سخنرانی افشاگرانه ی امام خمینی درباره ی امتياز کاپیتولاسیون
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۳
امام كه از حضور مستشاران نظامى و امنيتى امريكايى، انگليسى و اسرائيلى و عملكرد زيانبار و اسارت آور آنها در كشور آگاهى داشت، چند روز پس از تصويب لايحه ی كاپيتولاسيون براى نظاميان امريكايى در مجلس شوراى ملى (21 مهر 1343) از ماجرا اطلاع يافت و با مطالعه متن صورت مذاكرات مجلس، به جزئيات آن آگاه شد.
رژيم كه از تصميم امام اطلاع يافت، پيكى به قم فرستاد تا با امام ديدار كرده و ايشان را از تصميم خود منصرف سازد، ولى امام حاضر به ديدار وى نشد و به ناچار او با فرزند امام (حاج آقا مصطفى) ديدار كرد و با زبان نصيحت و تهديد اظهار داشت: «...آمريكا به منظور كسب وجهه در ميان مردم ايران با تمام قدرت فعاليت مىكند و پول مىريزد و از نظر قدرت در موقعيتى است كه هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناكتر از حمله به شخص اول مملكت است! آيت الله خمينى اگر اين روزها بنا دارند نطقى ايراد كنند بايد خيلى مواظب باشند كه به دولت امريكا برخوردى نداشته باشد كه خيلى خطرناك است و با عكس العمل تند و شديد آنان مواجه خواهد شد.ديگر هرچه بگويند - حتى حمله به شخص شاه - چندان مهم نيست!»
امام بدون توجه به اين تهديدها اعلام كرد كه در 20 جمادى الثانى، روز ميلاد حضرت زهرا (س)، كه برابر با 4 آبان ماه بود سخنرانى خواهد كرد.صبح آن روز امام خمينى در حالى كه بسيار بر افروخته و خشمگين به نظر مىرسيد در حضور هزاران نفر از مردم قم وتهران كه از ساعاتى پيش در منزل و كوچههاى اطراف منزل امام اجتماع كرده بودند بيانات تاريخى خود را ايراد كرد.
امام سخنان خود را پس از نام خدا با آيه ی استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) شروع نمود كه نشان دهنده ی مصيبتبزرگى بود كه بر اسلام و مسلمين وارد آمده است.همچنين تأثر قلبى خود را از اين مصيبت ابراز داشت و اعلام عزاى عمومى كرد:
ايران ديگرعيد ندارد، عيد ايران را عزا كردند...و چراغانى كردند، عزا كردند و دسته جمعى رقصيدند...استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند. اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانىها را منع مىكردم.
مىگفتم بيرق سياه بالاى بازارها و...خانهها بزنند، چادر سياه بالا ببرند!
سخنان تكان دهنده، تأثر انگيز و مقطع امام، هر بار با فرياد شيون و زارى مردم حاضر همراه مىشد. پس از اين مقدمه، امام ضمن شرح لايحه كاپيتولاسيون كه در مجلس به تصويب رسيد نتايج سياسى - اجتماعى آن را با ذكر مثالهايى خاطر نشان ساخت:
اگر يك خادم امريكايى يا يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پاى خود منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق محاكمه ندارند! ...بايد پرونده به امريكا برود و در آنجا اربابها تكليف را معين كنند...دولت [ايران] با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد.ملت ايران را از سگهاى امريكايى پستتر كردند! ..چرا! براى اينكه مىخواستند وام بگيرند امريكا خواست كه اين كار انجام شود.
امام خمینی، مجلس و دولت را كه «ربطى به ملت ندارند» عامل اين ننگ و فضاحت دانست و تأكيد كرد كه اگر روحانيون در مجلس بودند اجازه نمىدادند امريكا، انگليس و اسرائيل بر سرنوشت كشور مسلط شوند و عمال خود را بر ملت تحميل نمايند و يك دست نشانده امريكايى (نخست وزير)، چنين غلطى بكند.
سپس متواضعانه نسبت به خطر اين قانون ننگين به ارتش، سياسيون، بازرگانان، مراجع، علما و فضلا اعلام خطر كرد و با اشاره به حضور نظاميان امريكايى در ايران، خطاب به شاه فرمود:
نظامىهاى امريكا و مستشاران نظامى امريكا براى شما چه نفعى دارند؟ اگر اين مملكت در اشغال امريكاست، پس چرا اينقدر عربده مىكشى؟ چرا اينقدر دم از ترقى مىزنى؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند، چرا از اربابها بالاترشان مىبريد؟ اگر نوكرند با آنان مثل ساير نوكرها عمل كنيد.
پس از آن با شرح فلاكت و بدبختى مردم و قروض خارجى دولت و به دنبال آن وابستگى روز افزون كشور به امريكا، فرياد برآورد كه «والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب گناه كبيره است كسى كه فرياد نزند» ، و به دنبال آن از علماى قم، نجف، ملتهاى مسلمان، رهبران اسلامى و رؤساى جمهور كشورهاى اسلامى استمداد كرد كه به داد ملت مظلوم ايران برسند، همچنين همه قدرتهاى غربى و شرقى و در رأس آنها آمريكا را كه مؤيد رژيم شاه بودند، به شدت محكوم نمود.
آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پليدترند، ليكن امروز سر و كار ما با امريكاست.رئيس جمهور امريكا...اين معنا را بداند كه امروز در پيش ملت ما از منفورترين افراد بشر است كه چنين ظلمى به ملت اسلامى كرده است...امروز تمام گرفتارى ما از امريكاست، تمام گرفتارى ما از اسرائيل است، اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه دست نشانده ی امريكا هستند.اگر نيستند چرا در مقابل آن نمىايستند داد بزنند؟
امام بار ديگر تأكيد نمود كه نمايندگان مجلسين، نمايندگان واقعى نبوده و نيستند و اگر فرضاً هم بودند به دليل تأييد و يا سكوت در مقابل اين تصويب نامه از نمايندگى مردم ساقط شدهاند.در پايان خطاب به حاضران در مجلس و علما و روحانيون فرمود، موظفيد مردم را آگاه نماييد و به نمايندگان مجلس فرياد اعتراض برآوريد.سخنرانى با دعاى امام و آمين پرشور مردم به پايان رسيد.
پس از اين سخنرانى، امام اعلاميهاى منتشر كرد و اقدام ننگين و اسارت بار دولت و مجلس را پيرامون تصويب لايحه ی كاپيتولاسيون افشا و محكوم نمود و آن را «سند بردگى ملت ايران» و «اقرار به مستعمره بودن ايران» و «ننگينترين و موهنترين تصويب نامه غلط دولتهاى بى حيثيت» ناميد و نوشت:
اكنون من اعلام مىكنم كه اين رأى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد.مخالف رأى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند.رأى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبىها بخواهند از اين رأى كثيف سوء استفاده كننده تكليف ملت تعيين خواهد شد.
امام بار ديگر امريكا را عامل اصلى همه ی گرفتاريهاى مردم ايران و مسلمانان جهان معرفى كرد كه به اسرائيل كمك كرده تا اعراب مسلمان فلسطين را آواره كند و دولت و مجلس ايران را تسليم خود كرده و روحانيت را به حبس و زجر و اهانت كشيده و غبار ورشكستگى و فقر را به رخسار بازرگانان و زارعان نشانده و اصلاحات شاهانه، بازار سياه براى امريكا و اسرائيل درست كرده است... سپس به مردم توصيه و تأكيد نمود:
...بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند، بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود... اين دولت را ساقط كنند، وكلايى كه به اين امر مفتضح رأى دادند از مجلس بيرون كنند...بر فضلا ومدرسين حوزههاى
علميه است که از علماي اعلام بخواهند که اين سکوت را بشکنند... بر جوانان دانشگاهي است که با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت کنند... بر دانشجويان ايراني ممالک خارجه است که در اين امر حياتي که آبروي مذهب و ملت را در خطر انداخته ساکت ننشينند.
سخنرانى و اعلاميه امام بازتابهاى متفاوتى داشت از يك سو برخى از وعاظ در منابر، مصوبه اخير مجلسين را شرح داده و عواقب اسارت بار آنرا متذكر شدند، كه ساواك نيز بلافاصله دستور جلوگيرى و تعقيب آنان را داد.
اقدام شديد امام از سوى رژيم شاه بدون پاسخ نماند.پس از چند روز مطالعه، به دستور مستقيم امريكا قرار شد كه امام از ايران تبعيد شود.
لذا در نيمه شب 13 آبان ماه 1343، صدها كماندو منزل امام را در قم محاصره كرده و به دور از چشم مردم، سراسيمه به منزل وارد شدند و ايشان را دستگير نمودند.
امام را از در منزل تا سر خيابان با ماشين فولكس واگن آوردند و سپس سوار ماشين شورلتى كه از قبل آماده شده بود كردند. ماشين امام به همراه چند مأمور محافظ به سرعت از ميان صدها كماندو كه ميدان و خيابان نزديك منزل امام را اشغال نموده بودند عبور كرد و ساعتى بعد به تهران رسيد. سپس ايشان را به فرودگاه مهرآباد آوردند و با هواپيماى بارى كه از روز قبل به دستور شاه آماده شده بود. به همراه دو مأمور امنيتى به تبعيدگاهش (تركيه) فرستادند. همان روز راديو و مطبوعات كشور خبر دستگيرى و تبعيد ايشان را در يك جمله به اطلاع مردم ايران رساندند:
طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل كافى، چون رويه آقاى خمينى و تحريكات مشاراليه، عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضى كشور تشخيص داده شد، لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد.
نظر شما