گفتگو با همسر شهید جانباز 70 درصد «سردار حسن یوسفی دیزج»
«زهرا بیگ اوغلی» همسر سردار شهید جانباز 70 درصد «حسن یوسفی دیزج» در گفتگویی با خبرنگار نوید شاهد آذربایجان غربی اظهار داشت: همسرم درحالی که روی تخت بیمارستان بود به من می‌گفت؛ لطفا ناراحت نباش اینها همگی نعمت‌هایی هستند که خداوند به من عطا کرده است و من را لایق جانبازی در راه اسلام قرار داده است.

نوید شاهد آذربایجان غربی؛ «زمانی که خبر مصدومیت حاج آقا را برایم آوردند نمی‌دانستم که چه باید بکنم. پاهایم سست شد و احساس کردم که دنیا دیگر به آخر رسیده است، نگرانش بودم. سریعا راهی بیمارستان شدم و در آنجا زمانی که با جراحت‌های ایشان روبرو شدم خیلی ناراحت بودم. همان لحظه ایشان من را کنار خود خواند و به آرامی و با صدای بسیار دردآلود به من گفت: لطفا ناراحت نباش اینها همگی نعمت هایی هستند که خداوند به من عطا کرده است و من را لایق جانبازی در راه اسلام قرار داده است.» اینها بخشی از صحبت‌های «زهرا بیگ اوغلی» همسر سردار شهید جانباز 70 درصد «حسن یوسفی دیزج» است. به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت اباالفضل العباس (ع) که روز جانباز نامگذاری شده است، با همسر این شهید والامقام گفت‌وگو کرده‌‎ایم.

جراحت هایم همگی نعمات خداوند است، برجان من

نوید شاهد: ابتدا خودتان را برای مخاطبین عزیز معرفی نمایید؟

من زهرا بیگ اوغلی همسر سردار شهید جانباز «حسن یوسفی دیزج» متولد 1337 و متولد شهرستان ارومیه هستم. همسر بنده شهید حسن یوسفی دیزج متولد 1332، ایشان هم زاده شهرستان ارومیه هستند که با حضور در جبهه های حق علیه باطل به مقام شامخ جانبازی 70 درصد نائل آمدند که پس از تحمل درد و رنج ناشی از جراحت هایشان در اسفند ماه سال 1400 روحشان به سمت باری تعالی پَر کشید.

نوید شاهد: لطفا از چگونگی آشنا شدنتان با همسرتان برایمان بفرمایید؟

 من و همسرم همسایه دیوار به دیوار بودیم که سالیان سال شاهد رشد و رسیدن به درجات عالیه همدیگر بوده ایم که با گذشت زمان، شور عشق و محبت الهی ما را عاشق یکدیگر کرد که با کمک خانواده این وصلت انجام شد.

نوید شاهد: آیا فرزند دارید؟ وقتی پدرشان را میدیدند چه حسی داشتند؟

خداوند منان حاصل ازدواج ما را 3 فرزند قرار داد که یک پسر و 2 دختر هستند. 2 فرزند ما قبل از مجروحیت همسرم به دنیا آمدند اما یکی از فرزندان دخترم بعد از جانبازی شهید، به دنیا آمد که این باعث شده بود پدر هرگز صورت معصوم و مهربان دختر خود را نبیند، اما با عشق و علاقه پدرانه بوی عطر فرزندانش را با جان و دل درک می کرد.

جراحت هایم همگی نعمات خداوند است، برجان من

نوید شاهد: شهید چگونه خصلت هایی داشتند؟

شهید یوسفی یک همسر نمونه و یک پدر بسیار مهربان و رئوف بود. با اینکه دارای مجروحیت 70 درصدی بود اما با این حال همیشه سعی و تلاش برای همکاری و همدردی با من را داشت. با فرزندان و خانواده اش رفتاری بسیار پسندیده و گرمی داشت و عاشقانه با جان و دل خود را فدای خانواده می کرد.

نوید شاهد: بفرمایید که چگونه به جبهه اعزام شدند؟

همسرم قبل از اینکه به مقام جانبازی برسد در خط اول جبهه حضور داشت و با تمام وجود دوست داشت که به ملت و خاک میهن خدمت کند و همیشه آرزوی شهادت را در سر داشت و هرموقع سخن از شهدا میشد با چشمانی اشک بار زیرلب زمزمه می کرد که خدای من، من را هم به آرزوی خودم برسان و به همرزمان شهیدم برسان.

نوید شاهد: از زندگی قبل و بعد جانبازی حاج آقا برایمان بفرمایید.

بعد از جانبازی ایشان هیچ تفاوتی در رفتار و کردار او ایجاد نشد و از این موضوع اصلا ابراز ناراحتی نکرد. وقتی از ایشان می پرسیدیم که از این وضع خود ناراحت هستی یا نه؟ در پاسخ میگفت: من نور چشمانم را از دست داده‌ام اما نور وجود باری تعالی تمامی وجودم را آکنده از رحمت خود کرده است. ایشان هیچوقت دردهایی که از نظر جسمی متحمل می شد را به روی خود نمی آورد که مبادا من و فرزندانم احساس ناراحتی کنیم. همیشه با روی خندان و روحیه‌ای فوق العاده با ما سخن می گفت.

نوید شاهد: زمانی که خبر مصدومیت همسرتان را شنیدید چه حسی داشتید؟

زمانی که خبر مصدومیت حاج آقا را برایم آوردند، نمی دانستم که چه باید بکنم. پاهایم سست شد و احساس کردم که دنیا دیگر به آخر رسیده است، نگرانش بودم. سریعا راهی بیمارستان شدم و در آنجا زمانی که با جراحت های ایشان روبرو شدم خیلی ناراحت بودم. همان لحظه ایشان من را کنار خود خواند و به آرامی و با صدای بسیار دردآلود به من گفت لطفا ناراحت نباش این ها همگی نعمت هایی هستند که خداوند به من عطا کرده است و من را لایق جانبازی در راه اسلام قرار داده است.

شرایط ایشان خیلی وخیم بود همسرم از نواحی هر دو چشم، پاها و شکم دچار مصدومیت شدیدی شده بود که بعد از هشت ماه تحت نظر بودن به منزل خود بازگشتیم و زیر سایه پُرمهرش زندگی خود را از سر گرفتیم.

جراحت هایم همگی نعمات خداوند است، برجان من

نوید شاهد:  آیا از اینکه در کنار جانباز ۷۰ درصد زندگی میکردید احساس خستگی می کردید؟

مراقبت و پرستاری از ایشان نتها سخت نبود بلکه بسیار ارزشمند و خوشایند بود. همسرم بقدری با من مهربان بودند که هیچگاه نگذاشتند خسته بشوم. خداوند متعال نسبت به بنده خیلی لطف داشت، چون من را همسر جانباز 70 درصدی قرار داده بود تا مثل فرشته پرستاریش را انجام دهم و مراقب و مداوایش کنم. از این مورد به هیچ وجهی خسته و درمانده نشدم چون این نعمت الهی بود که برمن نازل شده بود.

نوید شاهد: فرزندانتان چگونه به داشتن پدرشان افتخار می کردند؟

فرزندانم همیشه این مدال افتخار را بر سینه داشتند که پدرشان برگزیده خداوند است و ایشان فرزند جانبازی هستند که در راه دین و اسلام از خود گذشت و جسم و جانش را فدای راحتی ما کرده بود.

جراحت هایم همگی نعمات خداوند است، برجان من

نوید شاهد: چگونه همسرتان را به گردش می‌بردید؟ آیا سخت نبود؟ حستان را بیان کنید.

بعد از مدتی که تحت درمان و مراقبت پزشکی بودند مقداری بهبود یافتند بطوری که میتوانستم ایشان را برای قدم زدن به بیرون از خانه ببرم. ولی متاسفانه هیچوقت نتوانست با فرزندانش بازی های کودکانه داشته باشد و این موضوع باعث آزردگی خاطر شهید میشد ولی فرزندانمان بقدری عاقل و با درک بودند که هیچ وقت از این موضوع گله مند نبودند بلکه همیشه و در همه حال در کنار پدرشان بودند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده