نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / رحمت اله حاجی عیدی / متن / خاطره / خاطره

این خاطره به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

با نثار خون پسرم، فرزند امام حسین (ع) را یاری کردم
آن روزها، روزگار به سختی می‌گذشت. همسرم و برادرهایش تعزیه‌خوان بودند. به شهرهای گرگان، نکا و یا اطراف آنها می‌رفتند و از این راه امرار معاش می‌کردیم. در طول سال مدت نه ماه همسرم نبود و فقط سه ماه پیش ما بود. همه مسئولیت زندگی روی دوش خودم بود. من به شهید خیلی علاقه داشتم و او هم نسبت به من علاقه عجیبی داشت. به پدرش هم خیلی احترام می‌گذاشت.

وقتی پیکر رحمت‌الله را برای ما آوردند، با خودم گفتم: «خدایا! از ما قبول کن. اگر ما در کربلا نبودیم که امام حسین (ع) را یاری کنیم اما خدا را شکر که با نثار جان عزیزان‌مان، فرزندش امام خمینی (ره) را در کربلای ایران یاری کردیم.»

برایم خیلی سخت و دردناک بود که پسری را که با هزار امید و آرزو بزرگش کرده بودیم تا عصای پیری‌مان گردد، حالا در اوج جوانی در آغوش خاک جای بگیرد اما از آنجا که خودش شهادت را آرزو داشت و قبل از خدمت سربازی‌اش هم چند بار داوطلبانه به جبهه رفته بود، راضی شدم به رضای خدا و از اینکه او به آرزویش رسیده خوشحال هستم.