نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (16)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « جلال را بغل کردم و گذاشتم روی برانکارد با حبيب رستمی آورديم به آمبولانس سپرديم و فوراً به سوسنگرد فرستاديم. خيراله به پايش ترکش خورده بودو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (15)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « با يکی از نيروهای چمران رفتيم شناسائی در دهکده آل بقری. وقتی به دهکده رسيديم وارد کانالی شديم. کانال عميق بود و تا گردن می پوشاندو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (14)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «غروب بود که رفتيم پيش بچه ها مالکيه در چند کيلومتری سوسنگرد بود و نيروهای عراقی پشت رودخانه بودند. ابوالفضل اکبری هم آنجا بود بيشتر از همه بچه های ما با ابوالفضل صميمی شده بوديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (13)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « برادرم گفت که ديده ور زخمی شده تا اين را گفت من هم مجبور شدم برنامه آمدن دوباره به سوسنگرد را بريزم. دو سه بار در اين مدتی که کازرون بودم به بيمارستان رفتم و پانسمان را عوض کردم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

نوید شاهد - به مناسبت سالگرد شهادت شهید «حشمت اله اعظمی» مصاحبه ای با پدر این شهید بزرگوار داشته ایم و ایشان خاطرات ی را برایمان گفتند.
کد خبر: ۴۹۵۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

خاطرات شفاهی؛
نوید شاهد - نماهنگ "شکوه بازگشت" خاطرات شفاهی آزاده سرافراز "سیدکریم میرصناعی" از زمان دفاع مقدس است. این نماهنگ با همکاری مرکز فضای مجازی قافله و قرارگاه فرهنگی راه شهیدان بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان سمنان تهیه شده‌است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت چهارم این نماهنگ دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

نوید شاهد - آزاده سرافراز "قادر آشنا" نقل می‌کند: «داشتیم باهم قدم می‌زدیم که یکی از سربازان عراقی ما را صدا زد و وقتی به طرفش رفتیم، ما را به طرف مقر فرماندهی راهنمایی کرد. به آن‌جا که رسیدیم، گفت: این محوطه را باید تمیز کنید. در همین اثنا چشم‌مان به خودکارهایی افتاد که روی میزی قرار داشت ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

نوید شاهد - خواهر شهید "محمدرضا کردی" نقل می‌کند: «همسایه‌مان می‌گفت: خدا کند که این شهدا، شهدای واقعی باشند. نیمه‌های همان شب بود که محمدرضا را در خواب دیدم مرا صدا زد و گفت: خانم یگانه، برای این شهدا سوره يس بخوان.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات ی از این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «در آن شلوغی و زیر آتش دشمن به یاد افتادم که گربه‌ها تشنه مانده‌اند رفتم از تانکر آب بیاورم. خمپاره همچنان می‌بارید. یک ترکش به بازوی سمت چپم اصابت کرد. دیدم سنگر ما به هم ریخت. گفتم دیگر کار گربه‌ها تمام شده است ...» ادامه این خاطره از جانباز "علیرضا شمسینی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

نوید شاهد - «برادر گرائیلی وقتی پیش ما آمد ما را قسم داد که ظرف‌ها را نشوییم او می‌گفت نذر کردم اگر قسمت شد و جبهه آمدم تا آخر ماموریت ظرف‌های همسنگرانم را خودم بشویم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۵

نوید شاهد - مادر شهید مسیحی "وارتان آبراهامیان" می‌گوید: تنها چیزی که از وارتان برای من به یادگار مانده یک قرآن است. چند وقت پیش خواب وارتان را دیدم که در خواب به من گفت: «سر قبرم یک پرچم ایران بزن!». در سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) به خاطرات ی از مادر این شهید عزیز پرداختیم.
کد خبر: ۴۹۵۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۵

نوید شاهد – به مناسبت سالروز عملیات کربلای ۴، از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر فیلم خاطره جانباز سرافراز «محمدرضا حمیصی» که در این عملیات شرکت داشت، باشید.
کد خبر: ۴۹۵۳۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۴

مادر شهید "محمد انصاریان":
نوید شاهد – مادر شهید "محمد انصاریان" گفت: کتاب "الضاریان" فردا، پنجشنبه، همزمان با سالروز عملیات کربلای 4 و شهادت این شهید بزرگوار رونمایی می‌شود.
کد خبر: ۴۹۵۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - مادر شهید "محمدرضا اردکانی" نقل می‌کند: «هیچ وقت نمی‌گفت می‌خوام برم جبهه. می‌رفت سپاه، ثبت نام می‌کرد. لباس می‌گرفت می‌آمد خانه می‌پوشید. آن‌وقت متوجه می‌شدیم که می‌‌خواد بره جبهه. وقتی می‌خواست بره جبهه، بهم سفارش می‌کرد ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - برادر شهید "عباس احمدی" در خاطره ای از برادرش اینطور می گوید: «بعد از بازگشت از جبهه خیلی بی قرار شده بود و می خواست دوباره برگردد منطقه، این بار روحیه عجیبی داشت از مادرم حلالیت می طلبید و به پدرم دلداری داد و گفت: ناراحت نباش که فرزندت را در راه خدا هدیه می دهی. مطمئن بود که دیگر راه برگشتی نیست.»
کد خبر: ۴۹۵۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

مسئول مشارکت زنان اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه:
نوید شاهد - «آذر آزادی» گفت: بیان این ایثارگری‎ها و از‌خودگذشتگی دفاع مقدس در قالب نهضت خاطره‎گویی و خاطره‎نگاری می‎تواند این گنجینه‎های ارزشمند را حفظ کند و هم الگوی برای دختران و مادران آینده کشورمان باشد.
کد خبر: ۴۹۵۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - «بدون آمپول بی‌حس‌کننده دندانم را کشید. کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا، دیگر نفهمیدم چه شده، فقط وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که لباسم تمام خونی است و از شدت درد چشمانم تار می‌بیند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "کرم قشلاق‌پور" از دوران اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۵۲۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛
نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: با خود فکر می‌کردم چطور یک دختر جوان می‌تواند تا آخر عمر به‌پای مردی بنشیند که حتی توان انجام خیلی از کارهای خودش را هم ندارد. بالاخره این اتفاق شیرین افتاد. زندگی بیمارستانی به کانون گرم خانواده مبدل شد و امروز حاصل این زندگی چهار فرزند است: محمد حسام، محمدصادق، محمدجواد و دخترم ساناز کانون زندگی ما را گرم نموده‌اند. من نمی‌توانم از همسرم قدردانی کنم. تنها خداست که می‌تواند اجر او را بدهد.
کد خبر: ۴۹۵۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۲

نوید شاهد - آزاده سرافراز "سید جلال‌الدین علیزاده‌طباطبایی" نقل می‌کند: «در اولین لحظات اسارت دست‌ها و چشم‌های همه را بستند ولی چون من زخمی بودم از بستن دست‌ها و چشم‌هایم خودداری کردند، در بین جمع سربازان عراقی کسی را که به طرفم تیراندازی کرده‌بود شناختم و زیرنظر داشتم، می‌خواستم به نحوی کینه خود را بر سر او خالی کنم ناگهان اتفاقی افتاد ...»
کد خبر: ۴۹۵۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۲

به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛
نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: اولین بار بود که از فاصله نزدیک به‌طرف دشمن نگاه می‌کردم. در این فکر بودم که آرزویم برآورده شده و در منطقه جنگی حضور دارم. گاهی می‌ترسیدم مبادا به ما حمله شود و من متوجه نشوم و گاهی احساس غرور می‌کردم که در این موقعیت قرار گرفته بودم. ناگهان تعدادی شبح را دیدم که خمیده به‌طرف ما می‌آمدند.
کد خبر: ۴۹۵۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱