نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
«فرهاد شاهمرادیان»؛
در کتاب «ملکوت کلمات»، 22 خاطره پیرامون دفاع مقدس چاپ شده که خاطرات منتخب دومین جشنواره خاطره ‌نویسی دفاع مقدس در استان ایلام است.
کد خبر: ۴۴۵۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

مدیر دفتر برنامه‌های «شب خاطره » حوزه هنری از برگزاری شب خاطره شهدای خان‌طومان یگان فاتحین خبر داد.
کد خبر: ۴۴۵۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

مراسم «شب خاطره 2» با محوریت شهدای عملیات کربلای 4 در کرمان برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۵۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

حماسه 9 دی نشان‌دهنده پایبندی ملت به قرآن، عترت و ولایت‌فقیه است
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام گفت: حماسه 9 دی نشان‌دهنده پایبندی ملت به قرآن، عترت و ولایت‌فقیه است...
کد خبر: ۴۴۵۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید
اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
کد خبر: ۴۴۵۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

روایت خط شکنان
کارگاه تخصصی آموزش روایتگری و خاطره گویی با حضور راویان دفاع مقدس و پیام آوران ایثار یزد روز یکشنبه دوم دی ماه ساعت 18 در بلوار شهید صدوقی ،کوچه موتوری سپاه ،نمازخانه ناحیه مرکزی برگزار می شود
کد خبر: ۴۴۵۱۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱

مراسم شب خاطره همزمان با بیست و دومین یادواره ۱۲۰ شهید شهرستان انار با حضور اقشار مختلف مردم و مسئولان شهرستان انار در امامزاده محمد صالح انار برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۵۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹

خاطره‌ای از امیرخلبان یداله واعظی/
امیر سرتیپ خلبان یداله واعظی جانباز 70 درصد، در 15 مهر سال 61 به خلبان هلیکوپتر مورد اصابت دشمن قرار گرفت و به درجه جانبازی نائل آمد.
کد خبر: ۴۴۵۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹

شهید عوضعلی بهرامی در آخرین روزهای حیاطش در خاطرات خود می نویسد: دوباره شب بعد صداي انواع گلوله ها گوش ما را کر کرده بود. در دور تا دور سنگر ما به زمين مي خورد و به برادران گفتم خدا با ماست شما چند آيه امن يجيب مضطر اذا دعا و يکشف سوء را بخوانيد ساعت 1 بعد از نيمه شب چشمان ما خواب گرفته بود .من خودم ديدم حضرت علي (ع) با ذوالفقار دور سنگر مي چرخيد .
کد خبر: ۴۴۴۹۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹

طی مراسمی از روایان نهضت خاطره ‌گویی دفاع مقدس تجلیل به عمل آمد.
کد خبر: ۴۴۴۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

شهادت 27 آذر؛
به تپه هاي الله اکبر بستان که رسيديم پياده شده و با وسايل خود به سنگري که فرمانده ما را راهنمايي کرد رفتيم و گروه به يک سنگر رفتند در سنگر که قرار گرفتيم خمپاره و توپ و کاليبر 5 و کاليبر 75 و گلوله آرپي جي 7 بر سر ما ريخته مي شد و ما برادران را دلداري داديم و گفتيم برادران اينها چيزي نيست اينها مثل آجيل براي ماست...
کد خبر: ۴۴۴۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

به مناسبت چهل سال ایثار و پایداری
نخستین فراخوان خاطره نویسی با عنوان «لبخند شیرین» به صورت مجازی در سایت نوید شاهد شهرستان های استان تهران برگزار می گردد.
کد خبر: ۴۴۴۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۷

خاکریز خاطره «8»
همرزم شهید هاشم اعتمادی در خاطره ای می گوید: «کربلای 5 بود. قایق ها از کانال ماهی گذشته بودند و پشت دژ گیر کرده بودیم. عراقی ها با تیربار دژ را می زدند. نمی شد سر بلند کرد. دیدم یک نفر تمام قد روی دژ راه می رود...» خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۴۴۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

کارگاه آموزشی تفاوت‌های تاریخ شفاهی و خاطره ‌نویسی چهارشنبه 28 آذر در استان گلستان برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۴۴۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵

روایتی مادرانه از شهید«علی اکبر طالبی»؛
وقتي كه صبح شد ساكش را آماده كردم و با هم به بسيج رفتيم. رزمندگان از آنجا تا ميدان شهدا راهپيمايي كردند و هنگامي كه مي خواست سوار ماشين شود که خواستم او را ببوسم؛ علي اكبر خودش را كنار كشيد و گفت: برو خدا پدرت را بيامورزد. آنهايي كه مادر ندارند چي ؟ با اين حرف خداحافظي كرديم و رفت سه ماه در كردستان بود.
کد خبر: ۴۴۴۶۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۹

خاطره یک دانش‌آموز از شهید «یحیی شمشادیان»؛
« نسرين رضايي» خاطره ‌اي را از دوران دانش آموزی خود تعریف می‌کند، از دورانی که او دانش‌آموز همسر «شهيد يحيي شمشاديان» بود .
کد خبر: ۴۴۴۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۱

یادها و خاطره ها
شهيد علي در شرايطي كه از سن و سال كمي برخوردار بود و هنوز موهم در صورتش رشد نكرده بود ولي از دلي شير (شجاع)بهره مند بود، بنا به دستور فرمانده خود به منظور تأمين امنيت و كنترل مسيري كه از آن وارد شده اند به تنهايي در كمين باقي مي ماند...
کد خبر: ۴۴۴۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰

یادها و خاطره ها
همچنان که ما عقب می رفتیم، آن‌ها جلو و جلوتر می‌آمدند. دیری نگذشت که از یکی از ارتفاعات بالا رفتند، تیربارهایشان را مستقر نمودند و مشغول استراحت شدند. در این هنگام، حاج یادگار با انگشت به پیشانی خود زد و گفت: “چرا به تپه حمله کنیم؟ این‌ها را که با پای خود به کمین ما افتاده‌اند...
کد خبر: ۴۴۴۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴

همیشه در صف اول تظاهرات با مشتی گره کرده شعار استقلال و آزادی سر می داد
کد خبر: ۴۴۴۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴

روایتی برادرانه از شهید «فیروز مهدی زاده»؛
يك شب سرد خبرشهادتش را به من دادند، نمي دانيد چه كشيدم، فكرمي كرد، خيالاتي شده ام. فكرمي كردم؛ يك قصور بيش نيست ولي بعد فهميدم شهيد شده است. كمرم شكست؛ باوركردنش سخت بود؛ من ديگر با چه كسي حرف بزنم؛ دردم را به كه‌ بگويم؛ چگونه روزها را بدون او سپري كنم. بعد از شهادت ‌آن بزگوار مانده ام همين طور ناراحت كه افسوس من ‌همسنگرش نبودم.
کد خبر: ۴۴۴۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰