4 و نیم میلیون نفر: تعداد زائران امروز امام!
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهاردهم بهمن 57، سومین روز از دهه مبارک فجر و دومین روز اقامت و استقرار امام انقلاب، در دبستان علوی تهران، شاهد وقایع و رخدادهای دیگری است که روند پیروزی انقلاب را شکل میدهد. چند دیدار و سخنرانی مهم امام در جمع گروههای مختلف مردم، استعفای دکتر «شهرستانی» شهردار تهران به محضر امام و انتصاب مجدد وی از سوی ایشان، تشکیل جلسه «هایزر» فرستاده ویژه آمریکا با «شاپور بختیار»، از خبرهای مهم این روز است. مردم همچنان دستهدسته در قالب اجتماعات عظیم، صفوف بهم فشرده و زنجیرههای بزرگ انسانی به دیدار مردی می روند که قبله آمالشان شده و کلید فردای آزادی و پیروزی، در دست اوست و انگشت اشارهاش روایتگر صبح فرداست.
گزارش «یونایتدپرس»: 5/4 میلیون نفر، تعداد ملاقات کنندگان امروز با امام خمینی در تهران!
اما گزارش خبرگزاری معتبر یونایتدپرس، نشان از اتفاقی دارد که «خیابان ایران» در مرکز شهر تهران را قلب طپندهی تمام ایران و کانون همه خبرها و تحولات سیاسی و مرکز توجه همه جهان ساخته است: تنها در روز 14 بهمن 57، تعداد تقریبی زائران امام در «مدرسه علوی» حدود 5/4 میلیون نفر بوده و این به تنهایی همه حقیقت را نشان میدهد. این، یعنی معادل تقریبا جمعیت پایتخت ایران!
امام خمینی شده است پدیده دوران و همه راهها به این مدرسه ختم می شود که هرروز این پیرمرد با محاسن سفید و عمامه مشکی، از پنجره وسط حیاتش ظاهر می شود و برای مردم دست تکان می دهد. هر راهی که به این مدرسه ختم نشود، در معادلات سیاسی ایران، مردود است و محکوم به فنا. بختیار هم اگر پشت به این حقیقت روشنتر از آفتاب کند، تنها سند حذف خود از گردونه تاریخ را امضا کرده و به رفتن خود از صحنه برای همیشه، گواهی داده است.
بختیار، هنوز «عظیمترین استقبال تاریخ» را انکار می کند!
اما دکتر «شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر رژیم سلطنتی، هنوز و همچنان این اقیانوس عظیم و بیکران عشق و شور و شکوه و عظمت را که می رود تا بزرگترین تحول تاریخ معاصر را رقم بزند، انکار می کند و آن را شعبده تبلیغاتی میخواند! او استقبال چند میلیونی مردم ایران در تهران از امام و رهبرشان را نادرست و بی پایه می انگارد و همین را در جلسه ای با فرستاده ویژه «غرب» به ایران هم مطرح میکند. ژنرال «رابرت هایزر»، معاون فرماندهی کل ناتو و فرستاده ویژه آمریکا به ایران در سال ۵۷ در این باره گفته است: «جلسه امروز (۱۴ بهمن ۵۷) جلسه ای شش نفره بود ... بختیار به وضوح مشی سختی را در پیش گرفته بود و گزارش های دیروز را که جمعیت استقبال کننده از آیت الله را چند میلیون نفر برآورده کرده بود نادرست خواند ... فکر کردم باید قدری به گروه نزدیک شوم تا ببینم عکس العمل آنها در قبال هر دو طرف چه بوده است. همه آنها در پاسخ من حرکت [امام] خمینی را تقبیح کردند و گفتند که تشکیل یک جمهوری اسلامی برای آن ها یک فاجعه خواهد بود. همه از جمله قره باغی و حبیب اللهی می گفتند که باید قاطعانه پشت سر بختیار بایستند...»
مردم، وزیران بختیار را به وازارتخانهها راه نمیدهند!
مردم در تمام کشور به اعتصاب عمومی دست زده اند. کارکنان ادارات و وزارتخانه های مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمی دهند. اعلام آمادگی 40 تن از نمایندگان مجلس برای استعفا و اعلام همبستگی کارکنان نخست وزیری با شورای انقلاب، نشان از آن دارد که طوفان تحولی بزرگ در راه است و دیگر چیزی به صبح رهایی نمانده است. امروز همچنین «دکتر سیدجواد شهرستانی»، شهردار وقت تهران، به دیدار امام رفته و استعفانامهاش را به ایشان تسلیم می کند. حضرت امام، مجدداً ایشان را به سمت شهردار تهران منصوب میکنند. بختیار پس از انتشار این خبر و احتمال تکرار آن از سوی سایرمسئولین، طی یک مصاحبه، سایر کارمندان و مسئولان دولت را تهدید میکند. اما خود او هم این را دریافته که دیگر نمیتوان جلوی این سیل را با تهدید گرفت و جریان تاریخ را متوقف کرد.
جلسه هماهنگی و توافق برای انتصاب «بازرگان» به ریاست «دولت موقت انقلاب»
پیشنهاد نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان درجلسه شب چهاردهم به اطلاع امام رسانیده شد. جلسه این شورا با حضور رهبر انقلاب و اعضای شورای انقلاب برگذار شد. پس از بحث و بررسی مجدد، به پیشنهاد اعضای شورای انقلاب و موافقت امام، مهندس مهدی بازرگان برای نخست وزیری دولت موقت انتخاب شد. این نشست مقدماتی، یک روز پیش از جلسه تاریخی معرفی و انتصاب «مهندس بازرگان»به نخست وزیری «دولت موقت» برگزار شد و یک گام بزرگ و عملی برای تحقق حاکمیت ملت بجای استبداد طاغوت و عملی شدن وعده دوروز قبل امام در سخنرانی مهم بهشت زهرا و دراولین ساعات ورود به خاک وطن، برداشته شد.
امام: کاری نکنید مردم را به جهاد دعوت کنم!
در این روز، امام خمینی در جواب به درخواست مكرر بختيار برای ديدار و گفتوگو، شرط استعفای وی را عنوان كردند. ايشان طی یک مصاحبه مطبوعاتی در مدرسه رفاه، به تبيين برنامههای آينده خود پرداختند و فرمودند: «شورای انقلاب حكومت موقت تعيين خواهد شد و حكومت موقت، موظف خواهد بود كه مقدمات رفراندوم را تهيه كند؛ همچنين قانون اساسی كه تدوين شد، به آرای عمومی گذاشته میشود.اعلام کردند شورای انقلاب حکومت موقت تعیین خواهد شد و حکومت موقت، موظف خواهد بود که مقدمات رفراندم را تهیه کند، همچنین قانون اساسی که تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته میشود.» ایشان همچنین با اشاره به غیر قانونی بودن دولت بختیار فرمودند: «کاری نکنید که مردم را به جهاد دعوت کنم.»
تز استعماری جدایی دین از سیاست: نقشه استعمار
امام خمینی در این روز همچنین در جمع تعدادی از روحانیون درباره تز استعماری «جدایی دین از سیاست» و کنار زدن روحانیت از سیاست و پیامدهای آن سخن گفتند:
«مسئله جدا بودن دین از سیاست، مسئلهای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند، حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمه «آخوند سیاسی» یک کلمه فحش است در محیط ما! فلان آخوندِ سیاسی است! مع ذلک از بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدیاش باشد! هر کس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد، کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت میکند یک جامعه را در همه شئون.»
حکایت یک معلم «عرفان» و استاد «درس اخلاق»، که رهبر یک انقلاب جهانی شد!
ایشان همچنین بر ابعاد و احکام سیاسی- اجتماعی اسلام تاکید کرده و آن را از مهمترین محورهای هویت و هستی شناسی معرفت دین شمرده و فرمودند:
« یکی از ابعاد انسانْ بُعدی است که در این دنیای مادی میخواهد معاشرت بکند، در این دنیای مادی میخواهد تاسیس دولت بکند، در این دنیای مادی میخواهد تاسیسِ مثلًا سایر چیزهایی که مربوط به مادیتش هست بکند. اسلام این را هم دارد. آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه میکنید، هفت- هشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است، باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و این طور چیزهاست. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، یک بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی کردهاند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام [را] به سیاست چه! سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند!- محراب هم نمیگذارند برای ما باشد- اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد. شما بخشنامه حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست. دستورهای پیغمبر و دستورهای امام (ع) در جنگها و در سیاسات ببینید چه دارد. این ذخایر را ما داریم، عُرضه استفادهاش را نداریم. ذخیره موجود است، همه چیز داریم، عُرضه استفاده نداریم. مثل اینکه ایران همه چیز دارد اما میدهند او را به غیر. ما کتاب و سنتمان غنی است، همه چیز در آن هست لکن بد معرفی کردند به ما؛ یعنی کارشناسها...»
به این ترتیب، سکاندار و کاروانسالار بزرگترین انقلاب قرن با نام خدا و با شعار دین و معنویت، دوباره کرسی درس معرفت و توحید و تفسیر کلام حق میگسترد و بر منبر ارشاد و وعظ و هدایت خلق مینشیند و استاد اخلاق و مدرس فلسفه در «مسجد سلماسی» قم در سالهای دهه 20 و 30، حالا در مقام رهبری یک کشور و ملت، همان مصلح و مربی اخلاق و عرفان است و همان «معلم» دیروز اما این بار، شاگردان او به اندازه یک ملت، نه!، که به اندازه همه مسلمانان و مستضعفان و مردم آزاده و ظلم ستیز و عدالتخواه جهان، گستردهتر شدهاند. این است که ملت، او را نه یک رهبر، که در قامت «پدر» میبیند و «پیرمراد»... و جنگ که میشود، جان و جوانش را نثار راه او میکند.
انتهای گزارش/