نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - آزادگان
حاج آقای ابوترابی که تا آن زمان آنجا نبودند، خودشان را رساندند و خطاب به فرمانده عراقی گفتند: این وحشی‌بازی‌ها چیست که می‌کنید، اگر کارتان را ادامه بدهید من به صلیب اطلاع خواهم داد...
کد خبر: ۴۶۶۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۴

کتک زدن حاج‌آقا ابوترابی‌فرد یک ساعتی طول کشید و سرانجام سینه‌اش پاره شده و خون به بیرون زد. فرمانده اردوگاه که در مقابل استقامت ایشان کم آورده بود، خطاب به سربازها گفت: بابا اینها کی هستند؟ فلک نمی‌تواند با این‌ها مقابله کند!...
کد خبر: ۴۶۶۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹

نخستین سوگواره استانی پیاده راه عشق ویژه ایام پیاده‌روی مردمی اربعین حسینی در قصر‌شیرین و مرز خسروی برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۶۵۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

کد خبر: ۴۶۵۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت»-26
در اوایل سال 1360،یعنی دومین سال اسارت ما در اردوگاه شماره یک موصل، یک روز فرمانده اردوگاه اعلام کرد که هر کسی قالی بافی می داند، خود را به مقر فرماندهی معرفی کند. البته فرمانده اردوگاه – سرهنگ فیصل- از افسران خشن بعثی بود، لذا در چنین مواقعی دستور فرمانده توسط اسرا تجزیه و تحلیل می شد.
کد خبر: ۴۶۵۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 25
به مرور زمان، تجربیات مانسبت به واکنش هایمان در مقابل عراقیها بیشترمی شد و در خیلی از موارد دشمن را به زانو در می آوردیم. یکی از این موارد نماز جماعت بود. بدین صورت که به خاطر مشکوک نشدن عراقیها، ابتدا نمازهای جماعت را 2 تا 4 نفره برگزار می کردیم.
کد خبر: ۴۶۵۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -24
هنگام سحر، برای خوردن سحری برخاستم تا غذا بخوریم و روزه بگیریم، ولی عراقیها متوجه شدند و به محض اطلاع، ما را به باد کتک گرفتند. با این حال، همه روزه گرفتیم.
کد خبر: ۴۶۵۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت»-23
یکی از خاطرات من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم.
کد خبر: ۴۶۵۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 22
یکی از اسرا که پایش قطع شده بود، نیمه های شب از خواب بیدار می شد و بالشی جلوی خود می گذاشت و بعد مهر خود را روی آن قرار می داد و به صورت نشسته، مشغول خواندن نماز شب می شد.
کد خبر: ۴۶۵۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

خاطره خواندنی از شهید ابوترابی‌فرد
گفتم: به هر حال اگر ایرانی‌ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می‌خوانند من هم نماز می‌خوانم. از روز دوم که دید نمازم قطع نمی‌شود. خجالت کشید که با من آن گونه برخورد کند...
کد خبر: ۴۶۵۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 21
در اوایل اسارت در اردوگاه «الانبار»، دوستان نماز مغرب و عشا را به جماعت به جا می آوردند. یک بار در حین نماز، سربازی عراقی در پشت پنجره ظاهر شد و قضیه را مشاهده کرد. بعد از اتمام نماز جماعت، او با یک سری توهین و ناسزا پرسید: «وین امام الجماعه؟» (امام جماعت کجاست؟»
کد خبر: ۴۶۵۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 20
عراقیها مقررات خاصی را در اردوگاه وضع کرده بودند. یکی از این مقررات این بود که هیج کس حق نداشت از ساعت 10 شب به آن طرف بیدار باشد. به همین دلیل اگر کسی تخلف می کرد، سرباز عراقی نام او را می نوشت و فردای آن روز، وی را به زندان می بردند و حسابی کتک می زدند.
کد خبر: ۴۶۵۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۱

آیین افتتاح بخش ایثار و شهادت کتابخانه آزادگان ساری با حضور "محمد تندگويان" معاون ساماندهی وزارت ورزش و جوانان، مدیر کل و معاونت فرهنگى بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران، مدیر کل کتابخانه های عمومی استان و جمعی از مسئولین دوشنبه یکم مهر ماه در این استان برگزار شد. گزارش تصویری نوید شاهد مازندران از این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۴۶۴۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۳

در دومین روز از گرامیداشت هفته دفاع مقدس، آئین افتتاح بخش ایثار و شهادت کتابخانه آزادگان ساری با حضور محمد تندگويان معاون ساماندهی وزارت ورزش و جوانان، مدیر کل و معاونت فرهنگى بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران، مدیر کل کتابخانه های عمومی استان و جمعی از مسئولین دوشنبه یکم مهر ماه در محل کتابخانه های مازندران در ساری برگزار شد.
کد خبر: ۴۶۴۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۲

خاطره خواندنی از شهید ابوترابی‌فرد
حاج‌آقا ابوترابی به سمت ما آمد، صورت همه را بوسید و در پاسخ ما که از چگونگی نماز خواندن پرسیدیم، فرمود: از روی برانکارد تیمم کنید و نماز بخوانید...
کد خبر: ۴۶۴۱۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

رئیس بنیاد شهید و جمعی از مسئولان شهرستان فیروزکوه با «مصطفی سالاریه» و «عارف الیکا» آزادگان دوران دفاع مقدس دیدار کردند.
کد خبر: ۴۶۴۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 19
با صدای سوت مخصوص، همگی در مقابل آسایشگاه جمع شدیم، اما این بار قضیه گرفتن آمار نبود و گویا می خواستند وسایلمان را تفتیش کنند. آن روز کار بازرسی وسایل آن قدر به طول انجامید که با اذان ظهر مصادف شد. سپس از هر آسایشگاه یک نفر برخاست و هر ده نفر- به تعداد آسایشگاهها- شروع به گفتن اذان کردند، اما سربازان عراقی وارد عمل شدند تا بلافاصله صدای موذنها را خاموش کنند.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 18
درغروب یکی از روزهای پر دغدغه اسارت، در اتاق تبعیدگاه شروع به گفتن اذان کردم. این اتاق در گوشه اردوگاه موصل 4 (3 قدیم) قرار داشت و معمولا افراد مشخصی- که بیشتر روحانی بودند- در آن زندانی می شدند.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۳

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 17
او دستهایش را از پنجره بیرون برده تا با گرد و خاک لبه بیرونی پنجره تیمم کند، اما درهمین لحظه نگهبان عراقی سر می رسد و آن صحنه دردناک شکل می گیرد.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۲

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 16
یکی از حیله های دشمن برای اذیت و آزار ما این بود که سهمیه آب را آن قدر کم می کردند تا قادر به وضو گرفتن و انجام طهارت نباشیم. عراقیها ما را – که حدود 150 نفر بودیم – از ساعت 4:30 بعد از ظهر تا 8 صبح روز بعد در داخل آسایشگاه حبس می کردند و برای این تعداد، تنها 6-5 حلب آب در نظر می گرفتند. به همین دلیل ما آب را سهمیه بندی می کردیم تا با مشکلات کمتری مواجه شویم.
کد خبر: ۴۶۳۷۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۰