نوید شاهد - «محمدرضا کیانی» از آزادگان کرمانی اظهار داشت: یکی از ترفندهای عراقی ها برای جلوگیری از عزاداری اسرا در روز عاشورا این بود که بچه ها را وسط اردوگاه جمع می کردند و چند نفر از منافقین را هم آوردند و با ساز و دهل شروع به نواختن و رقصیدن کردند و بچه ها با صلوات و یا حسین یا حسین گفتن نقشه آنها را نقش بر آب کردند.

به گزارش نوید شاهد کرمان ، در سالروز آزادسازی خرمشهر، به سراغ «محمدرضا کیانی» از رزمندگان کرمانی لشکر خط شکن 41 ثارالله رفتیم تا خاطرات این عزیز را با هم مرور کنیم. وی در 22 اسفند 1363 در عملیات بدر مجروح و به اسارات نیروهای عراقی درآمد و پس از 5 سال و 5 ماه و 5 روز اسارت، به میهن بازگشت.

ترفندهای بعثی ها برای جلوگیری از عزاداری اسرا/ منافقین می رقصید و آواز می خواندند!

وی پیرامون برگزاری مراسم عزادری و سینه زنی در ماه محرم در اردوگاه های اسرا اظهار داشت: انجام تمام مسائل معنوی در اردوگاه های عراق ممنوع بود و رزمندگان ما که به خاطر حفظ و ترویج مسائل اعتقادی به اسارت درآمده بودند، با تمام وجود برنامه های معنوی را تا حد توان انجام می دادند و هر چند در این را بسیار کتک می خوردند و شکنجه های روحی و روانی نصیب آنها می شد.

کیانی بیان داشت: ماه محرم برای بعثی ها کابوس بزرگی بود و بعثی ها نمی خواستند بچه ها در این ماه و به خصوص روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری کنند، هر سال یک ترفند به کار می بردند مثلا در یکی از سالها اوائل ماه محرم همه بچه ها را در اردوگاه جمع کردند و اعلام می شد که می خواهیم امپول کزاز تزریق کنیم، همه جمع شدند و یکی از پرستارها آمد و شروع به تزریق واکسن کرد و جالب اینکه هر واکسن را برای حدود 10 نفر استفاده می کرد، شب که شد دست بچه ها شدیدا به درد امد و اما بچه ها با دست چپ سینه می زدند و آن قدر سینه زدند که عراقی ها فردا صبح می گفتند "اینقدر آمپول به اینها زدیم و باز هم صدای اینها بلند بود".

این آزاده سرافراز ادامه داد: یکی از ترفندهای دیگری که عراقی ها برای جلوگیری از عزاداری اسرا انجام می دادند این بود که بچه ها را در روز عاشورا جمع کردند وسط اردوگاه و چند نفر از منافقین را هم آوردند و با ساز و دهل شروع به نواختن و رقصیدن کردند و گفتند هر چه آنها می گویند شما باید تکرار کنید، اما بچه ها با صلوات و «یا حسین یا حسین» گفتن نقشه آنها را نقش بر آب کردند.

وی به ذکر خاطره ای دیگر پرداخت و گفت: یک بار در ماه محرم یکی از دوستان لباس دشداشه سفیدی آورد، پوست اناری را داخل آب انداخت به نحوی که رنگ آب سیاه شد، سپس با قیچی دشداشه را چید و تکه های کوچک آن را بین همه تقسیم کرد و گفت روز تاسوعا و عاشورا آن را به سینه بدوزید تا عراقیها بفهمند ما عزادار امام حسین(ع) هستیم و بعد از یکی دو روز ما را به شدت کتک زدند و ما مجبور شدیم تکه های پارچه را دربیاوریم.

پایان پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده