خاطرات فریده رکنیان از دوران دفاع مقدس/ صبر و حوصله ما در برخورد با بیماران مجروح به آن ها آرامش می داد
نویدشاهد: یک بیمار سپاهی در بخش مغز و اعصاب بستری بود. یک روز اورژانس مرا خواستند. ایشان در اثر جراحات جنگی استخوان پیشانی و قسمتی از استخوان سر را نداشت. پزشکان ما او را عمل کرده بودند و چشمان او هم کاملا صدمه دیده بود. وقتی بالای سر او رفتم هر دو چشم وی نابینا بود و بسیار عصبی بود. هیچ دکترو پرستاری را قبول نداشت و با همه دعوا می کرد. در حالی که کادر درمانی چون می دانستند بیمار دست خودش نیست و این عکس العمل ها ناشی از بیماری اوست به وی احترام می گذاشتند و حداکثر تلاش خود را در جهت درمان او بکار می گرفتند. وقتی او را معاینه می کردم پای او بی اراده به سر من خورد. یک چشم او قطع عصب بود و چشم دیگر پس از بیست روز فقط درک نور داشت. در معاینه، خونریزی اتاق قدامی، زجاجیه و ضایعات شبکیه هم بعدا مشاهده شد.
ذرات ترکش فراوانی در چشم داشت. یک ماه و نیم دربخش چشم بستری بود و درمان های طبی را انجام دادم و دید حدود 2 متر راپیدا کرد تا سالها به مطب من می آمد و می گفت وقتی مرا به بیمارستان آوردند جایی را نمی دیدم و شما نعمت بینایی را مجددا به من باز گرداندید.
منبع : کتاب اطلس جامع/ نقش اداره بهداشت، امداد و درمان نیروی هوایی ارتش در دفاع مقدس