نگاهي به عرفان شهادت در قرآن
چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۸۶ ساعت ۰۵:۵۲
مقاله عرفان اسلامي به عنوان يك مشرب فكري و عملي معتقد است كه انسان با تهذيب نفس و صفاي باطن و رياضت شرعي مي تواند به مقامي برسد كه ديده ي دلش به جهان هستي باز شود و حقيقت هستي و مراتب آنرا با چشم الهي به نظاره بنشيند و به مقام «كشف و شهود» نائل گردد كه از آن تعبير به «كمال انسان» ، «خليفه اللهي» ، «قرب و لقاي الهي» و ... مي شود. در آموزه هاي دين اسلام ، «شهيد» به معناي كشته ي در راه خدا، كسي است كه پس از «جهاد اكبر» موفق به حضور در «جهاد اصغر» در راه خدا شده است؛ اين حضور باعث ايجاد صفاي باطن و مقامات عرفاني در وي گرديده، لذا به مقام «شهادت» واصل مي شود و به شهود كامل و حقيقي نائل مي گردد و ملكوت جهان را با چشم حق مشاهده مي كند و به مراتب فوق عرفاني مي رسد كه ساير عرفا به آن غبطه مي خورند به همين جهت او را «شهيد» ناميده اند. درآيات قرآن كريم چنين مراتب ملكوتي براي شهيد تصريح شده است؛ از جمله ، «حيات جاوداني»، « مقام عنديت»، « ارتزاق الهي» و.... لذا مي توان چنين نتيجه گرفت كه از نظر قرآن، شهيد اعرف عرفاست. روايات معصومين (ع) و آثار عرفاي حقيقي اسلام و سيره و وصاياي شهداي دفاع مقدس با استفاده از قرآن مجيد به اين امر باور و تاكيد دارند. در اين مقاله با استفاده از آيات قرآن حداقل 34 ويژگي عرفاني و معنوي براي شهيدان راه خدا ارائه شده است.
مقاله عرفان اسلامي به عنوان يك مشرب فكري و عملي معتقد است كه انسان با تهذيب نفس و صفاي باطن و رياضت شرعي مي تواند به مقامي برسد كه ديده ي دلش به جهان هستي باز شود و حقيقت هستي و مراتب آنرا با چشم الهي به نظاره بنشيند و به مقام «كشف و شهود» نائل گردد كه از آن تعبير به «كمال انسان» ، «خليفه اللهي» ، «قرب و لقاي الهي» و ... مي شود. در آموزه هاي دين اسلام ، «شهيد» به معناي كشته ي در راه خدا، كسي است كه پس از «جهاد اكبر» موفق به حضور در «جهاد اصغر» در راه خدا شده است؛ اين حضور باعث ايجاد صفاي باطن و مقامات عرفاني در وي گرديده، لذا به مقام «شهادت» واصل مي شود و به شهود كامل و حقيقي نائل مي گردد و ملكوت جهان را با چشم حق مشاهده مي كند و به مراتب فوق عرفاني مي رسد كه ساير عرفا به آن غبطه مي خورند به همين جهت او را «شهيد» ناميده اند. درآيات قرآن كريم چنين مراتب ملكوتي براي شهيد تصريح شده است؛ از جمله ، «حيات جاوداني»، « مقام عنديت»، « ارتزاق الهي» و.... لذا مي توان چنين نتيجه گرفت كه از نظر قرآن، شهيد اعرف عرفاست. روايات معصومين (ع) و آثار عرفاي حقيقي اسلام و سيره و وصاياي شهداي دفاع مقدس با استفاده از قرآن مجيد به اين امر باور و تاكيد دارند. در اين مقاله با استفاده از آيات قرآن حداقل 34 ويژگي عرفاني و معنوي براي شهيدان راه خدا ارائه شده است.
مقدمه
عرفان يا «Mystisism , Mystic» يك مفهوم كلي مي باشد كه بر مصاديق گوناگوني اطلاق مي شود و تعاريف نيز درباره ي آن متنوع است. عرفان اسلامي مشربي است كه معتقد است انسان به جز عقل و حس وسيله ي ديگري نيز براي يافتن حقيقت واقعيت هاي مستور در نهانخانه ي غيب دارد كه عبارت است از ابزار «قلب» و راه باطني كه باعث مي شود نوعي جاذبه ي معنوي مبتني بر عشق و محبت، ميان كانون دل و كانون هستي برقرار شود به نحوي كه انسان سالك بر اثر تهذيب نفس و خودسازي به معرفتي مي رسد كه احساس مي كند به صورت مستقيم با وجود مطلق و حقيقت هستي ارتباط يافته و با ديده ي دل، حقايق و عوالمي را مشاهده مي كند كه هرگز با ديده ي سر و برهان و استدلال ميسر نيست. عرفا نتيجه ي اين سير و سلوك باطني را تحت عناوين «ادراك عرفاني» و «شهود» ذكر كرده و به همين دليل درباره ي عارف گفته اند: «عارف كسي است كه خداوند به شهود ذات، صفات، اسماء و افعال خود مفتخرش كرده باشد، پس معرفت حالي است كه از شهود پديد مي آيد.» (كاشاني،1370:106) بنابراين مقصود نهائي عرفان رسيدن به مقام «شهود و مشاهده» است، يعني ديدن خداوند با چشم دل و شعر حافظ بر اين حقيقت اشاره دارد: در خرابات مغان نور خدا مي بينم اين عجب بين كه چه نوري ز كجا مي بينم نيست در دايره يك نقطه خلاف از كم و بيش كه من اين مسئله بي چون و چرا مي بينم (حافظ ،1373، غزل 357) از سوي ديگر در اسلام نيز به كشته ي در راه خدا «شهيد» اطلاق مي شود؛ زيرا شهيد در اسلام يعني: «كسي كه شاهد و ناظر ملكوت الهي و حقايق و شگفتي هاي جهان بالاست و به مرتبه ي شهود و مشاهده ي باطني رسيده است.» (رضواني، 117:1362) اين نام براي كسي كه در راه خدا ايثار جان مي كند، حكايت از مقامات عرفاني و فوق عرفاني «شهيد» دارد كه پس از سير و سلوك و عرفان عملي خاص خويش كه «جهاد اكبر» است و توفيق حضور در «جهاد اصغر» و نائل شدن به درجه ي رفيع شهادت، به آن درجات خاص الخاص واصل مي گردد. قرآن به عنوان جامع ترين كتاب وحي كه به تعبير امام خميني(ره) «مركز همه ي عرفانهاست» در چندين آيه به تناسب حال، اشاراتي صريح و در عين حال دقيق و عميق به مراتب عرفاني«شهيد و شهادت» نموده است. از مطالعه در آيات قرآن به اين مطلب مي رسيم كه كلمه و واژه ي «شهيد و شهادت» و ديگر واژه هاي هم ريشه با آن بيش از صد و پنجاه بار در قرآن به معاني: حضور و حاضر، آگاهي، ادراك با حواس ظاهري، ادراك و شهود باطني، ظهور عيني و ملموس، گواهي عيني و ملموس، گواهي دادن، قضاوت و... آمده و هم براي خداوند و هم براي پيامبر(ص)، ملائكه، انسان، جهان طبيعت در مقابل جهان غيب اطلاق شده است. اكثر مفسرين معتقدند كه واژه ي «شهيد» در بعضي آيات قرآن به معناي «كشته ي در راه خدا» نيامده، بلكه اين معني در آيات كريمه ي قرآن با عنوان «قتيل في سبيل الله» ذكر گرديده است؛ اما مي توان گفت اگرچه قرآن درباره ي «شهيد» صراحتاً مفهوم «من قتل في سبيل الله» را بكار برده است، ولي شان نزول و سياق و محتواي مورد بحث بعضي از آيات كه كلمه ي «شهدا» در آنها آمده است، اين معني را تقويت مي كند كه كلمه ي «شهدا» در اين آيات به معناي مصطلح و متداول آن، يعني كشته ي راه خدا بكار رفته است. اين آيات عبارتند از: آيه ي 69 زمر، آيه ي 19 حديد، آيه ي 69 نساء و آيه ي 140 آل عمران. بر همين اساس، پيامبر(ص) و ائمه ي معصومين(ع) با عنايت به ويژگي هاي كثيري كه در آيات قرآن براي شهيد و شهادت ذكر گرديده است، «شهادت» را از انحصار معناي لغوي خارج نموده و به جاي قتيل في سبيل الله به كار برده اند، به نحوي كه اين كلمه تقريباً عام شده است براي كشته ي در راه خدا، هرچند كه ديگر معاني به كار رفته در قرآن براي واژه ي شهيد و شهادت و كلمات مشابه آن بي ارتباط با اين معنا نمي باشد و شهداي در راه خدا از مصاديق بارز اين كلمه در معناي عام مي باشند. حيات شهيد «و لا تقولوا لمن يُقتلُ في سبيل الله امواتٌ بل احياء و لكن لا تَشعُرون» (بقره/154) به كشته شدگان در راه خدا مرده نگوئيد چرا كه زنده اند لكن شما درك نمي كنيد. يكي از ويژگي هايي كه در قرآن كريم در آيه ي فوق الاشاره براي «شهيد» ذكر شده است «حيات و زنده بودن» بعد از مرگ است. سوالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه با توجه به تعاريف مختلف حيات و اقسام متفاوت آن، «حيات شهيد» چه نوع حياتي است؟ در پاسخ، بعضي آن را «نام نيك» دانسته و عده اي «هدايت» و تعدادي حيات برزخي ذكر كرده اند. در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه ي (154/ بقره) در معناي «احياء» چهار قول ذكر شده است: 1- ابن عباس وقتاده و عمر بن عبيد و واصل بن عطا مي گويند: مراد اين است كه آنها نمرده اند و در حقيقت تا روز قيامت زنده مي باشند.2-ابوالقاسم بلخي گفته است كه معني آنكه خداوند تعالي گفت: «بل احياء» آن است كه «سيحيون» يعني ايشان در قيامت زنده خواهند شد 3- اصم مي گويد: مراد اين است كه كشته شدگان راه خدا داراي هدايت و ايمان و دين صحيح هستند، نمرده اند و زنده هستند و خداي تعالي در قرآن مجيد مي فرمايد: «و من كان ميتا فاحيناه» يعني كسي كه مرده بود او را زنده كرديم كه مراد از مرگ، ضلالت و منظور از حيات، هدايت است 4- مقصود اين است كه چون از شهيدان، نام نيك در اين دنيا باقي مانده است زنده مي باشند «موسايي، 64، به نقل از تفاسير روح الجنان، ابوالفتح رازي و تفسير كبير» محدود كردن حيات و زندگي شهيد به هر يك از انواع مذكور شايسته نيست، بلكه بهتر آن است كه قائل شويم شهيد از يك حيات حقيقي و برتر برخوردار مي باشد كه حقيقت و كنه آن براي ما ناشناخته است. علامه طباطبايي(ره) حيات شهيد را نوعي حيات حقيقي دانسته، مي نويسد: «ممكن است مراد به حيات در خصوص شهدا اين باشد كه تنها اين طايفه حيات برزخي دارند و اين معنا را بسيار از معتقدين به معاد جاهلند، هر چند هم بسيار از آن آگاه باشند و سخن كوتاه اينكه مراد به حيات در آيه ي شريفه، حيات حقيقي است.» (علامه طباطبايي، 254)(ج2). به قول حافظ: هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما از آنجا كه حيات حقيقي از منظر عرفان، تجلي نفس به انوار الهي مي باشد كه در آن انسان عوالم مادون را در نورديده و تمامي حجب را از خود دور كرده و به حيات لاهوتي رسيده است، مي توان گفت كه شهدا همچون انبياء و صديقين از حيات عرفاني برخوردارند به اين معنا كه: «شهدا در زندگي مانند همه گرفتار عالم تعين و عالم ناسوتند، اما به جهت رياضت عظمايي كه بر خود هموار نموده اند، آن باب به رويشان گشوده مي شود، بابي كه تنها به روي انبياء و صديقين گشوده بود، بدين گونه به مقام «احيا» دست مي يابند و همان گونه كه حضرات صديقين و انبياء حجب را كنار زده از حضرت ناسوت عبور كرده اند و با چشمي ملكوتي يا جبروتي يا لاهوتي در هستي متعين كه ادني مرتبه ي هستي است نظر مي كنند، شهدا هم مي توانند با اين اقدام عظيم، مرتبه اي از اين راه را طي كنند و به مقام «احيا» برسند و شهيد از آن جهت كه زنده است و صاحب حيات، مي تواند شاهد و گواه نيز باشد، زيرا شرط اصلي در شهادت و گواهي دادن، شاهد ماجرا بودن است و لازمه ي آن حيات و زندگي داشتن... شهيد از آن جهت كه زنده است و صاحب حيات به تعبير روشن تر، حجاب هاي تعيني را كنار زده و در حضرت لاتعين در موقعيت احاطه بر تعين وارد شده و از لاتعين به تعين مي نگرد، محيط بر تعين خواهد بود. (ولوي، 1378: 59-54) بنابراين چون شهيد مقام تعين را زير پا گذاشته و از آن عبور كرده است، به مقام مشاهده رسيده و همه ي مكان و زمان نزد او حاضر است بدين جهت «شهادت نوعي از مرگ نيست بلكه شهادت صفتي از حيات معقول است. حيات معقول عبارت از آن زندگي پاك از آلودگي هاست كه خود را در يك مجموعه ي بزرگي به نام جهان هستي در مسير تكاملي مي بيند كه پايانش منطقه جاذبه الهي است... حيات معقول داراي مختصات زير است: 1- شناخت حيات به عنوان يك جلوه ي بسيار عالي از حقيقتي رو به كمال. 2- هشياري همه جانبه درباره ي ارزش ها و امتيازات عالي كه در تحرك بسوي كمال بدست مي آورد. 3- دريافت وحدتي معقول در اصول بنيادين حيات همه ي انسانها. 4- انسان ها با بدست آوردن «حيات معقول» گام به مافوق زمان و قطعات آن گذاشته و وارد آستانه ي ابديت مي گردند. مرگ براي آنان به معناي فنا نيست، بلكه انتقال از نوعي حيات به نوعي ديگر، يا انتقال از حيات جاري در سطح طبيعت، به حيات پشت پرده ي آن مي باشد. اين است معناي آيه ي شريفه كه مي فرمايد: ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا...»(جعفري، 1376،8-5) (ج2). موضوع حيات و زندگي شهيد مسئله اي است كه بايد چشيد و با تمام وجود آنرا دريافت كرد و مشاهده نمود. آن هم نه با ديده ي سر، بلكه با چشم دل. به همين دليل در پايان آيه ي مورد بحث، خداوند اشاره مي فرمايد كه قضيه ي حيات كساني كه در راه خدا به شهادت رسيده اند براي شما قابل درك نيست، مگر براي خود شهيدان و انبياء و اولياء و صالحين كه خود واقف بر آن مقام و مرتبه هستند. بسي گفتيم و گفتند از شهيدان شهيدان را شهيدان مي شناسند همين باور به حيات والا است كه انسانهاي مومن را عاشق و شيداي شهادت مي كند. اين شوق به ايثار در سيره ي مقتداي شهيدان حضرت سيدالشهدا(ع) و آباء و فرزندان و پيروانش كاملاً مشهود است. در جريان دفاع مقدس جمهوري اسلامي ايران، اين حقيقت براي جهان معاصر در عمل هويدا شد و در اين باره داستانهاي حقيقي بسياري حاكي از مقامات عرفاني و معنوي شهدا در آثار و خاطرات آنان ذكر شده است. امام خميني(ره) درباره ي حيات عرفاني شهيد فرموده اند: «شهدا ذخاير عالم بقايند، ما شهادت را براي خودمان حيات مي دانيم، اين مكتب اسلام است كه شهادت را زندگي مي نامد. كسي كه شهادت را زندگي ابدي دانست براي خودش، اين در مقابل غير مي ايستد و آخر نفس را مي كشد و شهادت طلب مي كند، آنها كه از شهادت بترسند ومردن را تمام مي دانند و انسان را فاني، ما كه انسان را باقي مي دانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادي مي دانيم براي چه بترسيم. آنچه براي خدا تقديم مي شود باقي و ابدي است و اين شهدا زنده هستند. گرامي باد بر ملت بزرگ ايران و بر پيروان شاهد بزرگ، حضرت محمد(ص)، وجود رادمرداني كه راه شهادت را برگزيده اند، در هجرت از زندگي عالم ادني و جهان سفلي به وادي ايمن و ملكوت اعلي رسيده اند و در جستجوي حيات، سرچشمه را يافته اند و سيراب و سرمست از جرعه ي «ارجعي الي ربك» به رويت جمال و كشف رضايت حق نائل آمده اند «و كفي بهم فخرا» (امام خميني (ره) 1375 : 44-19) مقام عنديت يا كمال نهايي «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (آل عمران) و مپنداريد كشته شدگان در راه خدا مرده اند بلكه آنها زنده اند و «نزد پروردگارشان» روزي مي خورند. يكي ديگر از خصوصياتي كه در قرآن براي شهدا ذكر شده است و حكايت از جايگاه رفيع آنان دارد، مرتبه ي «عنديت» مي باشد ، يعني مقصد نهايي حيات انسان كه پس از پيمودن سير استكمالي خويش، به جايگاهي مي رسد كه از آن به نزد خدا و جوار رحمت الهي تعبير مي شود و آن مطلوب نهايي انسان است. خداوند در قرآن درباره ي سرنوشت نهايي متقين مي فرمايد: «ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق«عند» مليك مقتدر» (قمر/ 55- 54) بر اساس اين آيه، هدف آخرين و مقصد پاياني مردان خدا «نزد حق بودن» است، لذا همسر فرعون از خداوند چنين مقامي را درخواست مي كند: «رب ابن لي «عندك» بيتا في الجنه» ( تحريم/ 11). بديهي است ويژگي بهشت ، بعنوان منزلگاه انسان در آخرت كه مورد درخواست انسانهاي مومن و خالص قرار گرفته است اين است كه در نزد خدا قرار دارد، لذا رسيدن به آن مرتبه كار آساني نيست و بهاي بسيار سنگيني لازم دارد. در تفسير كشف الاسرار در ذيل اين آيه آمده است: «آسيه زن فرعون همسايگي حق طلب كرد و قرب وي خواست، گفت: «رب ابن لي عندك بيتا في الجنه» خداوندا در همسايگي تو حجره اي خواهم، كه در كوي دوست حجره نيكوست، آري نيكوست و لكن بهاي آن بس گران است. ]آسيه گفت[ باكي نيست و اگر به جاي جاني هزاران جان بودي دريغ نيست، پس آسيه را چهار ميخ كردند. و در چشم وي ميخ آهنين فرو بردند و او در آن تعذيب ميخنديد و شادماني همي كرد» (ميبدي ،1371 :423)(ج1). امام خميني(ره) در توضيح اين جايگاه رفيع فرموده اند: «مقام العنديه التي فيها مفاتيح الغيب لا يعلمها الا هو ، مقام عنديت جايگاهي است كه كليدهاي غيب در آن است و جز خداي تعالي بدانها دست نيابد» (امام خميني (ره) ،1373 :164) بنابراين در مقام «عند ربهم» است كه هيچ حائلي ميان انسان و خدا وجود ندارد و در واقع، اتصال به مقام ربوبي و لقاء الهي است كه در نهايت كمال انسان و قرب الهي است و عرفا درباره ي آن گفته اند: «قرب عبارت از سير قطره است به جانب دريا و وصول به مقصود حقيقي و اتصاف به صفات الهي و يا اينكه قرب آن است كه هر چه پيش آيد از ميان برداري و آنچه حائل ميان محب و محبوب است برطرف كني» (لاهيجي، 1377 : 305 و 30) بطور كلي حقيقت انساني به نحوي خلق شده است كه فطرتا به سوي وجود مطلق در حركت است و بهمين دليل، وصول به زيباييها و امتيازات مجازي او را اقناع نمي كند و چيزي جز ملاقات با رب الارباب بي نهايت او را آرام نمي گرداند «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه» (انشقاق/3) بديهي است وصول به اين مقام شرايط و مقدماتي دارد: «من كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعبادة ربه احدا» (كهف/110)آن شرطها توحيد در اعتقاد و انجام عمل صالح در رفتار مي باشد. «شهيد» يكي از بارزترين مصاديق اين آيات است كه بر اساس فطرت الهي خويش بدنبال حقيقت مطلق است، لذا اعمال خود را اصلاح كرده به مرحله ي توحيد نائل شده است و چه عمل صالحي بالاتر از جهاد في سبيل الله و در طبق اخلاص نهادن جان و مال خويش و تقديم به حضرت دوست براي لقاي او مي باشد. گويا اين شعر حافظ تفسير همين معنا است كه گفته است: از پاي تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چوبي پا و سر شوي وجه خدا ، اگر شودت منظر نظر زين پس ، شكي نماند كه صاحب نظر شوي در وصف «شهيد» فقط آيه ي «عند ربهم» و روايت «شهيد ينظر في وجه الله» كافي است تا انبياء و اولياء الهي طلب شهادت كنند و علي (ع) شهادت را محبوب و فوز عظيم بداند و سيدالشهدا (ع) آنرا مايه ي سعادت برشمارد، زيرا انسان با شهادت به مقام و مرتبه اي نائل مي شود كه بوسيله ي ديگري بدان نمي رسد. عارف بزرگ رباني امام خميني(ره) كه خود معلم شهدا بود، در اين باره چنين مي گويد: «شرف بزرگ شهداي در راه حق ، حيات «عند الرب» و ورود در ضيافت الهي است... اين حيات و اين روزي ، غير از زندگي در بهشت و روزي در آن است. اين «لقاءالله» و ضيافت الله مي باشد... شهدا شمع محفل دوستانند ، شهدا در قهقهه ي مستانه شان و در شادي وصول شان «عند ربهم يرزقون» اند و از نفوس مطمئنه هستند كه مورد خطاب «فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي» پروردگارند ، اين جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسيمش برخود مي شكافد» (امام خميني (ره) ، 1375 :36و41) ارتزاق شهيد ويژگي ديگري كه در آيه ي 169 سوره ي آل عمران براي شهيدان ذكر شده است «روزي خوردن» شهيد مي باشد. شايد دليل آوردن اين مطلب آن باشد كه عده اي زندگي شهيد و حيات حقيقي او را بعيد و اعتباري مي دانستند؛ لذا خداوند در اين آيه به يكي از علامتها و آثار حيات اشاره كرده است كه بدانند اين زندگي، يك زندگي حقيقي و واقعي است نه ذهني و فرضي. رزق داراي معنايي اعم است كه به هر گونه عطاي الهي اطلاق مي شود؛ هم شامل رزق بدني و مادي انسان مي گردد و هم رزق و روزي روحي و معنوي انسان را در برمي گيرد. در تفسير جمله ي «يرزقون » گفته اند: «مراد اين است كه شهدا از نعمتهاي بهشتي روزي مي خورند... روزي ارواح مجرده معارف الهي است و اين روزي دائمي به آنها مي رسد و از طرفي درك مي كنند كه اين روزي از جانب پروردگار است و به همين جهت، احساس لذت و سرور مي كنند. حقيقت رزق و روزي در آن دنيا بر ما پوشيده است، ولي همين اندازه مي فهميم كه رزق شهداء، ملكوتي و از جانب خداست و در چنان تنعمي از فضل و نعمت الهي به سر مي برند كه آرزو مي كنند به دنيا برگردند و دوباره شهيد شوند تا اين مقام باز نصيب شان گردد و آنرا براي بازماندگان و كساني كه با آنها نپيوسته اند ، آرزو مي كنند و معلوم است كه اين رزق عطاء الهي است.» (موسايي ،1369 : 130-132) البته بهتر است بگوئيم شايد منظور از روزي خوردن ، ارتزاق ديده ي جان شهيد باشد و مشاهده ي جمال حضرت حق كه پس از رسيدن به مقام عنديت و قرب الهي به آن نائل گشته و به مقام شهود و حضور رسيده ، همان مفهوم «ينظر في وجه الله» است كه در حقيقت بالاترين رزق و عطاي الهي مي باشد. فرج و بشارت شهيد «فرحين بما آتاهم الله من فضله ويستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا يضيع اجرالمؤمنين» (آل عمران/171-170) ]شهيدان[ خوشحالند به آنچه خداوند از فضلش به ايشان داده و مژده مي دهند به آنان كه هنوز به ايشان نپيوسته اند كه نه ترسي بر آنان است و نه اندوهگين مي باشند. مژده مي دهند به نعمت و فضلي از خدا و خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمي كند.» ذكر اين آيات به دنبال آيه ي قبلي كه درباره ي حيات و مقام عنديت و ارتزاق شهيد بود، شايد به دليل اثبات حيات شهيد باشد؛ زيرا فرح و استبشار از مراكز شعوري انسان سرچشمه مي گيرد كه مولود رسيدن خبر خوش مي باشد. از اين آيه فهميده مي شود كه شهيد به خاطر تفضل خداوند خرسند و خوشحال است، زيرا اجر و پاداشي كه به شهيد اعطاء مي شود از نوع تفضل است و از استحقاق برتر مي باشد؛ بر اين مبنا توفيق شهادت به بنده ي مؤمن تفضل الهي است و تا خداوند توفيق شهادت نصيب او نگرداند، اين موهبت شامل حال او نمي گردد؛ لذا در دعاها وارد شده است:«اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك» از سوي ديگر پاداش عظيم و اجر بي نهايتي كه خداوند در قبال ايثار شهيد به او مي دهد، خود نيز تفضل است؛ زيرا بسيار بالاتر و والاتر از پاداش استحقاقي است و چون تفضل هر كس به اندازه ي امكان و قدرت اوست و خداوند قدرت مطلق و رحمت واسعه دارد، پس تفضل او به شهيد نامحدود و لايتناهي مي باشد؛ بنابراين شادي شهدا از الطاف الهي است نه عملكرد خودشان؛ آنان الطاف الهي را تفضل الهي مي دانند نه پاداش خون خود. مژده به بازماندگان در ادامه ي آيه، موضوع «استبشار» شهيد مطرح شده كه مي توان به دو صورت معني كرد، يكي اينكه شهيدان از خدا مي خواهند كه به بازماندگان مژده داده شود كه شهيد شما در مقامي است رفيع و والا كه حزن و غم ندارد و ديگر اينكه خود شهدا به بازماندگان شهدا اين مژده را مي دهند تا باعث آرامش و اطمينان بازماندگان شهدا گردد. «معنايي را كه اكثر مفسرين براي اين آيه ذكر كرده اند اين است كه «استبشار» را به معناي تبشير گرفته اند؛ يعني شهدا خود مژده مي دهند به آنهائي كه هنوز شهيد نشده يا از دنيا نرفته اند مبني بر اينكه وضع ما خوب است ، ما غمي نداريم ، حزن نداريم شما هم غمگين و محزون نباشيد و تبعاً اين بشارت دادن شهدا يا از طريق ارتباط غيبي است و الهامات و رؤياهايي كه مجاهدين و بازماندگان مي بينند و يا از طريق آثار نفس شهادت كه در تقويت روحيه و آرامش دل جامعه و افراد دارد» (هاشمي نجف آبادي، 1362 : 53). «پس معناي اينكه خداي متعال مطلق حزن و اندوه را از آنان برداشته ، اين است كه تمام اموري را كه ممكن است مورد بهره برداري و لذت شان باشد به ايشان افاضه فرموده و اين امور هم هرگز در معرض زوال و فنا نمي باشد و همين است معناي جاودان بودن انسان در بهشت سعادت و جاوداني بودن سعادت بر او و از همين جا روشن مي شود كه نفي خوف و حزن بعينيه عبارت از ارتزاق در نزد خداي متعال است... و نيز روشن مي شود كه نفي خوف و حزن بعينيه اثبات نعمت و فضل است و فضل همان عطيه و موهبت الهي است كه به بندگان مي رسد» (علامه طباطبايي، 109)(ج7). عرفان عملي شهيد هر انساني، فطرتاً حب و عشق الهي را در خويش داراست و نياز به آن را در خود احساس مي كند. وقتي بر اثر انديشه و تفكر و نظر و تعقل به اين موضوع پي برد به بخشي از عرفان نظري دست يافته است. نتيجه ي اين معرفت باعث بيداري و حركتي در او مي شود تا خود را به سرچشمه ي عشق و جمال و كمال و زيبايي مطلق كه در حقيقت منزل و ماواي اوليه ي او بوده است برساند كه از اين حركت و سفر به عرفان عملي تعبير مي شود. اين سير و سلوك داراي آداب و رسوم و مراحل و منازل و نيز موانعي است كه بايد شناخته شود و سپس طي گردد، در عين حاليكه اين حركت همراه با مانع زدايي نيز مي باشد و تخليه لازم دارد. شهيد بعنوان يك انسان عاشق و عارف از اين قاعده مستثني نيست و داراي عرفان نظري و عملي خويش هست كه هر چند از خيلي جهات با نظر و عمل عارفان حقيقي مشترك است ، اماخصوصيات و ويژگيهاي مختص خويش را دارد كه ديگران را از آن بهره اي نيست. شهيد قبل از شهادت ، مومني است كه آتش عشق الهي در او شعله ور شده و او را در وادي سلوك و عمل و عبادت و زهد و ذكر... كشانده و تشنه ي لقاء و ديدار و وصال نموده است؛ اما آنچه كه سير و حركت او را سرعت بخشيده و باعث گشته است تا ره صد ساله را يك شبه بپيمايد و به سر منزل مقصود برسد، آمادگي او براي معامله با خداوند و جهاد و ايثار در راه اوست؛ زيرا هر كسي سعادت اجابت دعوت الهي را نيافته و هر سرمايه داري سوداگر معامله با خدا نگرديده است و شايسته ي اين داد و ستد و طالب شهادت نشده است، بلكه تنها خاصان حق و نخبگان خلق به اين توفيق نائل آمده اند. توفيق حضور در عرصه هاي نبرد و قتال، بالاترين رياضت ها ، ذكرها و چله نشيني ها، شب زنده داري ها و عبادت ها و راز و نيازهاست. آري! شهادت نيز داراي مقدمات و شرايط و عناصري است كه بايد انسان آنها را آماده كرده و در خويش ايجاد نمايد تا به درجه ي اعلي و ارفع شهادت نايل گردد. قرآن كريم در جاهاي مختلف به اين موارد كه بايد توسط رزمندگان و مجاهدين مراعات شود اشاره كرده است كه به يك آيه در اين مقاله بسنده مي شود: خداوند تبارك و تعالي پس از آنكه در آيه ي 111 سوره ي توبه، به معامله ي مجاهدان راه خدا با خداوند اشاره مي كند و شهادت را فوزي عظيم مي داند، اوصاف رزمندگان را چنين بيان مي فرمايد: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر و الحافظون لحدودالله و بشر المومنين» (توبه/112)؛ «توبه كنندگان، پرستشگران، سپاسگزاران، رهروان، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، امركنندگان به نيكي، بازدارندگان از بدي، نگهبانان مرزهاي الهي و مومنين را مژده و بشارت ده.» در اين آيه ي خصوصيات و ويژگي هايي كه شهيدان راه حق قبل از شهادت توسط عمل خالصانه واجد آن گشته اند ذكر گرديده كه در حقيقت، عرفان عملي و سير و سلوك و طريقت شهيد مي باشد و هر كدام از اينها در عرفان مصطلح نيز تعريف و جايگاه خاص دارد و لازمه ي عرفان سير و سلوك مي باشد، اين وظايف و تكاليف را كه درحقيقت مقامات و منازل عملي شهادت است مي توان چنين فهرست كرد: 1- توبه 2- عبادت 3- خداستايي 4- سلوك و رهروي 5- فرمانبرداري و فروتني 6- سجود و پيشاني بر خاك ماليدن 7- امر به معروف 8- نهي از منكر 9- پاسداري از قوانين و مرزهاي الهي. در تفسير عرفاني كشف الاسرار آمده است: «هيچ عبادتي درست نيست، مگر به توبه و رجوع و هيچ توبه اي نصوح نيست جز به سپاس و ستايش و اينها تمام نيست جز به سياحت و رياضت و هيچ يك حاصل نگردد مگر به مداومت ركوع و سجود و هيچ يك از اين كارها سازگار نباشد مگر به امر به معروف و نهي از منكر و اينها همه را مرز و حدي است كه نگهباني و پاسداريش ضروري است» (ميبدي، 1371: 232- 231)(ج4). در قرآن كريم آيات بسياري مي باشد كه مستقيم و يا غير مستقيم مربوط به شهيد و شهادت و فضائل و مناقب و خصائل آنها مي باشد، ولي بدليل قلت بضاعت اين حقير و محدوديت مقاله نمي توان به همه ي آن نكات و دقت ها و اشارت هايي كه در اين خصوص در كلام الهي هست حتي در حد محدود پرداخت؛ لذا به آنچه ذكر شد بسنده مي شود و به ساير خصائل و فضائل و كمالات عرفاني و معنوي شهدا فهرست وار تحت عنوان نيجه گيري اشاره مي شود. نتيجه آنچه كه از آيات مربوط به شهيد و شهادت در كلام الله مجيد در حد بضاعت اندك خويش و با مطالعه ي بعضي از تفاسير و آثار مربوطه فهميدم اين است كه: 1- شهيدان زندگي جاويدو ابدي و برزخي دارند كه وراي نام نيك است. (بقره/154)؛ 2- حقيقت زندگي و حيات دائمي شهيد براي ما قابل درك و فهم نيست. (بقره/ 154)؛ 3- شهدا علاوه بر آنكه داراي حيات جاويد هستند، روزي خور خدا مي باشند، به ارتزاق معنوي و شهودي. (آل عمران/169)؛ 4- شهيدان به مقام عنديت رسيده اند كه همان مقام وصول و لقاء پروردگار مي باشد. (آل عمران/169)؛ 5- شهادت فضل و تفضل الهي است كه به هركس خداوند خواست عنايت مي كند.(آل عمران/170)؛ 6- پاداش و اجر و مزد شهيدان نيز از نوع فضل و رحمت است، يعني وراي استحقاق مي باشد. (آل عمران/170)؛ 7- شهيدان با بازماندگان اعم از خانواده و همرزمان خود ارتباط دارند. (آل عمران/170)؛ 8- شهيدان به بازماندگان و همرزمان و مجاهدان بشارت مي دهند به جايگاه رفيع خويش و نيز به جايگاه و مقام نيك آنها اگر صبر كنند و راه شهيدان را ادامه دهند.(آل عمران/170)؛ 9- بشارت و مژده ي شهيدان به زندگان، باعث آرامش و تقويت روحيه ي آنان مي گردد و شهادت عارف پرور است. (آل عمران/170)؛ 10- براي شهيدان هيچ گونه خوف و اندوهي قابل تصور نيست، زيرا به پاداش كامل رسيده اند.(آل عمران/170)؛ 11- همه ي گناهان شهيد مورد عفو و مغفرت قرار مي گيرد و بخشيده مي شود. (آل عمران/157)؛ 12- شهدا مشمول رحمت واسعه ي الهي مي شوند كه از همه ي خوبي ها بهتر است. (آل عمران/175)؛ 13- شهادت تجارت و معامله با خداوند است كه سودمندترين معاملات است. (توبه/111)؛ 14- شهادت در طول تاريخ و نزد همه ي اديان الهي داراي ارزش بوده و محبوبيت تاريخي دارد. (توبه/111)؛ 15- شهادت بالاترين رستگاري و فوز عظيم است. (توبه/111)؛ 16- ايمان و هجرت و جهاد ، زمينه ، عناصر و عوامل شهادت مي باشند. (آل عمران/195)؛ 17- ثواب و پاداش شهيدان از سوي خداوند ضمانت شده و ضايع نمي گردد. (آل عمران/195)؛ 18- اجر و مزد شهيدان بهشت الهي است، يعني جوار رحمت و رضوان حضرت حق. (آل عمران/195)؛ 19- شهيدان قبل از شهادت به جايگاه خود معرفت پيدا مي كنند. (محمد/6)؛ 20- آثار و اعمال شهيدان پايدار و جاويد است و از بين نخواهد رفت. (محمد/5)؛ 21- شهيد به تمام آرزوها و آرمان هاي مقدسش نائل مي شود. (محمد/5)؛ 22- شهادت والاترين مرحله ي تكاملي انسان است و شهيد انسان كامل است. (آل عمران/175)؛ 23- امتيازات شهيد بالاترين امتيازات است و شهادت برترين خير و نيكي. (توبه/20)؛ 24- شهيد به لقاءالله مي رسد و پيروزي حقيقي از آن اوست. (آل عمران/158)؛ 25- شهادت رجعتي است به ميعاد و وطن اصلي. (آل عمران/158)؛ 26- شهادت معرفي كننده ي مومنين است. (آل عمران/153)؛ 27- شهادت جامعه را تصفيه و پالايش مي كند. (آل عمران/154)؛ 28- شهادت آزمايشگاه مومنين است. (آل عمران/154)؛ 29- شهادت رهايي از مرگ بي هوده و ارزان است. (آل عمران/145)؛ 30- شهادت جامعه را مقاوم و پويا نموده مشتاق ايثار مي سازد. (آل عمران/139)؛ 31- شهيد به كمال نهايي رسيده و بزرگ ترين عارف است؛32- شهيد همنشين پيامبران و صديقين مي باشد. (نساء/69)؛ 33- در عرفان عملي شهيد علاوه بر خودسازي، ديگر سازي و اصلاح از اركان طريقت است. (توبه/112)؛ 34- و بالاخره آنكه شهادت چشيدني است نه گفتني لذا شهيدان را شهيدان مي شناسند. (بقره/154) منابع و مآخذ 1- قرآن مجيد 2- احسان بخش. آثار الصادقين.(1369). چاپ جاويد رشت. 3-جعفري ، محمد تقي. ترجمه و تفسير نهج البلاغه .(1376). دفتر نشر فرهنگ اسلامي. 4-حافظ شيرازي ، شمس الدين محمد. ديوان حافظ. (1373)، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر ، انتشارات صفي عليشاه. 5- خميني (ره) ، روح الله. ايثار و شهادت در مكتب امام خميني (ره). (1375). مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره). 6- خميني (ره) ، روح الله. مصباح الهداية و الخلافة.(1373). مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره). 7- رضواني ، علي اكبر. فلسفه ي شهادت.(1362). انتشارات هجرت. 8- طباطبايي ، سيد محمد حسين. ترجمه تفسير الميزان. [بي تا]. قم: انتشارات دارالعلم. 9- كاشاني، كمال الدين عبدالرزاق. اصطلاحات الصوفيه.(1370). قم: انتشارات بيدار. 10- لاهيجي ، محمد. 1377 شرح گلشن راز شبستري.(1377). انتشارات كتابخانه محمودي. 11- موسايي ، ميثم . حيات شهيد.(1369). سازمان تبليغات اسلامي. 12- مرداني ، نصرا... . شهيدان شاعر.(1377). نشر شاهد. 13- ميبدي، ابوالفضل رشيد الدين. كشف الاسرار وعده الابرار.(1371)، به سعي و اهتمام علي اصغر حكمت. انتشارات امير كبير. 14- ولوي ، علي محمد. شاهدان شهادت.(1378). نشر شاهد. 15- هاشمي نجف آبادي ، سيد رضا. فرهنگ شهادت.(1362). واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي.
نويسنده: دكتر دادخدا خدايار استاديار گروه الهيات دانشگاه سيستان و بلوچستان
نظر شما