زندگی نامه شهید رمضانعلی صابری خورزوقی
نوید شاهد: رمضانعلي صابري خورزوقي، فرزند شعبانعلي و زهرا، در پنجم تير ماه سال 1324 در شهر دولت آباد ، روستاي خورزوق از شهرستان اصفهان به دنيا آمد.
در كودكي پدرش را از دست داد، از اين جهت به مادرش وابسته شد و به او علاقه داشت و با مهرباني با او رفتار مي كرد. از همان دوران كودكي راستگو و با ايمان بود. پاي منبر علما مي رفت. سعي مي نمود نمازش را به جماعت بخواند. با اينكه به سن تكليف نرسيده بود، تمام روزه هايش را مي گرفت.
رمضانعلي در مدرسه هم، شاگرد موفقي بود. همكلاسي هايش براي رفع اشكالات درسي به او مراجعه مي كردند. اما به خاطر اينكه مخارج خانه بر دوش برادر بزرگش بود، درس را رها كرد تا كمك خرج خانواده اش باشد .
تا مقطع دوم دبيرستان درس خواند.
به قرآن ارادت خاصي داشت. اوقات فراغت كتب ديني و گلستان سعدي را مطالعه مي كرد. به افراد آگاه به مسايل اخلاقي و اسلامي علاقه داشت و سعي مي كرد نهايت استفاده را از آنها بكند. از غيبت و دروغ دوري مي نمود و از افراد ظالم نفرت داشت.
صداقت، راستگويي، متانت، سنگيني و وقار از خصوصيات بارز او بود. در كارها و مشكلات اهل مشورت بود.
رمضانعلي در بيست و سه سالگي با خانم فاطمه پاليزبان ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنها هجده سال بود. حاصل اين ازدواج 2 پسر و سه دختر است. فريبا در سال 1348 فرزانه در سال 1349 و فرزاد در سال 1350متولد شدند و همچنين مسعود و فريده نيز فرزندان ديگر او هستند.
فاطمه پاليزبان، همسرش، مي گويد:« او چون با ايمان، اهل كار و زندگي و با اخلاق بود با او ازدواج كردم.»
به فرزندانش توصيه مي كرد:« من همه نيازهاي شما را برآورده مي كنم، شما فقط درستان را بخوانيد، با افراد مذهبي دوست شويد، چون دوستي با آنها شما را به بيراهه و گمراهي نمي برد. به افراد مسن فاميل احترام بگذاريد، مسايل اخلاقي و حجاب را رعايت كنيد.»
همسرش نقل مي كند:« رابطه خوبي با اقوام داشت. وقتي پسردايي اش مي خواست ازدواج كند و مشكل مالي داشت او برايش خانه اي خريد و هزينه ازدواجش را داد.»
حتي زماني كه حج به نامش درآمد، آن را به يكي از پيرمردهاي بندرعباس هديه كرد. يخچالي به يكي از اهالي جنوب داد، چون ديده بودكه آنها مواد غذايي فاسد شدني را داخل چاه آويزان كرده بودند كه فاسد نشود.
او فردي خير بود و تا آنجا كه مي توانست به همنوعان خود كمك مي نمود. اگر پيرمرد نابينايي را مي ديد كه از لحاظ مالي در تنگناست، برايش خريد مي كرد . حتي براي همسايه ها از تعاوني ارتش خريد مي نمود.
هنگام سر زدن به فاميل، دست خالي نمي رفت، مخصوصاً سعي داشت دل بچه ها را شاد كند. وقتي ميوه مي خريد مقدار كمي به خانه مي رسيد چون در سر راه هر كسي را كه مي ديد به او ميوه مي داد.
به كارهاي فني وارد بود، اگر وسايل برقي افراد فاميل خراب بود برايشان تعمير مي نمود.
در نيروي دريايي ارتش مشغول به خدمت بود و از همان زمان تغيير و تحولات در رفتارش پديد آمد و بيشتر متواضع و فروتن شده بود.
در جريان انقلاب به طور مخفيانه پاي صحبت آيت الله جمي، امام جمعه آبادان، مي رفت. هرگز نماز جمعه اش ترك نمي شد . يك بار در باشگاه افسران با افراد نظامي درگير شد و مدت 8 ماه در زندان بود. او به خاطر اين كه آن ها مشروب ميخوردند با آنها درگير شده بود . در زندان توسط ساواك شكنجه شد.
عكس شاه را پاره مي كرد و مي گفت:« اين نادان، تمام بودجه كشور را به آمريكايي ها مي دهد و زنان و دختران ما را فاسد كرده است.»
اگر يكي از مقامات سلطنتي براي بازديد از گارد ساحلي مي رفت، او به نحوي از آنجا دور مي شد و به خانه مي رفت و مي گفت:« نمي خواهم آنها را ببينم.»
فاطمه پاليزبان مي گويد:« اوايل انقلاب كه تازه مردم نسبت به امام آگاه شده بودند، عكس امام را به خانه آورد. من گفتم: اين كيست؟ گفتند: اين عكس امام خميني (ره) است. شما بعداً اين آقا را مي شناسيد.»
با اينكه در ارتش شاه خدمت مي كرد ضد طاغوت بود و در تظاهرات شركت مي كرد.
با شروع جنگ تحميلي، خانواده اش را از آبادان به اصفهان فرستاد و خودش براي دفاع از ميهن اسلامي در آبادان ماند.
روحيه ظلم ستيزي، حق طلبي و دفاع از حق باعث شد كه روانه جبهه گردد.
فرزاد صابري، فرزندش، نقل مي كند:« از ابتداي جنگ پدرم خود را به آبادان منتقل كرد و مي گفت: تا جنگ هست من در جبهه مي مانم. هميشه از معنويت جبهه تعريف مي كرد و مي گفت: معنويتي كه در جبهه هست هيچ كجاي دنيا نيست.»
او به همسرش گفته بود:« خواندن دو ركعت نماز در جبهه، برابر با هزار ركعت است.»
او افسر نيروي دريايي، و مدتي گروهبان ساحلي هرمزگان بود.
در كارهاي جمعي فعاليت زيادي مي كرد. وقتي قايقي خراب مي شد، خودش آن را تعمير مي نمود . بزرگترين آرزويش، پيشرفت اسلام و پيروزي رزمندگان اسلام بود ، همچنين دوست داشت فرزندانش در زندگي سعادتمند شوند و در تحصيل موفق باشند.
او دست از دنيا شسته بود و مدام از شهادت صحبت مي نمود.
رمضانعلي صابري در تاريخ 1368/1/13 در خليج فارس در حين تعقيب قاچاقيان و سقوط به دريا به شهادت رسيد.
پيكر پاكش بعد از تشييع در گلزار شهداي روستاي خورزوق دفن گرديد.
پي نوشت ها
1 - پرونده كارگزيني شاهد - فرم اطلاعات شهيد
2 - سرگذشت پژوهي - مشخصات شهيد، ص 1
3 - همان
4 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي، ص 17
5 - صابري، قدير - سرگذشت پژوهي، ص 25
6 - پرونده كارگزيني شاهد - فرم اطلاعات شهيد
7 - صابري، قدير - سرگذشت پژوهي، ص 25
8 - همان، ص 26
9 - صابري، فرزاد - سرگذشت پژوهي، 23
10 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 15
11 - پرونده كارگز يني شاهد - فرم اطلاعات
شهيد
12 - صابري، فرزاد - سرگذشت پژوهي، ص 20
13 - صابري، فرزانه - سرگذشت پژوهي، ص 20
14 - صابري، فرزاد - سرگذشت پژوهي، ص 20
15 - پرونده كارگزيني شاهد - پشت صفحه
16 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 15
17 - صابري، فرزانه - سرگذشت پژوهي، ص 22
18 - صابري، فريبا - سرگذشت پژوهي، ص 21
19 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 17
20 - صابري، فرزاد - سرگذشت پژوهي، ص 23
21 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 19
22 - صابري، قدير - سرگذشت پژوهي، ص 28
23 - محمدي، ابراهيم - سرگذشت پژوهي،
ص 30
24 - همان، ص 29
25 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 18
26 - همان، صص 19 و 18
27 - صابري، قدير - سرگذشت پژوهي، ص 27
28 - صابري، فريبا - سرگذشت پژوهي، ص 21
29 - محمدي، ابراهيم - سرگذشت پژوهي،
ص 30
30 - صابري، فرزاد - سرگذشت پژوهي، ص 21
31 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 16
32 - پرونده كارگزيني شاهد - فرم اطلاعات
شهيد
33 - سرگذشت پژوهي - مشخصات شهيد
صص 1و 2
34 - محمدي، ابراهيم - سرگذشت پژوهي،
ص 31
35 - صابري، قدير - سرگذشت پژوهي، ص 26
36 - محمدي، ابراهيم - سرگذشت پژوهي،
ص 31
37 - پاليزبان، فاطمه - سرگذشت پژوهي،
ص 16
38 - پرونده كارگزيني شاهد - فرم اطلاعات
شهيد
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان اصفهان