نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - برادر شهید "علی‌محمد عاقلی" نقل می‌کند: «دلم می‌خواست بدانم توی سجده‌هایش چه می‌گوید و چرا این همه گریه می‌کند. بعد از نماز به سجده رفت و شروع کرد به زمزمه کردن. یک باره تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن. جلوتر رفتم. با صدا گریه می‌کرد. شنیدم که می‌گفت ...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطره‌ای از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۷۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

نوید شاهد _ همسر شهید عبدالحسینی نقل می‌کند: «وقتی پدر همسرم از او خواست تا به جبهه نرود و در کنار من و بچه‌هایش باشد، در جوابش گفت: در حال حاضر در مناطق جنگی زن و بچه مردم در زیر آوار گلوله هستند خدمت در جبهه برایم مهم‌تر است.» در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.
کد خبر: ۴۸۷۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد - «یکی از خصوصیات بارز آقای نبیل، مدیریت بسیار قوی ایشان بود و اگر قرار بود روزی فقط یک نفر را به عنوان برترین، بین مدیران استان انتخاب کنم، من قطعاً آقای نبیل را برمی‌گزیدم. این در حالی است که او یک جانباز 70 درصد، قطع نخاعی بود ...» ادامه این خاطره از دوست شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

نوید شاهد - کتاب "شبی که T۲ معراج شد" اثر سبحان خسروی است،که نگاهی به زندگی و خاطرات پاسدار شهید "خلیل تختی نژاد" دومین شهید مدافع حرم استان هرمزگان داشته است. این کتاب با حمایت مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه امام سجاد(ع) هرمزگان روانه بازار شده است.
کد خبر: ۴۸۷۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - « برادر زن‌دایی‌ام با یک ژ3 وارد خانه شد. آن را از پادگان برداشته بود. گویا مردم به پادگان‌ها یورش برده و سلاح‌ها را با خود برده بودند. او مدام سلاحش را نوازش می‌کرد و با خود می‌گفت: امشب این را می‌گذارم زیر متکای خودم! ...» ادامه این خاطره از زبان "زهرا همافر"، از زنان امدادگر قزوین در جبهه‌ها را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - یکی از بستگان شهید "محمد ربیع‌زاده" نقل می‌کند: «از جبهه آمده‌بود. یک مهر و جانماز به من داد. فکر کردم از مشهد آمده و سوغاتی آورده. گفتم: زیارت قبول! راضی به زحمت نبودیم. گفت: مشهد نبودم. این مهر از تربت جبهه است که با خون شهدا متبرک شده. نماز خوندن باهاش ثواب داره.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خاطرات ی از این شهید گرانقدر جلب می‌کند.
کد خبر: ۴۸۷۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - به مناسبت سالروز شهادت شهید "سید حمید حسینی " ویژه‌ نامه اینترنتی، شامل «زندگی‌نامه، وصیت‌نامه، آلبوم تصاویر، خاطرات شهید و ...» در سایت نوید شاهد کرمانشاه تقدیم علاقمندان می‌گردد.
کد خبر: ۴۸۷۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «رفقا برادران اين روزها محرم و ايام عاشوراي حسيني است که دل ها به پرواز است. خدا مي داند دلم پرخون است مثل اين که مصيبت برايم باریده باشد. شب ها چندان خواب نمي روم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...بعد از ظهر چند توپ ديگر آمد و يک دسته 10 نفري به طرف راست و يک دسته 10 نفري به طرف چپ براي شناسايي ضد انقلاب رفتيم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

شهيد حاج «نعمت الله فضلی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خدا مي دانند وقتي خرابي هاي خرمشهر را مشاهده کردم هیچ جنايتکاري مثل اين ها نکرده و قبرستان خرمشهر را که مشاهده کردم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

نوید شاهد - «یک شب نشسته بودیم بچه‌ها در سنگر کِرِم خواستند و من یک خمیر دندان را برداشته و در دستان آن‌ها خالی کردم و آنها هم خمیر دندان را به سر و صورتشان مالیدند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

روایتی خواندنی از همسر شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - سیده سعیده حسینی همسر شهید "سید عبدالحمید حسینی" می‌گوید: «من به یقین رسیده بودم که همسرم شهید خواهد شد اما تصور نمی‌کردم به این زودی اتفاق بیفتد شهید نیز چند روز قبل از شهادتش به من گفت که همین روزها آماده باش که خبر شهادتم را به تو خواهند داد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

نوید شاهد - خواهر شهید "حمید معدنی" از شهدای دوران دفاع مقدس در روایتی از برادر شهیدش می‌گوید: «او اولين بار در خطه مظلوم كردستان مشغول نبرد با منافقان و گروهك‌هاي خود فروخته بود و پس از آن پاي در كربلاي جنوب گذاشت و به‌راستي خستگي و ياس نمي‌توانست او را از ادامه راه بازدارد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

پیرامون شهید "جلال محمدی"؛
نوید شاهد - پدر برای درمان جلال و گرفتن دارو رهسپار كرمان شد و برای خوشحال كردنش قرآن را برايش خريد، انگار آن جلد قرآن برايش دنيايی ارزش داشت و كمك كرد تا زودتر بهبود يابد.
کد خبر: ۴۸۶۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

روایتی خواندنی از برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - علیرضا حسینی برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی" می گوید: «الگوی ایشان شهید حاج ابراهیم همت بود و تا پای جان به سوگندش در پایبندی به امام و ولایت در دانشگاه امام حسین(ع) وفادار ماند.»
کد خبر: ۴۸۶۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - همزمان با برگزاری آیین افتتاحیه دهمین کنگره بین المللی امام سجاد(ع) و با حضور نماینده ولی فقیه در هرمزگان، جمعی از مدیران و خانواده دومین شهیدمدافع حرم استان هرمزگان « خلیل تختی نژاد »، از کتاب « شبی که T۲ معراج شد» رونمایی شد.
کد خبر: ۴۸۶۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

روایتی خواندنی از دوست شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - نبی فحتی دوست شهید حمید حسینی می گوید: «شهید بسیار گشاده ‌رو بود و همیشه در لابه‌لای سخنانش، لبخند را چاشنی می‌کرد و در کنار پرورش جسم، روحش را نیز پرورش می‌داد، پهلوانی به تمام معنا بود.»
کد خبر: ۴۸۶۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

روایتی کوتاه از دوست و همرزم شهید" سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد- احسان عباسی دوست و همرزم شهید "سید عبدالحمید حسینی"در روایتی می گوید: «شهید بسیار مردم‌دار و از ورزشکاران به نام استان بود. حساسیت زیادی به حق‌الناس و بیت‌المال داشت کارهایش را مدیریت می کرد و در کنار جدیت در کار با بچه‌ها سازش داشت و هرگز کسی را ناراحت نمی کرد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «جعفرخان به سمت یک سنگر پژاک می‌رود که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح می‌شود ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید "محمد جعفرخانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «چند ماهی از شهادت جعفرخان گذشته بود که یک نفر به گوشی‌ام زنگ زد. صدایش می‌لرزید. به من گفت: بی‌انصاف! تو که گفتی جعفرخان بنّاست! و هق هق گریه می‌کرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمد جعفرخانی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۸۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲