گفتگویی با مادر شهید «محسن میرزایی»؛
يکشنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۷
مادر شهید والامقام «محسن میرزایی» می‌گوید: اگر می‌خواهیم روح شهدا از ما راضی باشد باید در مسیر آنان حرکت کرده و پایبند حجاب و تقوا و کار علمی و … باشیم.

به گزارش نوید شاهد لرستان، هر چند این روزها هوا به شدت سرد است و دمای هوای بسیاری از شهرهای لرستان به منفی صفر درجه رسیده است اما در کنار مادر که باشی، گرمای وجودش تو را در برمی‌گیرد و شعله‌های محبتش سرمای روزگار را از دل بیرون می‌کند.

هر چه نام مادر همزاد مهربانی و عشق و فداکاری است اما وقتی سخن از مادر شهید زده می‌شود این زیبایی‌ها دوچندان می‌شود چرا که او اسوه‌ای از فداکاری و عشق را در دامن خویش پرورده است.

صبح یکی از روزهای سرد زمستانی که به نام مادر و روز زن گره خورده است، به همراه یکی از دوستانم به دیدار مادر یکی از شهدای دفاع مقدس شهر خرم آباد رفتم تا از محضر این بانوی سپید مو درس بیاموزیم.

بانو «خیرالنساء آزادیان» مادر شهید محسن میرزایی با اشتیاق پذیرای ما شد. در واقع رفته بودیم روز مادر را در کنار یکی از شیر زنان این سرزمین باشیم و میلاد حضرت فاطمه (س) را به او تبریک بگوییم.

حال و هوای خانه شهید میرزایی

خانه مزین به چندین عکس شهید محسن میرزایی، تصاویری از امام (ره)، مقام معظم رهبری و سردار شهید سلیمانی است.

بر روی میزی یک قرآن کوچک، یک عینک و چند تابلو است. مادر شهید میرزایی با صبوری می‌گوید اینها یادگاری‌های فرزندم، «حاج محسن» است.

از اینکه فرزندش را حاجی صدا می‌زد تعجب کردم و گفتم: مادر مگر فرزندت به مکه رفته است و او در جواب گفت: نه اما او در جبهه بارها خدا را ملاقات کرده و من همیشه او را حاج محسن خطاب می‌کنم.

قرآن کوچکی را از روی میز برمی‌دارد و می‌گوید فرزندم به قرآن علاقه زیادی داشت و همیشه سعی می کرد در حد چند آیه هم که شده قرآن را تلاوت کند. من نیز روزانه برای شادی روح فرزندم و همه شهدا قرآن می خوانم. به نوعی همدم من در این خانه خاطرات محسن و همین قرآن که کلام خداست می باشد.

یک برگه که تقریبا پوسیده بود را نشان ما داد و گفت: این وصیتنامه پسرم است. همیشه آن را همراه دارم . با شوقی به آن برگه نگاه می کرد مشخص بود که کلمه به کلمه آن را حفظ کرده. با خوشحالی گفتم مادر جان اگر اجازه بدهی این برگه را ببرم و برایت پسر کنم که ماندگاریش بیشتر باشد و از بین نرود. لبخند زیبایی به لب نشاند و گفت: خدا خیرت بدهد اگر این کار را انجام بدهی لطف بزرگی به من داشتی. در آن حال دیدم که به یاد جگر گوشه‌اش اشک از دیدگانش جاری می‌شود.

بانو خیرالنساء آزادیان که هفتاد و هشتمین سال از زندگی خود را می‌گذراند، اشاره‌ای به دوران کودکی و نوجوانی خود کرد و گفت: بعد از ازدواج با پدر محسن زمانی که پسرم متولد شد انگار خدا دنیا را به من هدیه داده بود.

پایبندی به حجاب و تقوا، رضایت شهدا را در پی دارد

محسن بزرگترین پسرم بود

وی با اشاره به اینکه همسرم مرحوم اکبر میرزایی از اقوام ما بود، بیان کرد: هشت فرزند دارم و پسر شهیدم محسن، بزرگترین پسرم بود.

مادر شهید محسن میرزایی با بیان اینکه فرزندش در هیجده سالگی به جبهه دفاع از سرزمین رفته است، گفت: شهید آن زمان علاقه زیادی به جبهه داشت و همیشه وقتی به مرخصی می آمد حتی چند روز مانده به اینکه مرخصی اش تمام شود به جبهه برمیگشت.

اشک‌هایی که هنوز بر گونه جاری است

وی اظهار کرد: روزی که می‌خواست به جبهه اعزام شود به من گفت مادر از من راضی باش در عوض من تو را از کربلا صدا خواهم کرد.

این مادر دل سوخته این جملات را که بر زبان جاری می‌کند، اشک بر چشمانش جاری می‌شود و می‌گوید: پسرم به قولی که داد وفا کرد و من بعد از سالها از شهادت وی، توانستم به زیارت کربلا و نجف رفتم.

عبادت در دل نیمه شب

وقتی از بانو آزادیان می‌خواهیم که درباره خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدش بگوید، کمی سکوت کرده، به فکر می‌رود و بعد آهی می‌کشد و می‌گوید: هر چه از مهربانی‌ها و تقوا و کارهای خیرش در مسجد و … بگویم، کم گفته‌ام.

وی ادامه‌داد: گاهی در نیمه‌های شب او را در یک اتاق تاریک می‌دیدم و با تعجب از پدرش می‌پرسیدم که محسن چه می‌کند و پاسخ می‌شنیدم که در حال خواندن نماز شب و عبادت است.

این بانوی صبور خرم آبادی گفت: همه این‌ها در حالی بود که فرزند شهیدم یک نوجوان کم سن و سال بود.

کلامش را قطع می کند و ما خیره چهره او که چین و چروک های پیری در آن نمایان شده منتظریم تا صحبتش را ادامه دهد و او می گوید: زمانی که محسن به جبهه می رفت خواهرانش هم در پشت جبهه و در ستادهای جبهه که در مساجد بود برای تدارک آذوغه و لباس رزمندگان فعالیت می کردند. حتی زمانی که شهر بمباران می شد من نگران بودم که بلایی سر آنها بیاید ولیکن دخترانم می گفتند: مادر نترس دعای محسن همراه ماست و اتفاقی نمی افتد.

پایبندی به حجاب و تقوا، رضایت شهدا را در پی دارد

شهادت در حاج عمران

بانو آزادیان با بیان اینکه فرزندش در منطقه حاج عمران به شهادت رسیده است، ادامه داد: اگر کسی وصیت نامه فرزند شهیدم حاج محسن را بخواند، درمی‌یابد که او چه دغدغه‌هایی داشت و چه توصیه‌هایی به دانش آموزان، کشاورزان و بازاریان و عموم مردم داشته است.

وی اظهار کرد: اگر می‌خواهیم روح شهدا از ما راضی باشد باید در مسیر آنان حرکت کرده و پایبند حجاب و تقوا و کار علمی و … باشیم.

مادر شهید محسن میرزایی یادآور شد: اگر در مسیر دین و اسلام قدم برداریم، بی شک روح شهدا از ما راضی خواهد بود و عاقبت به خیر می‌شویم.

هرچند دل کندن از این مادر شهید برایمان سخت بود ولی ناچار بودیم او را ترک کنیم. به رسم ادب یک تصویر از فرزندش را بر روی شاسی تهیه کرده بودیم که تقدیم او کردیم. وقتی تصویر فرزندش را دید، انگار که بار اول است او را می بیند. شاسی را در آغوش گرفت و با او صحبت کرد. دانه های اشکی که از چشمانش جاری می شد نشان می داد از این گرفتن این هدیه خیلی خوشحال شده است.

این مادر عزیز را با خاطرات فرزندش تنها گذاشتیم و در مسیر برگشت به این موضوع فکر کردم که چقدر ما به این مادر عزیزان بدهکار و مدیون هستیم. حتی اگر بارها به خدمت آنها برسیم و خدمت کنیم باز هم نمی توانیم پاسخگوی صبوری، استقامت، مهربانی و از خودگذشتگی آنها باشیم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده