هنرآفرینان مدرسۀ عشق و شهادت
ریشه های وقوع جنگ
امریکا از جهالت و غرور و بلند پروازی صدام استفاده کرد و او را به هجوم به ایران واداشت. و به منطق امریکا شکست عراق و ایران و از پا درآمدن هر دو یا ایران، در هر صورت به نفع اوست. (ج۱۷،ص۳۲۴) دشمنان ما خیلی کارها علیه ما کردند، اختلافات داخلی را بهوجود آوردند فایده نکرده، جنگ را بر ما تحمیل کردند و باز هم ما را رها نمیکنند. (ج۱۷،ص۴۵۳) صدام که قابل آدم نیست، این تو دهنی به امریکاست که قلاده را از سراین برداشت و اغوا کرد این بدبخت را و او را به این حال رساند. (ج۱۸،ص۳۱) همۀ فسادهای دنیا زیر سر این قدرتهای بزرگ است والاّ این کوچکها اهمیتی ندارند.(ج۱۸،ص۲۳۸) صدام گمان میکرد که با یک مملکت آشفته که منزوی شده است و همۀ دولتها پشت به او کردهاند یا او را در فشار اقتصادی گذاشتهاند طرف شده است و ما نه قوای نظامی داریم و نه انتظامی داریم و نه سازو برگ جهاد و جنگ. او همچو گمان کرد و گمان میکرد تا چند ساعت تهران را هم فتح خواهد کرد. او غافل از خدا بود.(ج۱۳،ص۲۷۶)
راه مقابله با دشمن
ما اسلحه مان ایمان است، سلاحمان اسلام است. ما با آن سلاح ایمان و اسلام پیش میبریم و خواهیم پیش برد وهمۀ اینها را سرکوب خواهیم کرد، چنانچه تا کنون ما با همان اسلحه ابرقدرتها را از بین بردهایم و دستشان را از این مملکت قطع کردهایم. حالا آنها میخواهند باز با اینطور مسائل، باز یک دستدرازی به کشور اسلامی بکنند. ما مکلّفیم که جلوی آنها را بگیریم. چه پیروز بشویم و چه نشویم، دفاع باید بکنیم. باید حتماً دفاع بکنیم و همۀ ملت در وقتی که اجازه داده شد، همه باید بروند و دفاع بکنند. انشاءاللّه، امیدوارم که به آنجاها نرسد و مسائل آنقدر ریشهدار نباشد و اینها بفهمند که با چه مملکتی و با چه ملتی طرف هستند و دست از شیطنت و فضولیهای خود بردارند.(ج۱۳،ص۲۵۰-۲۵۲) بسیج و نیروهای مردمی و همۀ اقشار دلاور کشورمان در آمادگی کامل به سر میبرند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسۀ عشق و شهادتند و به خوبی از پس توطئه های استکبار و ایادی جاسوس و منافق آنان برآمده اند و میروند که به یاری خداوند بزرگ آخرین معابر پیروزی را باز کنند و علاوه بر حضور برتر خود در خلیج فارس و جزایر و سواحل و مناطق غرب و جنوب، هم اکنون نیز به سازماندهی و بسیج و تشکل مردم ستمدیدۀ عراق پرداختهاند که این از مهمترین خواسته ها و هدف های ما بوده است.(ج۲۰،ص۳۳۱)
نقش زنان
مقاومت و فداکاری این زنان بزرگ در جنگ تحمیلی آنقدراعجاب آمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است. این جانب در طول این جنگ صحنه هایی از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیدهام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. و آنچه برای من یک خاطرۀ فراموش نشدنی است ـبااینکه تمام صحنه ها چنین است ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود. آن دختر شجاع با روحی بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گفت: «حال که نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با این ازدواج دیْن خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم.» عظمت روحانی این صحنه و ارزش انسانی و نغمه های الهی آنان را نویسندگان، شاعران، گویندگان، نقاشان، هنرپیشگان، عارفان، فیلسوفان، فقیهان و هر کس را که شماها فرض کنید، نمیتوانند بیان و یا ترسیم کنند. و فداکاری و خداجویی و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمیتواند با معیارهای رایج ارزیابی کند.(ج۱۶،ص۱۹۴)
جنگ یا صلح؟!
ما همیشه صلح طلب هستیم، لکن نه صلحی که جانی را سرجنایت خودش باقی بگذاریم. همچو صلحی صلح نیست. ما صلحی میکنیم که با قدرت و قوّت، دفاع از کشور خودمان، دفاع از اسلام بکنیم.(ج۱۶،ص۴۸۳). حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاص باصلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند.... ما حاضریم صلح کنیم، ولی نمیشود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت؛ اسلام هم چنین اجازهای را نمیدهد.(ج۱۶،ص۴۸۹-۴۹۰) ما انتظار داریم تا هیأتی به تجاوزات و جنایات رسیدگی کامل نماید و ظالم و متجاوز را معرفی نموده و با آن، طوری عمل کنند تا عبرتی برای متجاوزان به حقوق بشر گردد؛ و با این شیوه نیز میتوان صلح و آرامش را به جهان برگرداند... ؟ غمض عین از جنایتکاران و نادیدهگرفتن جنایات ستمگران، راه را برای ظالمان باز و دنیا را به هلاکت خواهد کشاند.(ج۱۴،ص۲۵۲) صدام مدعی است که من صلحطلبم و زمین از ما، سرتاسر کشور در طرف جنوب و غرب را غصب کرده و میگوید من صلح طلبم... امریکا هم میگوید من صلح طلبم. همۀ ابرقدرتها میگویند ما میخواهیم صلح در عالم باشد، لکن تمام جنگهای عالم زیر سر آنهاست. صدام صلح طلب است، لکن تجاوز کرده است به یک کشور اسلامی. شما همه ببینید که با یک کشور اسلامی چه کرده است این نانجیب.(ج۱۶،ص۳۹) من گاهی یاد آن شاعر میافتم که قصهای دارد. قصۀ صدام، به یاد آن شاعر انسان را میاندازد. نقل شده است که کسی به یک شاعری گفت که اشعر شعرای عرب کی است؟ گفت بیا برویم من نشانت بدهم. رفت همراهش در یک خانهای، دید که یک پیرمرد بسیار کثیفی نشسته و پستان یک بزی را به دهنش گرفته است و میمکد. آن شخص شاعر گفت که این شخص که میبینی پدر من است. و اینکه پستان را در دهن گرفته است برای اینکه این قدر بخیل است که نمیخواهد یک قطرۀ شیر به کاسه مالیده بشود.... (ج۱۸،ص۱۲۲-۱۲۳) شما گمان میکنید که اگر ما با صدام صلح کنیم به این صلح ادامه میدهد؟ یا خیر، میخواهد تجهیز کند خودش را و تقویت کند و دوباره حمله کند. این آدمی است که از اول تا حالا به شهرهای بیچاره عرب نشین، کردنشین، فارس نشین با موشکها حمله کرده.(ج۱۸،ص۳۲۲)
قبول قطعنامه
در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسألۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم. و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. ... خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافلۀ نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم. (ج۲۱،ص۹۳)
توصیه جاودانه
من در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند.(ج۲۱،ص۹۳)
منبع: imam-khomeini.ir
انتهای پیام /