين متن و ايدئولوژي ؛ تحليل گفتمان از بدو پيدايش همواره در صدد بوده است تا نشان دهد كه هيچ متن، گفتار يا نوشتاري بي طرف نيست؛ بلكه به موقعيتي خاص وابسته است . اين امر ممكن است كاملا غيرعمدي و ناآگاهانه باشد.
7. هدف عمده ي تحليل گفتمان اين است كه تكنيك و روش جديدي را در مطالعه ي متون، رسانه ها، فرهنگ ها، علوم، سياست، اجتماع و... به دست دهد. مبادي فكري اين روش همان پيش فرض هاي پسامدرن هستند .(بهرام پور، 1378)
تحليل انتقادي گفتمان
تحليل گفتمان در زبان شناسي متوقف نماند و در مدت نسبتاً كوتاهي (نزديك به دو دهه )، اين گرايش از زبان شناسي اجتماعي و زبان شناسي انتقادي ، به همت متفكراني چون « ميشل فوكو » ،« ژاك دريدا » ،« ميشل پشو » و ديگر متفكران برجسته ي مغرب زمين ، وارد مطالعات فرهنگي، اجتماعي و سياسي شد و شكل انتقادي به خود گرفت. اين متفكران كه تحليل گفتمان را بيش تر در قالب تحليل انتقادي گفتمان (Critical discourse analysis) بسط و گسترش دادند، خود، وام دار مكتب انتقادي فرانكفورت و وارثان مستقيم و غيرمستقيم آن در دهه ي 1960 ماركسيست هاي جديد، به ويژه « گرامشي » و پيروانش، ساختارگراياني چون « آلتوسر »و محققان مكتب فمينيسم بودند (بهرام پور : 10)
گفتمان انتقادي، بحث تحليل گفتمان را يك سطح ارتقا مي دهد. تحليل گفتمان از نظر شمول معنايي ، درگستره اي فراتر از زبان شناسي اجتماعي و زبان شناسي انتقادي به همت متفكراني چون ژاك دريدا، ميشل پشو و ميشل فوكو وبه ويژه توسط انديشمنداني چون ون دايك و نورمن فركلاف كه به طور مستقيم به اين رشته اهتمام ورزيدند وارد مطالعات فرهنگي، اجتماعي و سياسي شد و شكل انتقادي به خود گرفت.
حال اگر تحليل گفتمان را سطح توصيف بدانيم، تحليل انتقادي گفتمان، آن را به سطح تفسير و تبيين مي رساند و ضمن توصيف و تفسير متن، به اين سؤال پاسخ مي دهد كه چرا از ميان گزينه هاي ممكن زباني، بايد اين متن را انتخاب كرد؟ و طي يك واقعه ي مشخص ، چرا اشخاص از عبارات
خاصي استفاده مي كنند ؟ تحليل گفتمان زباني و دستوري انتقادي، اين چراها را كم تر به نويسنده مربوط مي كند؛ بلكه معتقد است بنگاه ها و مراكزي كه اين مجموعه را اداره مي كنند و فرد هم جزئي از آن است، اين متن را رقم مي زنند. در اصل مي گويد : توليد و فهم متن ، با عوامل بافت هاي كلان؛ يعني، تاريخ، ايدئولوژي، جامعه، فرهنگ و قدرت رابطه دارد.
از سوي ديگر، نگاه انتقادي آن معطوف به نظري است كه زبان را آينه ي شفافي مي داند كه مفاهيم و انديشه ها را منتقل مي كند. تحليل گفتمان انتقادي، بر اين باور است كه زبان برخلاف اين تعريف، مثل آينه يا شيشه ي ماتي است كه حقايق را در بسياري موارد تحريف مي كند.تحليل گفتمان انتقادي ، معتقد است كه ردپاي تاريخ، جهان بيني، ارزش ها، مؤلفه هاي اجتماعي فرهنگي، در جاي جاي زبان مشهود است(امامي، 1386)
منابع و مآخذ
1. آقاگل زاده، فردوس( 1385 )؛ تحليل گفتمان انتقادي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي
2. امامي، حسين( 1386 )؛ تحليل گفتمان www.aftab.ir
3. بهرامپور، شعبانعلي( 1378 )؛" درآمدي بر تحليل گفتمان " ، كتاب مجموعه مقالات گفتمان و تحليل گفتمان ي، به اهتمام محمدرضا تاجيك،تهران: انتشارات فرهنگ گفتمان.
4. بهرام پور،شعبانعلي( 1379 )؛"مقدمه گرد آورنده "،تحليل انتقادي گفتمان نوشته نورمن فركلاف، تهران:مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها
5. سليمي، اصغر( 1383 )؛گفتمان در كنديشه فوكو ، كيهان فرهنگي، ش 219 ، تهران: مؤسسه ي كيهان
6. فركلاف، نورمن( 1379 )؛ تحليل انتقادي گفتمان ، ترجمه ي گروه مترجمان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
7. فيليپ،مارك( 1381 )؛"ميشل فوكو"،ترجمه يعقوب موسوي، فصلنامه سياسي- اجتماعي گفتمان ، شماره 5
8. لطفي پورساعدي، كاظم( 1372 )؛"درآمدي به سخن كاوي" مجله زبان شناسي، بهار و تابستان
9. مك دانل،دايان( 1377 )؛"مقدمه اي بر نظريه هاي گفتمان تا پايان 1960 "،ترجمه حسينعلي نوذري،فصلنامه سياسي اجتماعي گفتمان،شماره 2
10 . ميرفخرايي، تژا( 1383 )؛ فرايند تحليل گفتمان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
11 . يارمحمدي، لطف اله ( 1382 )؛ گفتمان شناسي رايج و انتقادي، تهران: هرمس.


نويسنده: فريبا نظري 1
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۴
انتشار یافته: ۲
قلی پور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۸
0
4
سلام،
بسیار عالی بود
من این مطلب ودرصورتی که ادامه دارد ،، بقیه أین مطلب را میخواستم .ولطفا اگر امکان دارد برایم ایمیل کنید
میخوام اطلاعات بیشتری، در مورد زبان شناسان ایرانی که روی این موضوع بررسی داشتند، داشته باشم.
با سپاس
قلی پور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۸
0
2
سلام،
بسیار عالی بود
من این مطلب ودرصورتی که ادامه دارد ،، بقیه أین مطلب را میخواستم .ولطفا اگر امکان دارد برایم ایمیل کنید
میخوام اطلاعات بیشتری، در مورد زبان شناسان ایرانی که روی این موضوع بررسی داشتند، داشته باشم.
با سپاس
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده