روایت عبدالله اسکندری از مقاومت در خطوط مقدم جنگ تحمیلی

جمعه, ۰۵ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۵۱
عبدالله اسکندری، جانباز و یادگار هشت سال دفاع مقدس، از روزهای پرالتهاب جبهه‌های جنگ در کردستان و جنوب می‌گوید؛ روزهایی که با ایثار، همدلی و امید، تاریخ پرافتخار ایران را رقم زدند. این روایت‌ها ما را به عمق روحیه مقاومت و شجاعت مردمان این سرزمین می‌برد.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، جنگ تحمیلی هشت‌ساله ایران و عراق، برگ زرینی از مقاومت، ایثار و فداکاری مردان و زنان این سرزمین را به تصویر کشید. در این میان، رزمندگان و جانبازان با تحمل دشواری‌ها، قصه‌های بی‌پایانی از شجاعت و ازخودگذشتگی را رقم زدند. عبدالله اسکندری، یکی از جانبازان پر افتخار این دوران، روایتگر خاطرات تلخ و شیرین از روزهایی است که در جبهه‌های کردستان و جنوب سپری کرده است. در این مصاحبه، او ما را با زوایای ناشناخته‌ای از زندگی در خطوط مقدم، مبارزه با دشمنان و روحیه مثال‌زدنی همرزمانش آشنا می‌کند.

روایت عبدالله اسکندری از مقاومت در خطوط مقدم جنگ تحمیلی

آغاز جنگ تحمیلی و حضور در جبهه

آقای اسکندری: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من عبدالله اسکندری، یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس هستم. در سال ۱۳۶۲ از شهرستان به جبهه اعزام شدم. آن زمان خیلی جوان بودم و تجربه زیادی نداشتم. اولین اعزامم به همراه دوستی به نام محمد دریایی بود. از یک روستا به کردستان رفتیم. بعد از پنج یا شش ماه برگشتیم و دوباره به مناطق دیگر اعزام شدیم.

 تجربه حضورتان در کردستان

آقای اسکندری: کردستان شرایط خیلی سختی داشت، مخصوصاً زمستان‌هایش. برف تا اندازه قد ما می‌آمد. وسیله نقلیه نبود و گاهی تا یک ماه نمی‌توانستیم غذا دریافت کنیم. در کوه‌ها و روستاهای دورافتاده بودیم. غذایمان بیشتر نان خشک و کنسرو بود. دشمنان مثل گروهک‌های کومله و دموکرات، خیلی وحشیانه عمل می‌کردند. ما با تمام توان برای پاک‌سازی مناطق تلاش می‌کردیم.

خاطره از حضور در کردستان

آقای اسکندری: یکی از خاطراتم مربوط به زمانی است که با چند نفر از بچه‌های زنجان در یک عملیات بودیم. آن‌ها در کمین دشمن شهید شدند. این صحنه‌ها هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. همچنین در برف و سرمای شدید، به سختی توانستیم یک منطقه را آزاد کنیم. یادم هست شهید مهدی زین‌الدین، که فرمانده‌ای بسیار شجاع و مهربان بود، به ما سر زد و با ما صحبت کرد. او همیشه الهام‌بخش بود.

حضور در عملیات های کربلای 4 و 5

آقای اسکندری: بعد از کردستان، به جنوب رفتیم. آنجا در عملیات‌های مختلفی مثل کربلای چهار و کربلای پنج شرکت کردم. کربلای چهار سختی‌های زیادی داشت و خیلی از دوستانمان را از دست دادیم. اما کربلای پنج یکی از موفق‌ترین عملیات‌ها بود. دشمن اصلاً فکر نمی‌کرد که ایران بتواند به سرعت عملیات دیگری را ترتیب دهد.

خاطره ای از حضور در عملیات کربلای 5

آقای اسکندری: یکی از مهم‌ترین خاطراتم مربوط به مقاومت و شجاعت بچه‌هاست. مثلاً در کربلای پنج، با وجود تجهیزات کم، همه با روحیه بالا می‌جنگیدند. تانک‌ها و آرپی‌جی‌ها برای ما عادی شده بود. ما شبانه وارد کانال‌ها می‌شدیم و خمپاره‌ها اطرافمان فرود می‌آمدند، اما هیچ‌کس عقب‌نشینی نمی‌کرد.

روایت عبدالله اسکندری از مقاومت در خطوط مقدم جنگ تحمیلی

حس غرور از حضور در دفاع مقدس

آقای اسکندری: احساس غرور می‌کنم. هرچند سختی‌های زیادی کشیدیم و دوستان زیادی را از دست دادیم، اما برای دفاع از کشور و مردممان جنگیدیم. امیدوارم این ایثار و فداکاری برای نسل‌های آینده الهام‌بخش باشد.
خبرنگار: سپاسگزارم از شما برای این گفت‌وگو و خاطرات ارزشمندتان.
آقای اسکندری: من هم ممنونم. خداوند همه شهدا را بیامرزد و به ما توفیق ادامه راهشان را بدهد.

 

 

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده