آیتالله حاج غلامعلی نعیمآبادی نقل میکند: «رفتار شهید شاهچراغ نمونه عالی رفتار انسانی، متواضعانه و فروتنانه بود و مبتنی بر آنچه در آیات و روایات دینی ما آمده است، وی بیتردید از امیدهای نه تنها استان سمنان بلکه انقلاب اسلامی ایران بود. سخن گفتن پیرامون هر شهیدی به ویژه شهدایی مانند شهید شاهچراغ آسان نیست.»
مادر شهید «سید حسن شاهچراغ» نقل میکند: «او از همان دوران طفولیت در مراسم عزاداری آقا امام حسین(ع) حضور فعال داشت و یکی از خادمین اباعبدالله(ع) بود. عشق به امام حسین(ع)، وجودش را پر کرده بود.»
همرزم شهید «عبدالمحمد محمدخانی» نقل میکند: «محمدخانی نامه داشت. گفت: خانمم خواب خوبی برای من دیده. و خواند: خواب دیدم که عملیات شد. عملیات در آب بود. شما سوار قایق بودید. قایق شما گیر کرد. دیدم که دو کبوتر از قایق شما به طرف آسمان پرواز کردند.»
همرزم شهید «رجب پریمی» نقل میکند: «به طرفش دویدم، صورتش غرق خون شده بود و چیزی را زمزمه میکرد. سرم را نزدیک کردم میگفت: السلام علیک یااباعبدالله و بعد چشمانش را برای همیشه بست و به ملکوت پرواز کرد.»
همرزم شهید «مجید ایزدبخش» نقل میکند: «هربار که میخواستیم وارد عملیاتی بشویم، با تکتک بچّهها روبوسی و خداحافظی میکرد و حلالیت میخواست. بعدش میگفت: همه به هم قول بدیم که اگه شهید شدیم، شفاعت بقیه رو بکنیم.»
مادر شهید «خلیل بیناباشی» نقل میکند: «برای بدرقهاش به حسینیه رفتم. موقع خداحافظی، او را در آغوش گرفتم. صورتش را بوسیدم. گونههایش سرد بود. گفتم: چقدر صورتت سرده! گفت: آخه زمستونه! با رفتنش دلم هم با او رفت.»